eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
1.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
12.2هزار ویدیو
279 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
12.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون بچه های ساختمان گلها 🇮🇷 این قسمت : هوشا @kodak_novjavan1399
روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد، شخصی نشست و ساعت‌ها تقلای پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا کرد. ناگهان تقلای پروانه متوقف شد و به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمی‌تواند به تلاشش ادامه دهد. آن شخص خواست به پروانه کمک کند و با یک قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد؛ اما جثه‌اش ضعیف و بال‌هایش چروکیده بودند. آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد. او انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحکم شود و پرواز کند؛ اما نه تنها چنین نشد و برعکس، پروانه ناچار شد همه عمر را روی زمین بخزد و هرگز نتوانست پرواز کند. آن شخص مهربان نفهمید که محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را خدا برای پروانه قرار داده بود تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله به او امکان پرواز دهد. گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا نیاز داریم. اگر خداوند مقرر می‌کرد بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج می‌شدیم؛ به اندازه کافی قوی نمی‌شدیم و هرگز نمی‌توانستیم پرواز کنیم. 🍃 🌸🍃 @kodak_novjavan1399
🌺💖🌺💖🌺💖 قسمت آخر داستان ابراهیم علیه السلام و از فردا داستان زندگی حضرت اسماعیل علیه السلام زندگینامه حضرت ابراهیم علیه السلام _________________ 🌺💖ساعتی بعد ماه طلوع کرد . ابراهیم نگاهی تحسین آمیز به او کرد و گفت : خدای من اینست . هم بزرگتر ، هم نورانی تر و هم جذاب تر .🌺💖 _________________ 💖🌺با گذشت چند ساعت ، ماه نیز بهمان سرنوشت گرفتار شد و در گوشه آسمان غروب کرد . ابراهیم از ماه نیز بدلیل غروب کردنش ، بیزاری جست و گفت : نه ، اینهم خدای من نیست 💖🌺 ________________ 🌺💖و اگر پروردگار من ، مرا هدایت نکند ، من نیز در زمره گمراهان قرار خواهم گرفت و به پرستش موجوداتی همانند ستاره و ماه گرفتار خواهم گشت .🌺💖 _______________ 🌺💖با غروب ماه و گذشتن ساعاتی چند ، شب بسر آمد و خورشید عالمتاب با درخشندگی و جلوه بی مانندش طلوع کرد و به حکومت ظلمت و تاریکی پایان داد .🌺💖 _______________ 💖🌺ابراهیم فریاد برآورد که این خدای من اینست . هم زیبا و با عظمت و هم گرم و با حرارت و هم بزرگتر و شایسته تر ، آری اینست خدای من .💖🌺 ___________________ 🌺💖خورشید بر اساس قانون خلقت ، ساعتی چند نور افشانی و زمین را از نور و حرارت خود بهره مند ساخت ولی او نیز در پایان ساعات تعیین شده ، راه غروب را در پیش گرفت و از نظرها نا پدید شد .🌺💖 __________________ 🌺💖ابراهیم آخرین ضربه را بر عقاید تزلزل یافته ستاره پرستان وارد آورد و گفت : نه اینهم خدا نیست . من از همه خدایان ساختگی بیزارم . من روی دل بسوی خداوندی دارم که آسمان و زمین را آفرید . ___________________ 🌺💖خورشید و ماه و ستارگان را بوجود آورد و هر کدام را در مدار بخصوصی بگردش انداخت خدائی که خالق و حاکم بر جهان هستی است و همه چیز فرمان بردار بی چون و چرای او است . 🌺💖 🍃پایان داستان حضرت ابراهیم علیه السلام و از فردا داستان حضرت اسماعیل علیه السلام🍃 🌺💖🌺💖🌺💖 🍃 🌼🍃 @kodak_novjavan1399
1.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ✍سخنرانی دکتر رفیعی 💠موضوع: به گناه عادت کردم چطوری ترک کنم؟ @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ علیه‌السلام فرمودند: 🍃 بزرگ‌ترین نعمت، سلامتی است. 📖 غررالحکم، ص۴۸۳ @kodak_novjavan1399
✍ استاد فاطمي نيا : ☘ شخصي نزد امام صادق (علیه السلام) نشسته بود و گفت : "خدايا مرا به خلقت محتاج مكن " 👌 حضرت به او فرمودند : " مومن از مومن بي نياز نميشود" اين دعا عبث است.انسان محتاج است و اين احتياج مظاهر مختلفي دارد ، مثلا من به نانوا و خياط محتاج هستم. 🌷 بعد از آن امام (عليه السلام) به او دعاي كاملتري ياد دادند و فرمودند اين گونه دعا كن : 🤲 خدايا مرا به انسان هاي شرور محتاج مكن @kodak_novjavan1399
،مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می فرمود: بطری وقتی پر است و می‌خواهی خالی اش کنی، خمش می‌کنی. هر چه خم شود خالی تر می‌شود، اگر کاملا رو به زمین گرفته شود، سریع تر خالی می‌شود. دل آدم هم همین طور است، گاهی وقت‌ها پر می‌شود از غم، از غصه، ... قرآن می‌گوید: هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها ؛ خم شو و به خاک بیفت. " وَکُن مِّنَ السَّاجِدِین." سجده کن؛ ذکر خدا بگو ; این موجب می‌شود تو خالی شوی تخلیه شوی. 🍃 @kodak_novjavan1399
🌸 " هـیـدرا " 🌸 قسمت شانزدهم 🌟 علاوه بر تبلیغ دین و مذهب ، 🌟 به کار فرهنگی مشغول شدم . 🌟 و بیشتر انرژی خود را ، 🌟 روی تربیت بچه جن ها قرار دادم . 🌟 از طریق شوخی و بازی و خنده ، 🌟 مطالب اخلاقی و دینی را ، 🌟 به بچه جن ها یاد می دادم . 🌟 گاهی هم به زمین می رفتم ؛ 🌟 و از رهنمودهای علمای شیعه ، 🌟 استفاده می کردم . 🌟 و هر بار ، در برگشتن به سیسون ، 🌟 با خود کتاب های اخلاقی ، 🌟 و احادیث اهل بیت می آوردم . 🌟 به سفارش علما ، به پدر و برادرانم ، 🌟 بیشتر از قبل احترام گذاشتم . 🌟 تا انشالله در آینده ، 🌟 حامی خوبی برایم باشند . 🌟 به مردم کمک می کردم ؛ 🌟 به فقرا رسیدگی می کردم ؛ 🌟 مشکلات دیگران را حل می کردم ؛ 🌟 بار آنها را برایشان کول می کردم ؛ 🌟 کارهای خانه شان را ، 🌟 مجانی انجام می دادم . 🌟 به آنها پول قرض می دادم ؛ 🌟 و کارهای دیگری که باعث می شد 🌟 آنها را به طرف خودم جذب کنم . 🌟 و در عین حال ، غیر مستقیم ، آنان را ، 🌟 به دین خدا ، هدایت می کردم . 🌟بعد از مدتی ، 🌟 یکی از برادرانم به نان سیکان ، 🌟 به من ملحق شد 🌟 و به همه اعلام کرد که شیعه شد . 🌟 از آن روز با کمک همدیگر ، 🌟 کار تبلیغی و فرهنگی می کردیم . 🌟 ما مطالب اخلاقی را ، 🌟 به شیوه های مختلف بیان می کردیم . 🌟 تا در عمق وجودشان رسوخ کند . 🌟 با این کارها ، اخلاق جن ها ، 🌟 کمی داشت بهتر می شد . 🌟 ولی هنوز وحشی گری آنها ، بیشتر بود . 🌟 یک روز که در بازار ، 🌟 مشغول کمک کردن به جن ها بودم ؛ 🌟 یک دختر جنی ، از کنارم گذشت . 🌟 تا آن روز ، به فکر ازدواج نبودم ، 🌟 ولی با دیدن این دختر جنی ، 🌟 به فکر عمیقی فرو رفتم . 🌟 در موردش پرس و جو کردم ؛ 🌟 پدرش ، کسّال نام داشت . 🌟 او شرورترین جن در سیسون بود 🌟 جن های شرور در سیسون زیاد بودند 🌟 اما کسّال ، از همه بدتر بود . 🌟 همیشه در حال جنگ و دعوا و خونریزی بود . 🌟 به خاطر همین تصمیم گرفتم ، 🌟 دخترشو فراموش کنم . 📚 ادامه دارد 📚 ✍ نویسنده : حامد طرفی @kodak_novjavan1399
🍃🌸 با اشکال هندسی قورباغه. ماهی. موش @kodak_novjavan1399