eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
8.2هزار ویدیو
247 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 پیامبر خدا (صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله): ✍🏻 جوینده دانش پیچیده در عنایت خداوند است. 📚 بحارالانوار، جلد ۷۴، صفحه ۱۶۵ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @kodak_novjavan1399
انسان باید یاد بگیرد، توی زندگیش پای خیلی چیزها بایستد. پای حرف هایی که می زند، قول هایی که می دهد، اشتباهاتی که می کند، احساساتی که بروز می دهد، نگاه هایی که از عمق جان می کند، دوستت دارم هایی که می گوید، زندگی هایی که می بخشد، و عشق هایی که نثار می کند. زیرا زندگی مواجهه ی ابدی آدم هاست با انتخاب هایشان. بهار جانتان قرین انتخاب های درست حال و احوال دلتان خوش. سلام صبح بخیر @kodak_novjavan1399
🌸 " هـیـدرا " 🌸 🌸 قسمت بیست و هفتم 🌸 🌟 ساینا ، فرمانروای سوله اولی ، 🌟 به سرعت به طرف من آمد . 🌟 و دست مشت کرده اش را ، 🌟 به طرف صورتم آورد . 🌟 منم غیب شدم و پشت سرش ظاهر شدم . 🌟 او هم ، چون با سرعت به طرفم آمده بود 🌟 و چون من جاخالی دادم ؛ 🌟 نتوانست خود را کنترل کند . 🌟 و محکم به زمین افتاد . 🌟 همه با تعجب به ما نگاه کردند . 🌟 سکوت همه جا را فرا گرفت . 🌟 ساینا با عصبانیت ، 🌟 اول به تماشگران نگاه کرد ؛ 🌟 و سپس با خشمی بسیار ، به من نگاه کرد . 🌟 سپس با سرعت بلند شد و به طرفم دوید . 🌟 دوباره خواست به من مشت بزند . 🌟 من هم به سرعت دستش را گرفتم . 🌟 و به سمت کمرش کشیدم . 🌟 و با پا ، به او لگد محکمی زدم . 🌟 تماشاگران خندیدند ؛ 🌟 ناگهان مثل فرفره چرخید . 🌟 و به طرف من آمد . 🌟 من هم غیب شدم ؛ 🌟 و روی سرش ظاهر شدم . 🌟 سلولهای بدنم را باز کردم ؛ 🌟 و در سلولهای بدن ساینا ، قفل نمودم 🌟 دیگر نتوانست تکان بخورد . 🌟 ناگهان به سمت آسمان پرتابش کردم 🌟 او هم با سرعت و در حال چرخش ، 👈 به زمین سقوط کرد . 🌟 و دیگر نتوانست بلند شود . 🌟 سپس رو به جمعیت کردم و گفتم : 🌷 دیگر کسی نیست 🌷 که دلش بخواهد با من بازی کند . 🌟 آن فضایی سبز رنگی که اول دیدم 🌟 گفت من میام . و بی معطلی بالا آمد . 🌟 تماشاگران داد زدند : 👽 چینپو ، چینپو ... 🌷 گفتم : چینپو از دیدنت خوشبختم 🌟 او هم با عصبانیت ، به طرف من آمد 🌟 من هم پرواز کردم ؛ در آسمان ملّغی زدم ؛ 🌟 و در حال ملّغ زدن ، 🌟 با هر دو پا ، روی شانه هایش زدم . 🌟 افتاد و دوباره بلند شد و ایستاد . 🌟 و روی خود را به طرف من برگرداند ؛ 🌟 و دوباره به من حمله ور شد . 🌟 من هم پریدم ، 🌟 به حالت خوابیده ، چرخیدم ؛ 🌟 و با سر ، به شکم او ، ضربه زدم . 🌟 و او را به یک طرف پرتاب کردم . 🌟 خیلی خشمگین شده بود ؛ 🌟 از جیبش ، چندتا طناب در آورد ؛ 🌟 به جز یکی از آنها ، 🌟 هم را به طرف من پرتاب کرد . 🌟ناگهان آن طناب ها ، 🌟 تبدیل به حلقه های لیزری شدند ؛ 🌟 و به طرف من آمدند . 🌟 چند بار جاخالی دادم ، غیب شدم ، 🌟 پرواز کردم ، اما ول کن نبودند . 🌟 هیچ جوره نمی شد جلوی آنها را بگیرم 🌟 و حتی نمی توانم آنها را از کار بیاندازم 🌟 اگر به من برخورد کنند ؛ 🌟 حتما سلول های مرا می سوزانند . 📚 ادامه دارد 📚 ✍ نویسنده : حامد طرفی @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 👨‍👦تربیت از دیدگاه حضرت آیت الله امام (حفظه الله) ⛔️📣 تذکر:شبانه روز شامل هزاروچهارصدوچهل (1440)دقیقه میشود. از این 1440دقیقه ، فقط 10دقیقشو اختصاص بدیم برا فراگیری اصول تربیت اسلامی . @kodak_novjavan1399
قسمت دوم داستان زندگینامه حضرت عیسی و حضرت مریم( ع) 🌻 درد زائیدن او به سوی درخت خرمای خشگ شده ای کشانید . در آن بیابان ، بدون قابله و مددکار ، رنج وضع حمل را تحمل کرد و کودک زیبایش ولادت یافت . از فشار غم واندوه این جمله رابر زبان راند : ای کاش پیش از این ساعت مرده بودم و جزء فراموش شدگان محسوب می شدم . 🌻 ناگهان مریم افسرده بانگ دلنوازی شنید که به او دلداری می دهد و می گوید : غمگین مباش چه آنکه خدایت در زیر پایت نهری روان ساخته است . از آن آب استفاده کن و درخت خرمارا حرکت ده . از خرمای تازه آن فرو ریخته سپس میل کن و شاد باش . البته این بانگ تسلای خاطره افسرده مریم شد ولی هنوز در بیم زبانهای گزنده معاندین بود . 🌻از این جهت نیز راهنمائی شد که اگر کسی از بشر را ببینی که در مقام طعن و ایراد به تو بر آید بگو من برای خداوند نذر صوم کرده ام از این رو با کسی سخن نمی گویم . 🌻مریم کودک عزیزش را در آغوش گرفت و به سوی بیت المقدس آمد ولی هنوز جیزی نگذشته بود که یهودیان او را دیدند و زبان به کلمات ناروا و تهمتهای ناراحت کننده گشودند . 🌻یهود با عبارت زشت او را مخاطب نموده گفتند : 🌻 ای مریم ! مطلب تازه و امری عجیب پیش آورده ای ! با آنکه مادرت اهل فساد و آشنایی با بیگانگان نبود و پدرت از منکرات و کارهای زشت بر کنار بود ، تو چگونه روش آنها را از دست دادی و بدون شوهر فرزند آوردی ؟ ! ادامه دارد... 🍃 🌼🍃 @kodak_novjavan1399
✨﷽✨ ✨ پدران در آخرالزمان ✨ ✍روزی عده ای از کودکان در کوچه مشغول بازی بودند . پیامبر(صلی الله علیه و آله )در حین عبور, چشمش به آنها افتاد و خواست نقش بسیار بزرگ پدران و مسؤولیت سنگین آنها را در رشد کودک به همراهانشان گوشزدکند . فرمود: وای بر فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان! اطـرافـیـان پیامبر با شنیدن این جمله به فکر فرو رفتند . فکرکردند شاید منظور پیامبر, فرزندان مشرکان است که در تربیت فرزندانشان کوتاهی می کنند . عرض کردند : یا رسول اللّه، آیا منظورتان مشرکین است ؟ فرمود: نـه، بلکه پدران مسلمانی را می گویم که چیزی از فرایض دینی رابه فرزندان خود نمی آموزند و اگـر فـرزنـدانشان پاره ای از مسائل دینی رافراگیرند, پدران آنها,ایشان را از ادای این وظیفه باز می دارند. تنهابه این قانع هستند که فرزندانشان از مال دنیا چیزی را به دست آورند . .آنگاه فرمود : من از این قبیل پدران بیزار و آنان نیز از من بیزارند... 📚مستدرک الوسائل، جلد۲ صفحه ۶۲۵ @kodak_novjavan1399
💌 🌹شهـــید عبدالله محمودى: «خواهرم: محجوب باش و باتقوا، كه شماييد كه دشمن را با چادر سياهتان و تقوايتان میكشيد.» «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را مى بينى و دشمن تو را نمى بيند.» @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🌼تقدیر خداوند هرچه باشد هر‌ کجا باشی مرگ خواهد آمد! ✍️این حکایت از مثنوی مولوی اقتباس شده؛روزی از روزها ، حضرت سلیمان نبی در سرای خویش نشسته بود که مردی سراسیمه از در در آمد. سلام کرد و بر دامن حضرت سلیمان چنگ انداخت که به دادم برس. حضرت سلیمان با تعجب به چهره آن مرد نگریست و دید که روی آن مرد از پریشان حالی زرد شده و از شدت ترس می لرزد. حضرت سلیمان از او پرسید تو کیستی؟ چه بر سر تو آمده است که چنین ترسان و لرزانی؟ مرد به گریه در آمد و گفت: که در راه بودم ، عزرائیل را دیدم و او نگاهی از غضب به من انداخت و من از ترس چون باد گریختم و به نزد تو آمدم تا از تو یاری بطلبم ، از تو خواهشی دارم که به باد فرمان دهی تا مرا به هندوستان ببرد!حضرت سلیمان لحظه ای به فکر فرو رفت و فرمود: می پذیرم ، به باد میگویم که تو را در چشم به هم زدنی به هندوستان برساند. آن روز گذشت و دیگر روز سلیمان نبی حضرت عزرائیل را دید و به او گفت: این چه کاری است که با بندگان خدا میکنی ، چرا به آنها با خشم و غضب می نگری؟ دیروز مرد بیچاره ای را ترسانده ای و رویش زرد شده بود و می لرزید. به نزد من آمده و کمک می طلبید. عزرائیل گفت: دانستم که کدام مرد را میگویی. آری من دیروز او را در راه دیدم ولی از روی خشم و غضب به او نگاه نکردم ، بلکه از روی تعجب او را نگریستم. 🔺عزرائیل ادامه داد : تعجب من در این بود که از خداوند برای من فرمان رسیده بود تا که جان آن مرد را در هندوستان بگیرم. در حالیکه او را اینجا می دیدم ... ‌‌‌‌✅ @kodak_novjavan1399
از خواجه عبدالله انصـاری پرسیدند عــــبادت چیست ؟ فـرمود: عـبـادت خدمــت‌ ڪـردن بــه خلـــــق اسـت پرسیدند چگـــــونه؟ گـــــفت: اگـر هر پیـشه‌ای ڪه به آن اشـتغال داری رضـــای خدا و مردم را در نظـر داشته باشۍاین نامش عبـادت‌است پرسیدند: پس نماز و روزه و خمـس.. این‌ها چـه هستنـد؟؟؟ گــفت: این‌ها اطاعـت هستند ڪه باید بنده برای نزدیک شـدن به خــدا انجـام دهد تا انوار حــق بگیرد. 💠 @kodak_novjavan1399
🍁🍁 بعضى مواقع آزمايشات الهى به قدرى سخت می شود كه انبيا را نيز مضطرب مى كند 🌴 آیه ۲۱۴ سوره بقره 🌴 🕋 أمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّي يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَي نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِيبٌ ⚡️ترجمه: آيا گمان كرديد داخل بهشت مى شويد و حال آنكه هنوز مانند آنچه بر پپشينيان شما گذشت به شما نرسيده است؟! آنان گرفتار تنگدستى و ناخوشى شده و چنان زير و زبر شدند كه پيامبر و افرادى كه ايمان آورده و همراه او بودند، گفتند: يارى خدا چه وقت خواهد بود؟ آگاه باشيد كه يارى خداوند نزديك است. 💠 آماده باشيم، آزمايشات الهى به قدرى سخت است كه بعضى مواقع انبيا را نيز مضطرب مى كند. امام خامنه ای در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی ۱۳۹۲/۰۵/۱۸ 🔹 هدایت الهی، دستگیری الهی، لطف الهی آن وقتی است که ما همه ی موجودی توان خود را که آن هم متعلق به خدای متعال است وارد صحنه کنیم؛ ✅ از فکر و تدبیر، ✅ از نیروی جسمی و توان کار، ✅ از امکانات عظیم نیروی انسانی کشور، ✅ از همه چیز استفاده کنیم؛ 🔹 آن وقت خدای متعال قطعاً تفضل خواهد کرد. بسیاری بودند که در مقاطعی، از آینده ی کشور مأیوس میشدند. ما در این سی و چند سال، تجربه های متعددی داریم؛ بودند افرادی که یا نزدیکبین بودند، یا دچار ضعف باور به کمک الهی بودند، یا حسن ظن به وعدهی الهی نداشتند؛ 🔔 در یک مواقعی در طول تاریخ هم پیش آمده است؛ در همان مواقع، خدای متعال کمک کرده است. @kodak_novjavan1399
💬 سوال: اگر تشهد در نماز فراموش شود آیا حتما باید بعد از سلام نماز، اول تشهد را قضا کرد بعد سجده سهو؟ اگر برعکس خوانده شود یعنی اول سجده سهو بعد تشهد را قضا کنیم تکلیف چیست؟ @kodak_novjavan1399
final_sample.pdf
12.8M
نسخه‌ی پی‌دی‌اف سه کتاب کاربردی؛ ▫️ترگل (دلایل عقلی حجاب) ▫️شاخه نبات (کنترل شهوت و نگاه) ▫️اینترنت پاک (سالم‌سازی اینترنت برای کودکان) 🔺با ارسال این فایل برای دیگران، در ثواب نشر آن شریک باشید. @kodak_novjavan1399🌺
💐 🤔 در برابر متلک‏ها و یا سرزنش‏ هایی که در راه حق می‏شنویم، چه وظیفه‏ای داریم⁉️ ✅ حاج آقا قرائتی: 🔹 شخصی از قاهره شتری را اجاره کرد تا به منطقه عباسیه برود. او بر شتر سوار شد و صاحب شتر افسار شتر را گرفته و مسافر را می‏برد. در مسیر راه، شتربان زیر لب و گاهی هم بلند مسافر را مسخره می‏کرد و چون او را مردی غریب و تنها و محتاج یافته بود، و همگام با حرکت شتر به جسارت‏های خود ادامه می‏داد. 🔹 در مسیر راه شخصی این صحنه را دید و به مسافر گفت: آیا می‏دانی و می‏شنوی که شتربان چه می‏گوید؟ گفت: بلی! پرسید: پس چرا از خود عکس‏ العملی نشان نمی‏دهی؟ گفت: اگر او مرا به عباسیه می‏رساند و مسیر راه درست است، این حرف‏ها مهم نیست،هر چه می‏خواهد بگویید. 🔹 در سوره سوره مطففین، آیه 29-32 می‏خوانیم که مجرمان، مومنان را به شکل‏های مختلف تحقیر می‏کنند: 1- پیوسته به آنها می‏خندند 2- هر گاه از کنار آنها عبور می‏کنند، غمزه می‏آیند و چشمک می‏زنند 3- همین که به سوی دار و دسته خود بر می‏گردند، پشت سر مومنان فکاهی و طنز می‏گویند 4- هنگامی که مومنان را می‏بینند، می‏گویند: اینها منحرفند اما مومنان استقامت کرده و از راه خود دست بر نمی‏دارند. قرآن در ادامه می‏فرماید: روزی خواهد آمد که مومنان، به کفار خواهد خندید. سوره مطففین، آیه 34 @kodak_novjavan1399
✍امام صادق علیه السلام مرده بخاطر طلب رحمت و آمرزشی که برای او میشود ، شادمان میگردد ، همانگونه که زنده با هدیه خوشحال می گردد. 📚الفقیه، ج1،ص117 پنج شنبه🕯 شادی روح پدران و مادران آسمانی و همه در گذشتگان بخوانیم فاتحه و صلوات @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✍ شهید شیخ احمد کافی نقل می کرد که: 💭شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است.می خواست کمکش کنم. 💭لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج احمد؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین. رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن (عج) را خواب دیدم... فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟ آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت (عج) به من دارند... 💥وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی؛ خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی؛ ولو به جواب دادن سوال رهگذری.. ‌‌‌‌✅ @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب به ما زياد تر از پيش لطف كن ... شب های جمعه حال گدا فرق می كند 【 السلام علیڪ یا اباعبدالله】 @kodak_novjavan1399
🌿 به هر آیینه‌ای، تابندگی را به هر دل، اشتیاق بندگی را نگاه روشن تو هدیه داده‌ست به انسان معاصر زندگی را 💕 @kodak_novjavan1399
🌷 امام باقر (علیه السلام) : 💐 بر شما باد به صدقه دادن ؛ صبح زود صدقه بدهید که روی ابلیس را سیاه می کند. 📚 تحف العقول ص ۲۹۸ @kodak_novjavan1399
🔴درمان مشکلات و بیماری ها با صدقه! ✍مردی خدمت امام کاظم (علیه السلام) رسید و عرض کرد: ده نفر عائله دارم تمامشان بیمارند، نمی دانم چه کنم و با چه وسیله گرفتاریشان را بر طرف سازم؟ امام(علیه السلام) فرمود: آنان را به وسیله صدقه و احسان به نیازمندان مؤمن در راه خدا، معالجه کن که هیچ چیزی سریع تر از صدقه حاجت را بر آورده نمی کند و هیچ چیز برای بیمار سودمندتر از صدقه نمی باشد... گاهي امام سجاد سلام ‏الله‌ عليه چيزي كه به سائل مرحمت مي‏ فرمودند،دست مبارك خود را مي ‏بوييد و مي ‏گفت: اين دست به دست الهي رسيده؛ چون خداوند در آیه 104 سوره توبه فرموند: خداست که توبه را از بندگانش می پذیرد و اوست که صدقات آنها را می گیرد... 📚بحارالانوار،ج 62، ص 269. @kodak_novjavan1399
🌸 " هـیـدرا " 🌸 🌸 قسمت بیست و هشتم 🌸 🌟 هر جا می رفتم ؛ 🌟 حلقه های لیزری ، دنبالم می آمدند . 🌟 داشتم از فرار کردن خسته می شدم ، 🌟 که ناگهان ، یاد باد حضرت سلیمان افتادم . 🌟 همان بادی که در خدمت سلیمان بود . 🌟 و نامش ‌ماسلیم بود . 🌟 انگشترم را ، از جیبم در آوردم . 🌟 و در انگشتم فرو کردم . 🌟 و باد ماسلیم را صدا زدم . 🌟 ناگهان از انگشتر ، 🌟 بادی شدید ، به رنگ زرد و سفید ، خارج شد . 🌟 باد را به طرف حلقه های لیزری ، 🌟 هدایت کردم . 🌟 و یکی یکی آن حلقه ها را ، 🌟 از خودم دفع نمودم . 🌟 می توانستم چینپو را ، 🌟 با لیزرهای خودش بکشم ؛ 🌟 اما هدف من تبلیغ بود ؛ نه قتل و کشتار . 🌟 باد را به انگشتر برگرداندم . 🌟 و سپس به طرف چینپو رفتم . 🌟 خواستم به او دست دوستی بدهم ؛ 🌟 اما او دست مرا رد کرد و رفت . 🌟 رفتم پیش ساینا ، 🌟 او هم دوستی مرا رد کرد و رفت . 🌟 اما بقیه زندانیان ، به طرف من آمدند . 🌟 و ابراز خوشحالی کردند . 🌟 بعد از این مسابقه ، 🌟 بین زندانیان مقبولیت پیدا کردم ؛ 🌟 حرفهایم خریده می شد ؛ 🌟 از تبلیغ چهره به چهره ، کارم را شروع کردم . 🌟 البته نه تبلیغ دینی و مذهبی ، 🌟 بلکه سعی می کردم در حد توانم ، 🌟 به زندانیان کمک کنم . 🌟 نمی گذاشتم کسی به ضعیف ترها ، 🌟 حرف زور بگوید . 🌟 یا حق کسی ضایع شود . 🌟 و در کنار این خدمت رسانی ها ، 🌟 کار فرهنگی نیز می کردم . 🌟 مسائل اخلاقی را یادآوری می کردم . 🌟 نوع زندگی کردن ، آداب اجتماعی ، 🌟 مهربانی ، محبت ، تمیزی و نظافت ، 🌟 نوع دوستی ، خوش کلامی و... را ، 🌟 با زبانی شیرین و بیانی شیوا و با مهربانی ، 👈 به آنان می آموختم . 🌟 آنان که فرمانروای سوله ها بودند ، 🌟 در سِمَت خودشان ، باقی ماندند . 🌟 و زندانیان را ، به اطاعت صحیح از آنان ، 🌟 ترغیب کردم . 🌟 و به آن فرماندواها ، شخصیت دادم . 🌟 و بیشتر توجه و محبت می کردم . 🌟 تا دشمن من نشوند و کارم را خراب نکنند . 🌟 و زندانیان را برعلیه من ، نشورانند . 📚 ادامه دارد 📚 ✍ نویسنده : حامد طرفی @kodak_novjavan1399