۱ بهمن ۱۳۹۹
9.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون بچه های ساختمان گلها
🇮🇷 این قسمت : اتل متل زمستونه
@kodak_novjavan1399
۱ بهمن ۱۳۹۹
۲ بهمن ۱۳۹۹
💠 پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله):
✍🏻 جوینده دانش پیچیده در عنایت خداوند است.
📚 بحارالانوار، جلد ۷۴، صفحه ۱۶۵
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@kodak_novjavan1399
۲ بهمن ۱۳۹۹
انسان باید یاد بگیرد، توی زندگیش پای خیلی چیزها بایستد.
پای حرف هایی که می زند،
قول هایی که می دهد،
اشتباهاتی که می کند،
احساساتی که بروز می دهد،
نگاه هایی که از عمق جان می کند،
دوستت دارم هایی که می گوید،
زندگی هایی که می بخشد،
و عشق هایی که نثار می کند.
زیرا زندگی مواجهه ی ابدی آدم هاست با انتخاب هایشان.
بهار جانتان قرین انتخاب های درست حال و احوال دلتان خوش.
سلام صبح بخیر
@kodak_novjavan1399
۲ بهمن ۱۳۹۹
🌸 #داستان_تخیلی " هـیـدرا " 🌸
🌸 قسمت بیست و هفتم 🌸
🌟 ساینا ، فرمانروای سوله اولی ،
🌟 به سرعت به طرف من آمد .
🌟 و دست مشت کرده اش را ،
🌟 به طرف صورتم آورد .
🌟 منم غیب شدم و پشت سرش ظاهر شدم .
🌟 او هم ، چون با سرعت به طرفم آمده بود
🌟 و چون من جاخالی دادم ؛
🌟 نتوانست خود را کنترل کند .
🌟 و محکم به زمین افتاد .
🌟 همه با تعجب به ما نگاه کردند .
🌟 سکوت همه جا را فرا گرفت .
🌟 ساینا با عصبانیت ،
🌟 اول به تماشگران نگاه کرد ؛
🌟 و سپس با خشمی بسیار ، به من نگاه کرد .
🌟 سپس با سرعت بلند شد و به طرفم دوید .
🌟 دوباره خواست به من مشت بزند .
🌟 من هم به سرعت دستش را گرفتم .
🌟 و به سمت کمرش کشیدم .
🌟 و با پا ، به او لگد محکمی زدم .
🌟 تماشاگران خندیدند ؛
🌟 ناگهان مثل فرفره چرخید .
🌟 و به طرف من آمد .
🌟 من هم غیب شدم ؛
🌟 و روی سرش ظاهر شدم .
🌟 سلولهای بدنم را باز کردم ؛
🌟 و در سلولهای بدن ساینا ، قفل نمودم
🌟 دیگر نتوانست تکان بخورد .
🌟 ناگهان به سمت آسمان پرتابش کردم
🌟 او هم با سرعت و در حال چرخش ،
👈 به زمین سقوط کرد .
🌟 و دیگر نتوانست بلند شود .
🌟 سپس رو به جمعیت کردم و گفتم :
🌷 دیگر کسی نیست
🌷 که دلش بخواهد با من بازی کند .
🌟 آن فضایی سبز رنگی که اول دیدم
🌟 گفت من میام . و بی معطلی بالا آمد .
🌟 تماشاگران داد زدند :
👽 چینپو ، چینپو ...
🌷 گفتم : چینپو از دیدنت خوشبختم
🌟 او هم با عصبانیت ، به طرف من آمد
🌟 من هم پرواز کردم ؛ در آسمان ملّغی زدم ؛
🌟 و در حال ملّغ زدن ،
🌟 با هر دو پا ، روی شانه هایش زدم .
🌟 افتاد و دوباره بلند شد و ایستاد .
🌟 و روی خود را به طرف من برگرداند ؛
🌟 و دوباره به من حمله ور شد .
🌟 من هم پریدم ،
🌟 به حالت خوابیده ، چرخیدم ؛
🌟 و با سر ، به شکم او ، ضربه زدم .
🌟 و او را به یک طرف پرتاب کردم .
🌟 خیلی خشمگین شده بود ؛
🌟 از جیبش ، چندتا طناب در آورد ؛
🌟 به جز یکی از آنها ،
🌟 هم را به طرف من پرتاب کرد .
🌟ناگهان آن طناب ها ،
🌟 تبدیل به حلقه های لیزری شدند ؛
🌟 و به طرف من آمدند .
🌟 چند بار جاخالی دادم ، غیب شدم ،
🌟 پرواز کردم ، اما ول کن نبودند .
🌟 هیچ جوره نمی شد جلوی آنها را بگیرم
🌟 و حتی نمی توانم آنها را از کار بیاندازم
🌟 اگر به من برخورد کنند ؛
🌟 حتما سلول های مرا می سوزانند .
📚 ادامه دارد 📚
✍ نویسنده : حامد طرفی
@kodak_novjavan1399
۲ بهمن ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ_تصویری
👨👦تربیت #فرزندان_صالح از دیدگاه حضرت آیت الله امام #خامنهای (حفظه الله)
⛔️📣 تذکر:شبانه روز شامل هزاروچهارصدوچهل (1440)دقیقه میشود.
از این 1440دقیقه ، فقط 10دقیقشو اختصاص بدیم برا فراگیری اصول تربیت اسلامی #فرزند_دلبندمون.
@kodak_novjavan1399
۲ بهمن ۱۳۹۹
#داستانهای_قرآنی
قسمت دوم داستان زندگینامه حضرت عیسی و حضرت مریم( ع)
🌻 درد زائیدن او به سوی درخت خرمای خشگ شده ای کشانید . در آن بیابان ، بدون قابله و مددکار ، رنج وضع حمل را تحمل کرد و کودک زیبایش ولادت یافت . از فشار غم واندوه این جمله رابر زبان راند : ای کاش پیش از این ساعت مرده بودم و جزء فراموش شدگان محسوب می شدم .
🌻 ناگهان مریم افسرده بانگ دلنوازی شنید که به او دلداری می دهد و می گوید : غمگین مباش چه آنکه خدایت در زیر پایت نهری روان ساخته است . از آن آب استفاده کن و درخت خرمارا حرکت ده . از خرمای تازه آن فرو ریخته سپس میل کن و شاد باش . البته این بانگ تسلای خاطره افسرده مریم شد ولی هنوز در بیم زبانهای گزنده معاندین بود .
🌻از این جهت نیز راهنمائی شد که اگر کسی از بشر را ببینی که در مقام طعن و ایراد به تو بر آید بگو من برای خداوند نذر صوم کرده ام از این رو با کسی سخن نمی گویم .
🌻مریم کودک عزیزش را در آغوش گرفت و به سوی بیت المقدس آمد ولی هنوز جیزی نگذشته بود که یهودیان او را دیدند و زبان به کلمات ناروا و تهمتهای ناراحت کننده گشودند .
🌻یهود با عبارت زشت او را مخاطب نموده گفتند :
🌻 ای مریم ! مطلب تازه و امری عجیب پیش آورده ای ! با آنکه مادرت اهل فساد و آشنایی با بیگانگان نبود و پدرت از منکرات و کارهای زشت بر کنار بود ، تو چگونه روش آنها را از دست دادی و بدون شوهر فرزند آوردی ؟ !
ادامه دارد...
🍃
🌼🍃 @kodak_novjavan1399
۲ بهمن ۱۳۹۹
8.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💡چهار عمل بدتر از گناه...!
💠 استاد رفیعی
@kodak_novjavan1399
۲ بهمن ۱۳۹۹
✨﷽✨
✨ پدران در آخرالزمان ✨
✍روزی عده ای از کودکان در کوچه مشغول بازی بودند . پیامبر(صلی الله علیه و آله )در حین عبور, چشمش به آنها افتاد و خواست نقش بسیار بزرگ پدران و مسؤولیت سنگین آنها را در رشد کودک به همراهانشان گوشزدکند .
فرمود: وای بر فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان! اطـرافـیـان پیامبر با شنیدن این جمله به فکر فرو رفتند . فکرکردند شاید منظور پیامبر, فرزندان مشرکان است که در تربیت فرزندانشان کوتاهی می کنند . عرض کردند : یا رسول اللّه، آیا منظورتان مشرکین است ؟
فرمود: نـه، بلکه پدران مسلمانی را می گویم که چیزی از فرایض دینی رابه فرزندان خود نمی آموزند و اگـر فـرزنـدانشان پاره ای از مسائل دینی رافراگیرند, پدران آنها,ایشان را از ادای این وظیفه باز می دارند.
تنهابه این قانع هستند که فرزندانشان از مال دنیا چیزی را به دست آورند . .آنگاه فرمود : من از این قبیل پدران بیزار و آنان نیز از من بیزارند...
📚مستدرک الوسائل، جلد۲ صفحه ۶۲۵
@kodak_novjavan1399
۲ بهمن ۱۳۹۹
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهـــید عبدالله محمودى:
«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، كه شماييد كه دشمن را با چادر سياهتان و تقوايتان میكشيد.» «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را مى بينى و دشمن تو را نمى بيند.»
@kodak_novjavan1399
۲ بهمن ۱۳۹۹
۲ بهمن ۱۳۹۹