3.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گـاهـی اگــر دعـایت مسـتجاب نشـد بـرو و گــوشـه ای بنـشـیـن . . .
زانـوهـایـت را بغـل بگـیـر و یک دل سـیـر گــریـه کـن . . .
شــایـد لازم باشــد میـان گــریه هـایـت بگــویی
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لىَ الذُّنُوبَ الَّتى
تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ . . .
خــدایا! ببخـش آن گـناهـانم را کـه دعــایم را حــبـس کــرده اسـت . . .
9.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ داستان زیبای هارون و بهلول
@kodak_novjavan1399
@Maddahionlinمداحی آنلاین - نماهنگ کجایی - ستوده.mp3
زمان:
حجم:
5.75M
⏯ #استودیویی #امام_زمان(عج)
🍃هواتو از جمعه گرفتم اما
🍃جمعه گمت کرده خودش کجایی؟
🎙 #حسین_ستوده
👌بسیار دلنشین
💔 #جمعه_های_دلتنگی
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
بنامدوست
گشاییم دفترصبح را
به فر عشق فروزان کنیم محفل را
بسم الله النور
روزمان را بانام زیبایت آغازمیکنیم
دراین روز بما رحمت وبرکت ببخش
وکمکمان کن تازیباترین روز را
داشته باشیم
الهی به امید تو.
هر دفعہ کہ هر مشکل و
هر مسئلہاے بود
بردیم پناه از همہ دنیا بہ ابالـفضـل
#بیدستکربلا✋
#دست_مرا_بگیر✋
✍پیامبر اکرم (ص) فرمود :من از جبرییل پرسیدم آیا بعد از من به زمین خواهی آمد ؟
گفت : بلی یا رسول الله بعد از شما ۱۰ مرتبه به زمین نازل خواهم شد .... و ده گوهر از روی زمین خواهم برد ( به دلیل کفران مردم ).
💫 پیغمبر فرمودند : " آن گوهر ها چیست ؟" عرض کرد :
◀️دفعه اول که نازل بشوم برکت را .
◀️دفعه دوم رحمت را .
◀️دفعه سوم حیا را از چشم زنان .
◀️دفعه چهارم حمیت و غیرت را از مردان.
◀️دفعه پنجم عدالت را از دل سلاطین .
◀️دفعه ششم صداقت را از دل دوستان .
◀️دفعه هفتم مروت را از دل اغنیا .
◀️دفعه هشتم صبر را از دل فقیران .
◀️دفعه نهم حکمت را از دل حکیمان.
◀️دفعه دهم ایمان را از دل مومنین.
✳️هر گاه خداوند غضب نماید، عذابی بر ایشان نازل نکند .
♨️به جایش نرخ های آنان گران می شود
♨️و عمرهای ایشان کوتاه می گردد
♨️تجارتشان سود نمیکنند
♨️و میوه هایشان نیکو نمی باشد
♨️نهرشان کم آب وباران برایشان دریغ می گردد
♨️و اشرار بر آنان مسلط می گردد.
📚 مناقب آل بیت النبی المختار(ص)، ص۱۰۷، نشر رضی، قم.
11.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠کلیپ تصویری: کمک کن تا کمکت کنم، چه خوب است این یاری، یاری امام عصر علیهالسلام باشد.
🔸حجت الاسلام محمدرضا #رنجبر
نکات اخلاقی، تربیتی نوجوانان و جوانان🌸
اعترافات یک زن از جهاد نکاح #قسمت_نهم فرزانه یک آن کنترل خودش رو از دست داد وگفت: برای رسیدن به به
اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_دهم
رنگ صورت فرزانه عین گچ سفید شده بود... ازصدای پاها معلوم بود چند نفر دارن بالا میان... در اتاق پذیرایی باز بود اولین مرد از جلوی در رد شد ... دومی... سومی....
فرزانه گفت چه خاکی تو سرمون کنیم؟؟ من هم مستاصل گفتم الان زنگ میزنم جلالی... فرزانه گفت تا جلالی بیاد... اشک از گوشه چشمش سرازیر شد روی گونه هاش...
توی دلم گفتم خدایا ما دختریم... خدایا تورو به حضرت زهرا ... به اون لحظه توی کوچه.... خدایا بلایی سرمون نیاد... اشک روی صورتم چکید روی کاغذها...
تو اون لحظات زجر آور که داشتیم به تمام هویتمون فکر میکردیم از استرس و ترس فقط نگاه های خیس بود که بین من و فرزانه رد و بدل می شد... بعد از چند لحظه فرزانه چاقو را از توی کیفش در آورد بیرون...
گفت: به مولا بیان داخل با همین چاقو میکشمشون!!! بعد گریه اش شدت گرفت و گفت اگه نتونم خودمو میکشم...
منم در حالی که اشک میریختم با سر کارش رو تأیید کردم... با این حرف فرزانه یاد شهیده معصومه آرامش افتادم...
دختری که سال ۶۹ برای حفظ عفت و حیا حاضر شد بدنش تکه تکه بشه ولی عفت و تقواش را نفروشه ...
خدایا...خودت مواظب ما باش...
با توجه به مکانی که بودیم و افرادی که اونجا بودن همه چی توی اون شرایط طوری بود که خطر و کامل احساس می کردیم...
گاهی زمان فقط چند دقیقه است ولی انگار قرار نیست تموم بشه چه لحظات سختی برای من و فرزانه می گذشت...
بعد از چنددقیقه خانم مائده اومد داخل اتاق، نفس نفس میزد...
بریده بریده گفت:ببخشید معطل شدید... فرزانه در حالی که اشکهای صورتش رو پاک میکرد گفت: خانم اینجا چه خبر؟! خانم مائده که تازه متوجه چهره های ما شده بود گفت: مشکلی پیش اومده؟ اتفاقی افتاده؟؟
فرزانه گفت ما از شما باید بپرسیم! این آقایون اینجا چکار میکنن؟؟
من ادامه دادم گفتم :خانم ما مثلاً اومدیم برای مصاحبه این چه وضعیه؟! خانم مائده در حالی که داشت در اتاق رو می بست گفت: الان براتون توضیح میدم....
در اتاق که بسته شد فرزانه همونطور که لبش رو می گزید نگاه ملتمسانه ایی به من کرد... معترضانه به سمت خانم مائده رفتم و گفتم: چرا در رو می بندید؟؟!
داشتم میرفتم در رو باز کنم که یک دفعه صدای یک چیز مهیبی اومد...خانم مائده محکم دستش رو زد به صورتش و گفت یا حضرت محمد...
#سیده_زهرا_بهادر