eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
1.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
12.2هزار ویدیو
279 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
3.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 راز عبرت از داستان یوسف در چیست ؟ ای کاش این کلیپ روی ماهم تاثیر بذاره😔 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✨ 🔰 در قلاب وسوسه‌های شیطان گیر نکنید 🎣 صیاد برای گرفتن ماهی، قلاّب به‌ کار می‏‌برد. بر سر قلاّب، طعمه‌ای که ماهی دوست دارد می‏‌گذارد. ماهی قلاب را همراه طعمه می‏‌بلعد. قلاّب که بلعیده شد، تکانی به نخ قلاب وارد می‌شود؛ اگر ماهی کم ‌وزن باشد، صیاد با یک ضرب آن را بالا می‏‌کشد و اگر سنگین باشد، صیاد به‌طور متناوب آن را می‏‌کشد و رها می‏‌کند تا خسته و بی‏ جان ‏شود. وقتی مطمئن شد که ماهی دیگر توانی ندارد آن را بیرون می‏‌کشد. ⭕️ شیطان گاهی قلاّبش به انسانی گیر می‏‌کند. طعمه سر قلاّب، آرزوی دراز، رابطه با نا محرم، ریاست‌طلبی و در یک کلمه علاقه به دنیا است. 🌀 بعد از این‏که انسان را به دنیا علاقمند کرد، قلاب را شل و سفت می‏‌کند. ولی مواظب است بند قلاب پاره نشود. چندین بار او را می‏‌آورد و می‏‌برد تا بالاخره او را اسیر خود کند. ⚠️ مواظب وسوسه‌های شیطان باشید ⚠️ ❣ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ❣ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @kodak_novjavan1399
✅حکایتی‌ زیبا و خواندنی ✍مردی به نزد حلوا فروشی رفت و گفت: مقداری حلوای نسيه به من بده حلوا فروش قدری حلوا برايش در کفه ترازو گذاشت و گفت : امتحان کن ببين خوب است يا نه. مرد گفت:روزه ام، باشد موقع افطار حلوا فروش گفت: هنوز ۱۰ روز به ماه رمضان مانده ؛ چطور است که حالا روزه گرفته ای .مرد گفت: قضای روزه پارسال است. حلوا فروش حلوايش را از کفه ترازو برداشت و گفت : تو قرض خدا را به يک سال بعد می اندازی قرض من را به اين زودی ها نخواهی داد . من به تو حلوا نمی دهم...! 💠 @kodak_novjavan1399
25.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون دانشمندان بزرگ 🇮🇷 قسمت اول : ابوالوفاء بوزجانی 🌸 @kodak_novjavan1399🌸
📰عبرتهای کرونا🤔 📜مأمورهای خدای متعال ‍ ✅ تا بحال به مأمورهای خداوند بر روی زمین دقت کرده اید ؟ 🔸عنکبوت،🕸 پیامبر را در غارحرا از شر دشمنان حفظ می‏ کند . «الّا تنصروه فقد نصره اللّه» 🔸کلاغ 🐧 معلّم بشر می‏ شود و به قابیل یاد میده که چطوری بدن برادرش رو دفن کنه «فبعثه اللّه غرابا» 🔸هدهد 🕊 مأمور رساندن نامه سلیمان به بلقیس می‏شود «اذهب بکتابی هذا» 🔸 پرنده های ابابیل، 🦅🐦 که مأمور سرکوبی فیل سواران و محافظت از کعبه می‏شوند . «و ارسل علیهم طیرا ابابیل» 🔸 اژدها🐲🐉 وسیله‏ ی حقّانیّت و اثبات ادعای موسی علیه السلام می‏شود. «هی ثعبان مبین» 🔸نهنگ🐳 که مأمور میشه یونس رو تنبیه کند . «فالتقمه الحوت» 🔸موریانه 🐜 که وسیله ‏ی کشف مرگ حضرت سلیمان می‏ شود «تأکل منساته» 🔸 سگ 🐕 اصحاب کهف که مأمور نگهبانی از آنها در غار می‏ شود . «و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید» 🔸چهار پرنده 🦅🦆🐦🐧 که سبب اطمینان ابراهیم به قدرت خدا برای زنده کردن مردگان می‏ شود. «فخذ اربعة من الطیر» 🔸 الاغ🐴 که سبب یقین عُزیر به معاد و زنده شدن مردگان می‏ شود . «و انظر الی حمارک» 🔸 پشه 🕷 خداوند بر نمرود پادشاه ظالم و ستمگر زمان حضرت ابراهیم علیه السلام پشه اى را مسلط کرد و روى لب نمرود نشست و اورا گزید نمرود خواست با دست پشه را دور کندکه پشه به بینى نمرود رفت و از آنجا به مغزش رسید و چهل شب او را عذاب و آزار داد تا هلاک شد . نمرود با اونهمه قدرت با پشه ای از بین رفت😲😏 ✍ کسی چه میدونه شاید ویروس کرونا 🐾هم یکی از ماموران خداست. 🔴🔴🔴🔴 ویروس به این کوچکی، که قدرت های بزرگ دنیا از نابود کردنش عاجز شده اند . ✅ شاید به خودشون بیان و دست از سرکشی در برابر خدا بردارن . 🌸 الله اکبر 🌸 خدا بزرگتر از آن است که توصیف شود . و این روز ها بزرگی خدا رو بیشتر از قبل متوجه میشیم وپناه میبریم به ذات پاکش! @kodak_novjavan1399🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔔 الاغ آسیاب 🌹 امام علی علیه السّلام: 💠⇦عبادت کننده‌ای که عبادتش از روی فهم و دانایی نباشد، مانند الاغ آسیاب است که فقط به دور خودش می‌چرخد و از جای اولش دور نمی‌شود. 💠⇦دو رکعت نماز شخص دانا، بهتر از هفتاد رکعت نماز شخص نادان است. 💠⇦زیرا وقتی فتنه و تباهکاری به شخص دانا روی می‌آورد، او به وسیله دانش خود، از آن بیرون می‌رود. ولی وقتی فتنه به جاهل و نادان رو می‌آورد، او را به دلیل نادانی‌اش گمراه می‌کند. 📙 بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۲۴ ❣الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرَج❣ @kodak_novjavan1399
🌸 " هـیـدرا " 🌸 قسمت بیست و یکم 🌟 کسال و دختر و یارانش شیعه شدند . 🌟 و این اتفاق باعث شد 🌟 تا بسیاری از جن ها نیز ، شیعه شوند . 🌟 چند روز بعد ، با رامسانا ازدواج کردم 🌟 رامسانا ، پا به پای من ، 🌟 کار تبلیغی و فرهنگی انجام می داد . 🌟 یک مدرسه تاسیس کردیم . 🌟 دوستان و برادران و همسرم ، 🌟 در آموزش و مدیریت آن خیلی کمک کردند . 🌟 اخلاق مردم ، بهتر و زیباتر می شد . 🌟 کسال ، بعد از مسلمان شدنش ، 🌟 دیگر هیچ وقت دعوا نکرد . 🌟 و شری به راه نیانداخت . 🌟 کسال و بابام ، 🌟 مسئول حفظ امنیت اجتماعی ، 🌟 در سیاره سیسون شدند . 🌟 و با زحمات آنان ، 🌟 آرامش نسبی در سیسون ، برقرار شد . 🌟 تصمیم گرفتم به زمین سفر کنم . 🌟 رامسانا می خواست با من بیاید . 🌟 ولی من گفتم : 🌸 متاسفانه شما نمی توانید 🌸 از اینجا خارج شوید 🌸 اینجا فقط من هستم 🌸 که از امام علی علیه السلام ، 🌸 اجازه خروج و ورود دارم . 🌟 از سیسون که بیرون رفتم . 🌟 یک سفینه فضایی دیدم . 🌟 تا آن روز نمی دانستم ، 🌟 که آدم فضایی هم وجود دارد . 🌟 سفینه فضایی ، انگار داشت دود می کرد 🌟 احتمال دادم که خراب باشد . 🌟 به طرف سفینه رفتم . 🌟 که به ساکنینش هشدار دهم . 🌟 اما از بیرون مشاهده کردم . 🌟 که درون سفینه ، دعوا شده بود . 🌟 و دارند همدیگر را می زنند . 🌟 و گاهی تیراندازی می کردند . 🌟 و این تیراندازی ، 🌟 باعث خراب شدن سفینه شده بود 🌟 نمی دانستم چکار باید بکنم ؟! 🌟 نمی دانستم دخالت بکنم یا خیر ؟! 🌟 نمی دانستم حق با چه کسی هست ؟! 🌟 کمی فکر کردم 🌟 و وضعیت را بررسی نمودم . 🌟 همه افراد سفینه ، 🌟 یک جور و یک رنگ لباس پوشیده بودند 🌟 و فقط سه نفر از آنان ، 🌟 لباسشان ، جور دیگری بود . 🌟 حدس زدم که آن سه نفر ، خراب کار باشند . 📚 ادامه دارد 📚 ✍ نویسنده : حامد طرفی @kodak_novjavan1399
✍به بهلول گفتند تقـوا را توصیف کن گفت: اگر در زمینی که پُــــر از خار و خاشاک بود مجـبور به گذر شوید چه می ڪنید؟ گفتند: پیوسته مواظب هستیم و با احتــیاط راه می رویم تا خــود را حفـظ ڪنیم... 👌بهـلول گفت در دنیا نیز چنین کنید تقوا همین است از گـناهان کوچک و بزرگ پرهیز ڪنید و هــــیچ گناهی را ڪوچڪ مشمارید کوهها با آن عظمت و بزرگی از سنگهای ڪوچڪ درست شـــده اند. 💠 @kodak_novjavan1399
🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🌺🌸🌺🌸🌺🌸 قسمت سوم زندگینامه حضرت اسماعیل (ع) _____________________ 🌸 هاجر گفت : ای ابراهیم ، در این صحرای خشک ما را به که میسپاری ؟ابراهیم با قلبی سرشار از ایمان ، با بیانی که تا اعماق جان هاجر نفوذ کرد ، گفت : شما را بخدا میسپارم .🌺 _______________________ 🌸پس از این پاسخ ، چهره فرزند دلبندش را بعنوان آخرین وداع بوسید و با هاجر خدا حافظی کرد و بسوی خانه خود رهسپار شد .در لحظه بازگشت که برای او لحظه سختی بود ، رو به درگاه خدا آورد و عرضه داشت : _______________________ 🌺پروردگارا ، من زن و بچه خردسالم را در این بیابان بی آب و علف ، در کنار خانه گرانقدر تو اسکان دادم ، تا در پیشگاه تو نماز را بپا دارند و به بندگی تو کمر بندند .🌸 ______________________ 🌺خداوندا ، آنها تنها هستند ، تو دلهای بندگانت را باین سرزمین و این بی پناهان متمایل گردان . از نعمتهای مادی و معنویت آنان را بهره مند فرما و من امیدوارم که آنها نیز مراتب شکرگذاری و قدرشناسی از عنایات تو را به پیشگاه مقدست تقدیم بدارند .🌸 ________________________ 🌺با آب و غذای مختصری که همراه داشتند مدتی گذراندند و رفته رفته آب و آذوقه تمام شد و آثار گرسنگی درهاجر و تشنگی در چهره اسماعیل نمودار گردید . ______________________ 🌸هاجر برای یافتن آب ، نقاط اطراف را بررسی کرد . از کوهها بالا رفت و تپه ها دره ها را زیر پا گذاشت ولی خسته و دست خالی ببالین کودک آمد . ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ادامه داستان در قسمت بعد .. 🍃 🌼🍃 @kodak_novjavan1399