eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
1.2هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
8.9هزار ویدیو
252 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈 🐈 🐈 🐈 قسمت اول 🐈 🐈 🐈 🇮🇷 گربه ای سفید و زرد ، در شبی تاریک و سرد ، 🇮🇷 در کنار گربه های دیگر ، 🇮🇷 در یک قفس بزرگ ، به انتظار نشسته بود . 🇮🇷 نام اصلی او ، فرامرز بود . 🇮🇷 اما دوستانش ، او را با نامهای دیگر ، 🇮🇷 مثل کَت مَن ، پِرشیَن کَت ، مرد گربه ای ، 🇮🇷 گربه انسان نما ، گربه ایرانی ، ایرانیَن کَت ، 🇮🇷 و... صدا می زدند . 🇮🇷 با آمدن صدای اذان ، 🇮🇷 ناگهان گربه سفید ، به یک انسان تبدیل شد . 🇮🇷 به سرعت ، قفل در قفس خود را شکست ، 🇮🇷 و از قفس بیرون آمد . 🇮🇷 و گربه های دیگر را نیز آزاد کرد . 🇮🇷 آرام به طرف زیرزمین ، حرکت کرد . 🇮🇷 همه گربه ها نیز پشت سر او می آمدند . 🇮🇷 دوتا نگهبان ، دم در زیرزمین بودند . 🇮🇷 فرامرز ، به طرف آن دو رفت و گفت : 🐈 آقایون ممکنه کمکم کنید . 🇮🇷 دو نگهبان ، از دیدن فرامرز ، 🇮🇷 هم تعجب کردند و هم ترسیدند . 🇮🇷 سلاح خود را در آورده و به طرف او گرفتند 🇮🇷 یکی از آنان ، با زبان ترکی گفت : 🔥 هِی تو کی هستی ؟! اینجا چکار می کنی ؟! 🔥 چطوری اومدی داخل ؟! 🐈 فرامرز به گربه ها ، 🐈 که پشت نگهبانان بودند ، اشاره کرد و گفت : 🐈 من نمی فهمم چی میگید . 🐈 لطفا از اونا ، بپرسید . 🇮🇷 دو نگهبان ، 🇮🇷 ِسرشان را به سمت عقب چرخاندند 🇮🇷 ناگهان گربه ها به آنها حمله کردند . 🇮🇷 فرامرز نیز ، به طرف آنها دوید . 🇮🇷 و مشت محکمی به گردن آنها زد . 🇮🇷 و آنها را بیهوش نمود . 🇮🇷 سلاحشان را ، از دستشان گرفت ، 🇮🇷 و کلید زیرزمین را برداشت . 🇮🇷 سپس درب زیر زمین را باز کرد . 🇮🇷 چندتا اتاق در زیر زمین بود . 🇮🇷 به سرعت و با عجله ، 🇮🇷 یکی یکی آن درها را باز کرد . 🇮🇷 دختران زیادی در آن اتاق ها زندانی بودند . 🇮🇷 دختران را آزاد کرد و گفت : 🐈 بی سروصدا از اینجا خارج بشید 🐈 و مستقیم به طرف پلیس برید ، 🐈 اونجا جاتون اَمنه . فرامرز و گربه ها ، دوباره به قفس هاشون برگشتند . و با طلوع آفتاب ، دوباره فرامرز ، گربه شد . 🐈 ادامه دارد ... 🐈 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋ای پادشاه عـالـم 🌸عشقت به سینه دارم 🦋در قاب سینه ی خود 🌸عکس مـدینه دارم 🦋دارم ولایـت تـو 🌸در دل مـحبت تـو 🦋سر مست جـام عشقم 🌸در روز بعثت تــو 🦋مبعث پیامبر اکـرم (ص) مـبارک @kodak_novjavan1399
﷽═┅* 🍃🌸 *روزه گرفتن در فردا را از دست ندهیم -روزه گرفتن در فردا(۲۷رجب)که روز مبعث است ثواب هفتاد سال روزه دارد* *در روایات بر روزه گرفتن چهار روز در طول سال به صورت ویژه توصیه شده و روزه گرفتن در این چهار روز خیلی ثواب و فضیلت دارد* *۱-روز هفدهم ربیع الاول؛ که ولادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) است* *۲-روز بیست و هفتم ماه رجب که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در آن روز به پیامبری مبعوث شدند* 🌸🍃*فردا ۲۷رجب است روزه‌ی فردا ثواب هفتاد سال روزه گرفتن دارد* *۳-روز بیست و پنجم ذى القعده؛ که روز دحو الارض است* *۴-روز هجدهم ذى الحجه؛ که عید غدیر است و روزی است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)، حضرت علی(علیه السلام) را به امامت نصب کردند* 📚*وسائل الشیعه جلد۱۰صفحه۴۵۶ 🍃 🌸🍃 @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 شعر سردار سلیمانی 🌹 🇮🇷 مرحبا شیر مرد کرمانی 🇮🇷 مرحبا قاسم سلیمانی 🇮🇷 مردی از نسل ذوالفقار علی 🇮🇷 با خروشی همیشه طوفانی 🇮🇷 مالک اشتر است بی تردید 🇮🇷 عزّت شیعه در مسلمانی 🇮🇷 مثل عمار مانده در میدان 🇮🇷 یاور سید خراسانی 🇮🇷 شیر مردی همیشه آماده 🇮🇷 تا کند جان خویش قربانی 🇮🇷 مردی از جنس همت و صیاد 🇮🇷 کاظمی ، باکری و تهرانی 🇮🇷 مردی از نسل پاک خرّازی 🇮🇷 با نگاهی دقیق و چمرانی 🇮🇷 سوریه یا عراق یا لبنان 🇮🇷 مقصدش جلوه گاه انسانی 🇮🇷 پهلوانی همیشه توفنده 🇮🇷 در نگاهش غرور ایرانی 🇮🇷 در رکابش چه خوب می‌جنگند 🇮🇷 شیعیانِ سپاه افغانی 🇮🇷 مثل عباس می رود محکم 🇮🇷 تا کند از حرم نگهبانی 🇮🇷 هم‌رکابش مدافعان حرم 🇮🇷 هم قطارش بلند پیشانی 🇮🇷 از همین رو ، سپاه تکفیری 🇮🇷 در هراس اند و در پریشانی 🇮🇷 داعش اما برای او دارد 🇮🇷 دائماً نقشه‌های شیطانی 🇮🇷 او ولی در سکوت می‌رزمد 🇮🇷 چون پلنگان بیشه پنهانی 🇮🇷 از حلب تا دیاله و کرکوک 🇮🇷 رد پاهای اوست نورانی 🇮🇷 این یل قهرمان و رزمنده 🇮🇷 این چنین است و آنچه می‌دانی 🔮 @kodak_novjavan1399
🕋 زندگی نامه سردار سلیمانی 🕋 🕋 قسمت اول 🕋 🌹 شهید حاج قاسم سلیمانی ، 🌹 در ۲۰ اسفند ماه سال ۱۳۳۵ ، 🌹 در روستای قنات ملک از توابع رابر کرمان ، 🌹 در یک خانواده کارگری متولد شد . 🌹 در سن ۱۱ سالگی ، 🌹 پس از پایان تحصیلات ابتدایی ، 🌹 به کرمان رفت . 🌹 و پس از گرفتن دیپلم ، 🌹 به شغل بنایی مشغول شد . 🌹 و بعد‌ها فعالیت خود را ، 🌹 به عنوان پیمانکار ، 🌹 در اداره آب کرمان آغاز کرد . 🌹 با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ 🌹 همزمان با پیمانکاری در اداره آب کرمان ، 🌹 به عضویت افتخاری سپاه کرمان درآمد . 🌹 قبل از آغاز دفاع مقدس ، 🌹 و با شورش کرد‌ها ، 🌹 به مناطق غرب کشور رفت . 🌹 در حوادث انقلاب اسلامی ایران ، 🌹 با طلبه مشهدی به نام رضا کامیاب ، 🌹 آشنا شد 🌹 که او را وارد جریانات انقلاب کرد . 🌹 و زمانی که عراق ، 🌹 در سال ۱۳۵۹ به ایران حمله کرد 🌹 حاج قاسم سلیمانی نیز ، 🌹 چندین گردان از کرمان را آموزش داد 🌹 و با آنها ، 🌹 به مناطق عملیاتی جنوب کشور رفت . 🌹 و با پایان یافتن شورش‌ کردها ، 🌹 به کرمان بازگشت 🌹 و فرمانده پادگان قدس سپاه کرمان شد . @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ در روایتی آمده است که مردی نابینا پس از اجازه گرفتن، وارد منزل امام علی(ع) شد. پیامبر(ص) مشاهده کردند که حضرت زهرا (س) برخاست، فرمودند: «دخترم! این مرد نابیناست». فاطمه (س) فرمود: پدر، اگر او مرا نمی‌‏‌بیند، من او را می‌‏‌نگرم، اگر چه او نمی‌‏‌بیند، اما بو را استشمام می‌کند؛ اِن لَم یَکُن یَرانِی فَانّی أرَآهُ وَ هُوَ یَشُمُّ الرِّیحَ». رسول خدا پس از شنیدن سخنان دخترش فرمود: «شهادت می‌دهم که تو پاره تن من هستی.» 📙 مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۸۹ @kodak_novjavan1399
🌹 شعر داستانی کودکانه عید مبعث 🌹 🇮🇷 یه شب تو غار حرا 🇮🇷 شنیده شد یک ندا 🇮🇷 بخوان محمد بخوان 🇮🇷 بهش می­گفت اون صدا 🇮🇷 غار شده بود پر از نور 🇮🇷 دنیایی از ستاره 🇮🇷 بخوان محمد بخوان 🇮🇷 صدا می گفت دوباره 🇮🇷 محمد در جواب گفت : 🇮🇷 چه چیزی را بخوانم ؟ 🇮🇷 من که سواد ندارم 🇮🇷 خواندن نمی­توانم ! 🇮🇷 فرشته گفت به نامِ 🇮🇷 پروردگارت بخوان 🇮🇷 من جبرییلِ اویم 🇮🇷 تویی رسول زمان 🇮🇷 در بیست و هفت رجب 🇮🇷 محمد شد ، پیامبر 🇮🇷 در روز عید مبعث 🇮🇷 شده بر مردم رهبر 🇮🇷 به جای بت پرستی 🇮🇷 آورد خدا پرستی 🇮🇷 با آیه ­های روشن 🇮🇷 رفتش به جنگ پستی 🇮🇷 خدیجه و علی زود 🇮🇷 ایمان آوردن به او 🇮🇷 اون­ها بودن اولین 🇮🇷 مسلمانِ خدا جو @kodak_novjavan1399
🌺الحمد لله الذي هدانا لهذا وما كنا لنهتدي لولا ان هدانا الله ستايش خدايی را كه ما را بدين [راه] هدايت نمود و اگر خدا ما را رهبری نمی كرد ما خود هدايت نمی يافتيم. ✨الأعراف آیه 43✨ مبعث رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بر تمام مسلمانان جهان تهنیت باد. در غار حراء نشسته بود. چشمان را به افقهاى دور دوخته بود و با خود مى اندیشید. صحرا، تن آفتاب سوخته خود را، انگار در خنكاى بیرنگ غروب ، مى شست . حضرت محمد صلی الله علیه و آله نمى دانست چرا به فكر كودكى خویش افتاده است . پدر را هرگز ندیده بود، اما از مادر چیزهایى به یاد داشت كه از شش سالگى فراتر نمى رفت . بیشتر حلیمه ، دایه خود را به یاد مى آورد و نیز جد خود عبدالمطلب را. اما، مهربان ترین دایه خویش ، صحرا را، پیش از هر كس در خاطر داشت : روزهاى تنهایى ؛ روزهاى چوپانى ، با دستهایى كه هنوز بوى كودكى مى داد؛ روزهایى كه اندیشه هاى طولانى در آفرینش آسمان و صحراى گسترده و كوههاى برافراشته و شنهاى روان و خارهاى مغیلان و اندیشیدن در آفریننده آنها یگانه دستاورد تنهایى او بود. آن روزها گاه دل كوچكش بهانه مادر مى گرفت . از مادر، شبحى به یاد مى آورد كه سخت محتشم بود و بسیار زیبا، در لباسى كه وقار او را همان قدر آشكار مى كرد كه تن او را مى پوشید. تا به خاطر مى آورد، چهره مادر را در هاله اى از غم مى دید. بعدها دانست كه مادر، شوى خود را زود از دست داده بود، به همان زودى كه او خود مادر را. روزهاى حمایت جد پدرى نیز زیاد نپایید. از شیرین ترین دوران كودكى آنچه به یاد او مى آمد آن نخستین سفر او با عموى بزرگوارش ابوطالب به شام بود و آن ملاقات دیدنى و در یاد ماندنى با قدیس نجران . به خاطر مى آورد كه احترامى كه آن پیر مرد بدو مى گزارد كمتر از آن نبود كه مادر با جد پدرى به او مى گذاردند. نیز نوجوانى خود را به خاطر مى آورد كه به اندوختن تجربه در كاروان تجارت عمو بین مكه و شام گذشت . پاكى و بى نیازى و استغناى طبع و صداقت و امانت او در كار چنان بود كه همگنان ، او را به نزاهت و امانت مى ستودند و در سراسر بطحاء او را حضرت محمد صلی الله علیه و آله امین مى خواندند. و این همه سبب علاقه حضرت خدیجه سلام الله علیها به او شد، كه خود جانى پاك داشت و با واگذارى تجارت خویش به او، از سالها پیشتر به نیكى و پاكى و درستى و عصمت و حیا و وفا و مردانگى و هوشمندى او پى برده بود. حضرت خدیجه سلام الله علیها ، در بیست و پنج سالگى حضرت محمد صلی الله علیه و آله، با او ازدواج كرد. در حالى كه خود حدود چهل سال داشت . حضرت محمد صلی الله علیه و آله همچنان كه بر دهانه غار حراء نشسته بود به افق مى نگریست و خاطرات كودكى و نوجوانى و جوانى خویش را مرور مى كرد. به خاطر مى آورد كه همیشه از وضع اجتماعى مكه و بت پرستى مردم و مفاسد اخلاقى و فقر و فاقه مستمندان و محرومان كه با خرد و ایمان او سازگار نمى آمد رنج مى برده است . او همواره از خود پرسیده بود: آیا راهى نیست ؟ با تجربه هایى كه از سفر شام داشت دریافته بود كه به هر كجا رود آسمان همین رنگ است و باید راهى براى نجات جهان بجوید. با خود مى گفت : تنها خداست كه راهنماست . حضرت محمد صلی الله علیه و آله به مرز چهل سالگى رسیده بود. تبلور آن رنجمایه ها در جان او باعث شده بود كه اوقات بسیارى را در بیرون مكه به تفكر و دعا بگذراند، تا شاید خداوند بشریت را از گرداب ابتلا برهاند. او هر ساله سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در غار حراء به عبادت مى گذرانید. شب بیست و هفتم رجب بود. حضرت محمد صلی الله علیه و آله غرق در اندیشه بود كه ناگاه صدایى گیرا و گرم در غار پیچید: بخوان ! حضرت محمد صلی الله علیه و آله، در هراسى وهم آلود به اطراف نگریست . صدا دوباره گفت : بخوان ! این بار حضرت محمد صلی الله علیه و آله با بیم و تردید گفت : من خواندن نمى دانم . صدا پاسخ داد: بخوان به نام پروردگارت كه بیافرید، آدمى را از لخته خونى آفرید. بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است ، همو كه با قلم آموخت ، و به آدمى آنچه را كه نمى دانست بیاموخت ... و او هر چه را كه فرشته وحى فرو خوانده بود باز خواند. هنگامى كه از غار پایین مى آمد، زیر بار عظیم نبوت و خاتمیت ، به جذبه الوهى عشق برخود مى لرزید. از این رو وقتى به خانه رسید به حضرت خدیجه سلام الله علیها كه از دیر آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت : مرا بپوشان ، احساس خستگى و سرما مى كنم ! و چون حضرت خدیجه سلام الله علیها علت را جویا شد، گفت : آنچه امشب بر من گذشت بیش از طاقت من بود، امشب من به پیامبرى خدابرگزیده شدم ! شمس جمال محمدی نبی مکرم اسلام 🌺🍃🌸اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🌺🍃🌸مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🌺🍃🌸وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم @kodak_novjavan1399