eitaa logo
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
8.2هزار ویدیو
247 فایل
عشق یعنی دعای خیر امام زمانت همراهت باشه 🌸شعر 💮داستان های مذهبی و کودکانه ⚘کلیپ های صوتی و تصویری 💐و کلی مطالب آموزنده و زیبا ارتباط با مدیر بصورت ناشناس❤ https://daigo.ir/secret/9432599130 التمـــــ🌸ـــــآس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 امام علی علیه السلام: ✍ هركه به ما اهل بیت چنگ زند به ساحل نجات رسد و هر كه رهايمان كند غرق شود. 📚 أمالي الطوسيّ ص654 @kodak_novjavan1399
❤️ 🔔 دشوارترین مبارزه! ✅ آیت الله حق شناس: مبارزه با نفس دشوار تر از مبارزه با شیطان است. در این مبارزه همواره باید خدا را در سحرگاهان صدا بزنید از آن کمک بخواهید. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ @kodak_novjavan1399
✍ یکی از دوستان و همراهان عزیز ما پرسیدند : 💠 اگر قرار باشه ، شما ایده های تربیتی بدید 🔹 واسه محیط های آموزشی و بیشتر مدرسه ، 🔹 روی چه چیزی مانور میدهید ؟! 💠 فرض اینکه بودجه ای اگر لازم هست تامینه ✍ پاسخ ما ؛ ۱. برگزاری جشن های مذهبی ۲. برگزاری نمایشگاه عکس نوشته های مذهبی جذاب در موضوعات مختلف ۳. ساختن ماکت و کاردستی باغ وحش قرآنی ۴. نقاشی و نوشته مذهبی روی دیوار ۵. تامین دفاتر مذهبی با عکس شهدا ، حرم ، مسجد ، حجاب و... ۶. مسابقه حفظ قرآن ، حفظ حدیث ، حفظ شعر مذهبی ۷. برگزاری کلاس های فوق العاده تربیتی مذهبی ( خارج از تایم مدرسه ) با اعطای جوایز و پذیرایی ۸. برگزاری مسابقه کتابخوانی و... ✍ نظر شما دوستان و همراهان عزیزم چیه ؟! @kodak_novjavan1399
💌 🌹‌شهـــید بهشتی: در زندگی به دنبال کسانی حرکت کنید که هرچه به جنبه‌های خصوصیتر زندگی ایشان نزدیک میشوید تجلی ایمان را بیشتر ببینید ... ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ @kodak_novjavan1399
🌹 شعر کودکانه عید مبعث 🌹 🌸 گوشه‌ی غار حرا 🌸 هست مشغول نماز 🌸 می شود درهای عرش 🌸 سوی او آهسته باز 🌸 غار را پر می کند 🌸 ناگهان فرمان وحی 🌸 با طراوت می شود 🌸 قلبش از باران وحی 🌸 باز می گردد به شهر 🌸 بر لبش پیغام دوست 🌸 می رود تا پر کند 🌸 شهر را از نام دوست 🌸 پیامبرم محمد 🌸 عاشق نام خداست 🌸 هم به راه حق او 🌸 هم به دینش باوفاست 🔮@kodak_novjavan1399
42.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال شب های برره 🇮🇷 کمدی ، طنز ، تخیلی 🇮🇷 قسمت ۲۸ : برره ، بخش یا روستا @kodak_novjavan1399
آموزش نقاشی 🕊 مرحله به مرحله @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️ 🔔 گنجایش ✅ امام على علیه السّلام: فكر تو گنجايش هر چيز را ندارد، پس آن را براى آنچه «مهم» است، فارغ گردان. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ @kodak_novjavan1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 🌹‌شهـــید سردار دل‌ها حاج قاسم سلیمانی: 🍃هر کس از خدا ترسید خدا همه چیز را از او می‌ترساند و هر کس از خدا نترسید خدا او را از همه چیز می‌ترساند🍃 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ @kodak_novjavan1399
🔻قیمتِ زندگی🔻 امام کاظم (ع) می‌فرمایند: ⚡️ أَمَا إِنَّ أَبْدَانَکُمْ لَیْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةُ، فَلَا تَبِیعُوهَا بِغَیْرِهَا. 💢 «بدانید که بهاى تنِ شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان نفروشید.» 📚 اصول کافی ✨✨✨✨✨ ☝️ یک شمش آهن رو در نظر بگیرید که ارزشش ۵ دلار💰 هست: 👈 اگر این شمش آهن رو به کوره آهنگری ببریم و باهاش نعل اسب بسازیم، ارزشش ۱۰ دلار میشه. 👈 اگر همین شمش آهن رو به یک کارگاه سوزن سازی ببریم، ارزش سوزن‌های ساخته شده از این شمش آهن ۳۰۰۰ دلار میشه. 👈 ولی اگر همین شمش آهن رو به یک کارخانه ساعت سازی ببریم، و باهاش فنر ساعت بسازیم، قیمت فنرهای ساخته شده از این شمش در حدود ۲۵۰۰۰۰ دلار خواهد بود. ❗️ یعنی یک شمش آهنِ معمولی، میتونه ارزشی بین ۵ دلار تا ۲۵۰۰۰۰ دلار داشته باشه.😱 👌 فقط بستگی به این داره که چقدر روش کار بشه، و چقدر براش زحمت کشیده بشه.🤔 👌 حالا یه لحظه فکر کنیم🤔 ⁉️ ما با خودمون چکار می‌کنیم.. ⁉️ ما از خودمون چی می‌سازیم.. ⁉️ اصلاً چقدر به ارزشمون اضافه میشه.. ✅️ می‌تونیم طوری زندگی کنیم، و طوری رویِ خودمون کار کنیم که ارزشمون هزاران برابر بالاتر بره، و حتّی از ملائکه هم بالاتر بره. ❌ و می‌تونیم طوری زندگی کنیم که به تعبیر قرآن ارزشمون در حدّ حیوانات پائین بره، و یا حتّی پائین‌تر از حیوانات.👇 🕋 أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ (اعراف/۱۷۹) 💢 آنها همچون چهارپایانند؛ بلکه گمراهتر! این جمله یادمون باشه:👇 ✅ آمده‌ایم در این دنیا، که با زندگی کردن قیمتی پیدا کنیم، ❌ نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم. حالا امام کاظم (ع) هم در این حدیث شریف می‌فرماید:👇 ⚡️ «بدانید که بهاى تنِ شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان نفروشید.» ✅️ یعنی طوری زندگی کنید که ارزشتون در حدّ بهشت بالا بره، ❌ نه اینکه در حدّ جهنّم خودتون رو پائین بیارید. @kodak_novjavan1399
💐 به امام صادق عليه السلام گفتند: كار خود را به چه اساسى استوار ساخته اى؟ فرمود: بر چهار بنيان: 🔸 [اول] دانستم كه عمل مرا كسى ديگر انجام نمى دهد پس تلاش نمودم 🔸 [دوم] دانستم كه خداى بر من آگاه است پس حيا كردم. 🔸 [سوم] دانستم كه روزى مرا ديگرى نمى خورد پس آرام گرفتم 🔸 [چهارم] دانستم كه پايان كار من مرگ است پس براى آن آماده شدم. 📚 بحارالانوار جلد78 صفحه228 ‌💚@kodak_novjavan1399
🌹🌟 داستان نازنین زهرا 🌟🌹 🍡 قسمت اول 🍡 🌟 نازنین زهرا ، تنها دختر بابا محمد بود . 🌟 که در اوایل جنگ تحمیلی به دنیا آمد . 🌟 زندگی او ، سراسر درد و غم و غصه بود . 😔 🌟 او تا سن شش سالگی ، 🌟 که بابا محمدش زنده بود ، 🌟 خیلی کم پدرش را می دید . 🌟 محمد ، بیشتر وقتها ، در جبهه بود . 🌟 ولی وقتی به مرخصی می آمد ، 🌟 همه وقتش را با زن و بچه اش می گذراند . 🌟 و در این مرخصی ، 🌟 نه با دوستانش قرار می گذاشت 🌟 نه در جلسه ای شرکت می کرد . 🌟 بابا محمد ، در طول دوره مرخصی ، 🌟 در خانه بیکار نمی ماند . 🌟 و کارهای مربوط به خانه را انجام می داد . 🌟 گاهی ظرف ها را می شست 🌟 و گاهی لباس ها را می شست 🌟 آشپزخانه را تمیز می کرد 🌟 خانه را جارو می زد 🌟 گاهی غذا می پخت و... 🌟 و در همه کارهای خانه ، 🌟 به همسرش کوثر ، کمک می کرد . 🌟 آقا محمد ، 🌟 بازی کردن در خانه را خیلی دوست داشت . 🌟 و همیشه خانه را ، با شوخی و بازی ، 🌟 پر از خنده و شادی می کرد . 🌟 به طوری که همسایه ها نیز ، 🌟 از صدای شادی آنها شاد می شدند . 🌟 محمد ، هر روز در وقت نماز ، 🌟 با همسرش کوثر و دخترش نازنین زهرا ، 🌟 برای نماز جماعت به مسجد می رفتند . 🌟 نازنین زهرا نیز ، زبانی شیرینی داشت . 🌟 و بازی هایش ، با مزه و با نمک بود . 🌟 به طوری که همه اهل مسجد ، 🌟 عاشق او شده بودند . 🌟 نازنین زهرا ، 🌟 هر شب در آغوش پدرش می خوابید 🌟 و به داستان های قشنگش گوش می داد . 🌟 و تا زمانی که بابا هست ، 🌟 سمت هیچ کس دیگه ای نمی رفت 🌟 حتی سمت مامانش نمی رفت . 🌟 او از بابا محمدش ، چیزهای زیادی یاد گرفت 👈 مثل شعر ، نقاشی ، قرآن ، اذان ، نماز و... 🌟 اما نمی دانست که این مرخصی ، 🌟 آخرین دیدار او با پدر بود ... 🍡 ادامه دارد 🍡 ✍ نویسنده : حامد طرفی 🔮@kodak_novjavan1399
46.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال شب های برره 🇮🇷 کمدی ، طنز ، تخیلی 🇮🇷 قسمت ۲۹ : غول @kodak_novjavan1399
🌹🌟 داستان نازنین زهرا 🌟🌹 🍡 قسمت دوم 🍡 🌸 نازنین زهرا در مسجد ، 🌸 چادر سفید و گلدارش را می پوشید 🌸 و کنار بابا محمدش می نشست 🌸 و نماز و قرآن می خواند . 🌸 از اینکه کنار پدرش بود ، 🌸 خیلی خوشحال و شاد و خندان بود . 🌟 اما بابا محمد ، باید دوباره به جبهه برگردد . 🌟 با خانمش هماهنگ کرد که اول صبح ، 🌟 قبل از اینکه نازنین زهرا بیدار شود ، 🌟 وسایلش را آماده کند تا از خانه خارج شود . 🌟 کوثر با گریه و غمگین ، تا صبح بیدار ماند . 🌟 و وسایل سفر محمد را آماده می کرد . 🌟 لباس جنگ محمد را اتو زد . 🌟 محمد نیز ساعت سه بیدار شد . 🌟 و نماز شب را ، مثل همیشه ، 🌟 با حالتی گریان خواند . 🌟 و در برابر خدا گریه و زاری نمود . 🌟 و برای همه همسایه ها دعا کرد . 🌟 هنوز اذان صبح نگفته بود . 🌟 محمد ، خود را آماده رفتن کرد . 🌟 کوثر گفت : 🌹 عزیزم بهتر نیست همین جا نمازت رو بخونی 🌹 و بعد از نماز ، به سفر بری ؟! 🌟 محمد با لبخند گفت : 🌸 نه عزیزم ! 🌸 می ترسم بچه بیدار بشه 🌸 بهتره برم مسجد نماز بخونم 🌟 محمد ، لباس رزمش را پوشید . 🌟 و آرام به طرف حیاط خانه رفت . 🌟 با همسرش ، در حال خداحافظی بود ، 🌟 که ناگهان ، 🌟 نازنین زهرا از خواب بیدار شد . 🌟 و بابا محمد را ، در کنار خودش ندید . 🌟 به طرف جانمازی او رفت ، 🌟 اما باز او را پیدا نکرد . 🌟 سرآسیمه و ترسان ، دنبال پدرش می گشت 🌟 سپس با سرعت به سمت حیاط خانه رفت 🌟 وقتی پدرش را در حال رفتن دید ، 🌟 گریه کرد و به شلوارش چسبید . 🌟 و با التماس و خواهش و زاری ، 🌟 از او خواست که برگردد . 🌟 کوثر ، نازنین زهرا را گرفت 🌟 و سعی کرد تا او را از محمد دور کند 🌟 اما نازنین زهرا ، شلوار پدرش را ، 🌟 گرفته بود و رها نمی کرد . 🌟 و با گریه و چشمانی اشکبار گفت : 🌹 بابا تو رو خدا نرو ، 🌹 منو تنها نذار 🌹 تو که بری 🌹 دیگه کسی با من بازی نمی کنه 🌹 بابا من دوستت دارم 🌹 به خدا دیگه اذیتت نمی کنم 🌹 دیگه نمی گم موهامو شونه بزن 🌹 دیگه نمی گم برام چیزی بخر 🌹 دیگه نمی گم منو بذار رو شونه هات 🌹 دیگه نمیگم منو پارک ببر 🌹 بابا آفرین نرو 🌹 اگه منو دوست داری ، نرو 🌹 اگه بری به خدا ناراحت می شم 🌹 مثل دختر امام حسین ، 🌹 به خدا دق می کنم ، می میرم . 🌹 اگه بری دیگه کی نازم کنه ؟ 🌹 کی منو می خندونه ؟ 🌹 کی برام شعر می خونه ؟ 🌹 کی منو مسجد می بره ؟ 🌹 کی منو بغل می کنه ؟! 🍡 ادامه دارد 🍡 ✍ نویسنده : حامد طرفی @kodak_novjavan1399