✨﷽✨
#پندانه
🔴 «داستان هیزم شکن و تبرش»
✍هیزم شکن صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده است. شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت.
متوجه شد همسایه اش در دزدی مهارت دارد مثل یک دزد راه می رود، مثل دزدی که میخواهد چیزی را پنهان کند پچ پچ میکند؛ آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد لباسش را عوض کند و نزد قاضی برود.
اما همین که وارد خانه شد تبرش را پیدا کرد. همسرش آن را جا به جا کرده بود.مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه را زیر نظر گرفت و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود حرف می زند و رفتار میکند...
🔺همه چیز به نگاه ما بستگی دارد...
@kodak_novjavan1399
✨﷽✨
#پندانه
✍روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه میکند.
شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند: «استاد، چه شده كه اینگونه اشك میريزيد؟ آيا کسی به شما چیزی گفته؟»
شیخ جعفر در میان گریهها گفت: «آری، یکی از لاتهای این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرده.»
همه با نگرانی پرسیدند: «مگر چه گفته؟»
شیخ در جواب میگويد او به من گفت:
«شیخ جعفر، من همانی هستم که همه در مورد من میگویند. آیا تو هم همانی هستی که همه میگویند؟! و اين سئوال حالم را عجيب دگرگون كرد.»
گفتا؛ شیخا، هر آنچه گویی هستم
آیا تو چنانکه مینمایی هستی؟
@kodak_novjavan1399
#پندانه
🔴 «حکایت مرد زاهد و ریاکاری»
✍مرد زاهدی، روزی به مهمانی شخصیتی بزرگ رفت. هنگام غذا خوردن فرا رسید. زاهد از عادت همیشگی غذا کمتر خورد. بعد از غذا، نوبت نماز خواندن رسید. مرد زاهد به نماز ایستاد اما بر خلاف همیشگی، نماز را طولانی بهجا آورد. پس از آنکه به خانه رسید، از همسرش طعام خواست.
پسر او که همراهش بود، با تعجب پرسید: مگر در مهمانی به اندازه کافی غذا نخوردی؟ پدر گفت: کم خوردم تا آدم پرخوری جلوه نکنم و برای روزهای آینده برای خود موقعیتی کسب کنم. پسر با شنیدن شرح ریاکاری پدر به او گفت: پدر جان! نمازت را نیز قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید!
@kodak_novjavan1399
✨﷽✨
#پندانه
🔴 «کینه»
✍معلّم یک کودکستان به بچههاى کلاس گفت که میخواهد با آنها بازى کند. او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکى بردارند و درون آن، به تعداد آدمهایى که از آنها بدشان میآید، سیب زمینى بریزند و با خود به کودکستان بیاورند. فردا بچهها با کیسههاى پلاستیکى به کودکستان آمدند. در کیسه بعضیها ٢، بعضیها ٣، بعضیها تا ۵ سیب زمینى بود. معلّم به بچه ها گفت تا یک هفته هر کجا که میروند کیسه پلاستیکى را با خود ببرند.
روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردن به شکایت از بوى ناخوش سیب زمینی هاى گندیده. به علاوه، آنهایى که سیب زمینى بیشترى در کیسه خود داشتند از حمل این بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته، بازى بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند. معلّم از بچهها پرسید: «از این که سیب زمینیها را با خود یک هفته حمل میکردید چه احساسى داشتید؟» بچهها از این که مجبور بودند سیب زمینیهاى بدبو و سنگین را همه جا با خود ببرند شکایت داشتند.
آنگاه معلّم منظور اصلى خود از این بازى را این چنین توضیح داد: «این درست شبیه وقتی است که شما کینه آدمهایى که دوستشان ندارید را در دل خود نگاه میدارید و همه جا با خود میبرید. بوى بد کینه و نفرت، قلب شما را فاسد میکند و شما آن را همه جا همراه خود حمل میکنید. حالا که شما بوى بد سیب زمینی ها را فقط براى یک هفته نتوانستید تحمل کنید پس چطور میخواهید بوى بد نفرت را براى تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟» پس همیشه سعی کنیم کینه کسی رو به دل نگیریم بلکه به خوبیهای شخص بیشتر بیاندیشیم تا کینه ای از اون به دل بگیریم.
@kodak_novjavan1399
✨﷽✨
#پندانه
🔴در قلاب وسوسههای شیطان گیر نکنید
✍صیاد برای گرفتن ماهی، قلاّب به کار میبرد. بر سر قلاّب، طعمهای که ماهی دوست دارد میگذارد. ماهی قلاب را همراه طعمه میبلعد.
قلاّب که بلعیده شد، تکانی به نخ قلاب وارد میشود؛ اگر ماهی کم وزن باشد، صیاد با یک ضرب آن را بالا میکشد و اگر سنگین باشد، صیاد بهطور متناوب آن را میکشد و رها میکند تا خسته و بی جان شود. وقتی مطمئن شد که ماهی دیگر توانی ندارد آن را بیرون میکشد. شیطان گاهی قلاّبش به انسانی گیر میکند. طعمه سر قلاّب، آرزوی دراز، رابطه با نا محرم، ریاستطلبی و در یک کلمه علاقه به دنیا است.
بعد از اینکه انسان را به دنیا علاقمند کرد، قلاب را شل و سفت میکند. ولی مواظب است بند قلاب پاره نشود. چندین بار او را میآورد و میبرد تا بالاخره او را اسیر خود کند.
🔺مواظب وسوسههای شیطان باشید🔺
@kodak_novjavan1399
✨﷽✨
#پندانه
🔴 «اول به خودت نگاه کن!»
✍مردی متوجه شد که شنوایی گوش همسرش کم شده است ولی نمیدانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد. به این دلیل، نزد دکتر خانوادگیشان رفت و مشکل را با او در میان گذاشت. دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش سادهای وجود دارد انجام بده و جوابش را به من بگو، در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله ۳ متری تکرار کن. بعد در ۲ متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد.
آن شب همسرِ مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و او در اتاق نشسته بود. مرد فکر کرد الان فاصله ما حدود ۴ متر است. بگذار امتحان کنم و سوالش را مطرح کرد جوابی نشنید، بعد بلند شد و یک متر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. باز هم جلوتر رفت سوالش را تکرار کرد و باز هم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و گفت: ” شام چی داریم؟”
و این بار همسرش گفت: عزیزم برای چهارمین بار میگم؛ ” خوراک مرغ!“ گاهی هم بد نیست که نگاهی به درون خودمان بیندازیم، شاید عیبهایی که تصور میکنیم در دیگران وجود دارد در وجود خودمان است.
@kodak_novjavan1399
#پندانه
✍اسب سواری، مرد چُلاقی را سر راه خود دید که از او کمک می خواست. مرد سوار دلش به حال او سوخت، از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد و روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند. مرد چُلاق وقتی بر اسب سوار شد، دهنه ی اسب را کشید و گفت: اسب را بردم، و با اسب گریخت! اما پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد: تو تنها اسب را نبردی، جوانمردی را هم بردی!
اسب مال تو؛ اما گوش کن ببین چه می گویم!مرد چُلاق اسب را نگه داشت.مرد سوار گفت : هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی؛ زیرا می ترسم که دیگر «هیچ سواری» به پیادهای رحم نکند!
@kodak_novjavan1399
✨﷽✨
✨
#پندانه
🔰 در قلاب وسوسههای شیطان گیر نکنید
🎣 صیاد برای گرفتن ماهی، قلاّب به کار میبرد. بر سر قلاّب، طعمهای که ماهی دوست دارد میگذارد. ماهی قلاب را همراه طعمه میبلعد.
قلاّب که بلعیده شد، تکانی به نخ قلاب وارد میشود؛ اگر ماهی کم وزن باشد، صیاد با یک ضرب آن را بالا میکشد و اگر سنگین باشد، صیاد بهطور متناوب آن را میکشد و رها میکند تا خسته و بی جان شود. وقتی مطمئن شد که ماهی دیگر توانی ندارد آن را بیرون میکشد.
⭕️ شیطان گاهی قلاّبش به انسانی گیر میکند. طعمه سر قلاّب، آرزوی دراز، رابطه با نا محرم، ریاستطلبی و در یک کلمه علاقه به دنیا است.
🌀 بعد از اینکه انسان را به دنیا علاقمند کرد، قلاب را شل و سفت میکند. ولی مواظب است بند قلاب پاره نشود. چندین بار او را میآورد و میبرد تا بالاخره او را اسیر خود کند.
⚠️ مواظب وسوسههای شیطان باشید ⚠️
❣ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ❣
#ترک_گناه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@kodak_novjavan1399
✨﷽✨
#پندانه
🔴 گذشته، آینه آینده
✍گویند پادشاهی غلامی داشت که در آغاز چوپان بود و با گذشت زمان، در دربار پادشاه صاحب منصب شد.
او اتاقی داشت که هر روز صبح به آن سر میزد و هنگام خروج بر در اتاق قفلی محکم میبست. گذشت تا اینکه درباریها گمان کردند غلام گنجی در اتاق پنهان کرده است و موضوع را از روی حسادت به گوش پادشاه رساندند.
پادشاه دستور داد وقتی غلام در اتاقش نیست در را باز کنند و گنج نهان را به محضر شاه بیاورند. به این ترتیب، ۳۰ نفر از بدخواهان به اتاق غلام ریختند، قفل را شکستند و هرچه گشتند چیزی نیافتند جز یک چارق کهنه و یک دست لباس مندرس که به دیوار آویخته شده بود.
در نتیجه، دست خالی پیش شاه برگشتند و آنوقت سلطان به خنده افتاد که《غلام مردی درستکار است. آن لباسهای مندرس مربوط به دوره چوپانی اوست و آنها را در اتاقش آویخته تا روزگار فقر و سختیاش را به یاد داشته باشد و به رفاه امروزش غَرِّه نشود.》
@kodak_novjavan1399
✨﷽✨
#پندانه
🔴 امام علی علیه السلام :
كاهن همردیف ساحر است و ساحر همردیف كافر و كافر در آتش است
✍امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام و سپاهیانش، سوار بر اسبها، آهنگ حركت به سوی نهروان داشتند. ناگهان یكی از سران اصحاب رسید و مردی را همراه خود آورد و گفت: «یا امیرالمؤمنین این مرد "ستارهشناس" است و مطلبی دارد، میخواهد به عرض شما برساند». ستارهشناس گفت: «یا امیرالمؤمنین در این ساعت حركت نكنید، اندكی تأمل كنید، بگذارید حداقل دو یا سه ساعت از روز بگذرد، آنگاه حركت كنید». امام فرمودند: «چرا؟» ستارهشناس پاسخ داد: چون اوضاع كواكب دلالت میكند كه هر كه در این ساعت حركت كند از دشمن شكست خواهد خورد و زیان سختی بر او و یارانش وارد خواهد شد ولی اگر در آن ساعتی كه من میگویم حركت كنید، ظفر خواهید یافت و به مقصود خواهید رسید». امام فرمودند: این اسب من آبستن است، آیا میتوانی بگویی كرهاش نر است یا ماده؟ ستارهشناس پاسخ داد: اگر بنشینم حساب كنم میتوانم.
حضرت فرمودند: دروغ میگویی، نمیتوانی. قرآن میگوید هیچكس جز خدا از نهان آگاه نیست. آن خداست كه میداند چه در رحم آفریده است. محمد رسول خدا، چنین ادعایی كه تو میكنی نكرد. آیا تو ادعا داری كه بر همه جریانهای عالم آگاهی و میفهمی در چه ساعت خیر و در چه ساعت شر میرسد. پس اگر كسی به تو با این علم كامل و اطلاع جامع اعتماد كند به خدا نیازی ندارد. بعد به مردم خطاب فرمود: «مبادا دنبال این چیزها بروید، اینها منجر به كهانت و ادعای غیبگویی میشود. كاهن همردیف ساحر است و ساحر همردیف كافر و كافر در آتش است». آنگاه رو به آسمان كردند و چند جمله دعا مبنی بر توكل و اعتماد به خدای متعال خواند.
سپس رو به ستارهشناس فرمود: «ما مخصوصا خلاف حرف تو عمل میکنیم و بدون درنگ همین الآن حركت میكنیم». فورا فرمان حركت دادند و به طرف دشمن پیش رفتند. در كمتر جهادی به قدر آن جهاد، پیروزی و موفقیت نصیب امام علی علیه السلام شده بود
📚 داستان راستان، شهید مطهری، جلد اول
@kodak_novjavan1399
✨﷽✨
#پندانه
🔴 مراقب "اميدمان"باشيم
✍روزی شیطان همه جا اعلام کرد که قصد دارد از کارش دست بکشد و وسایلش را با تخفیف ویژه به حراج بگذارد!
همه مردم جمع شدن و شیطان وسایلی از قبیل غرور، خودبینی، مالاندوزی، خشم، حسادت، شهرتطلبی و دیگر شرارتها را عرضه کرد.
در میان همه وسایل یکی از آنها بسیار کهنه و مستعمل بود و بهای گرانی داشت!
کسی پرسید: این عتیقه چیست !؟
شیطان گفت: این نا امیدی است
شخص گفت: چرا اینقدر گران است!؟
شیطان با لحنی مرموز گفت:
این موثرترین وسیله من است!
شخص گفت: چرا اینگونه است!؟
شیطان گفت: هر گاه سایر ابزارم اثر نکند فقط با این میتوانم در قلب انسان رخنه کنم و وقتی اثر کند با او هر کاری بخواهم میکنم.
این وسیله را برای تمام انسانها به کار بردهام، برای همین اینقدر کهنه است.
@kodak_novjavan1399
🔰 همه چیز را از خدا بخواه
✍🏻 خیلی خوب است که انسان همه چیزش را از خدا بخواهد. به بچهها یاد بدهید با خدا صحبت کنند. سر جانماز وقتی که نماز خوانده شد، سریعاً از سر سجاده بلند نشوند، کمی با خدا حرف بزنند؛ بگویند خدایا تمیزم کن، زیبایم کن، خوش اخلاقم کن، یک چیزی بگویند.
این دعاها زود مستجاب میشوند، یا برای خودشان یا برای پدر و مادرشان و یا برای هر دو. اگر هنوز ظرف خودشان نمیتواند دعاها را بگیرد، دعا برای پدر و مادرشان مستجاب میشود.اگر بچه کوچک دارید سر جانماز وقتی دستش را بالا میگیرد خدا میبیند، پیامبر میبیند، ملائک میبینند.
📚 طوبای محبت، جلد دوم، صفحه ۹۸
#پندانه
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@kodak_novjavan1399