فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروانه رنگ رنگ زیبا
باز آمده ای به خانه ما🤩🦋
@kodakan_city
🔻3 راه تقویت ارتباط کودک با پدر و مادر
1ـ از جمله دوستت دارم استفاده كنید:
هر روز به فرزند خود بگویید كه دوستش دارید. این جمله حتی میتواند در زمانی كه والدین بر سر مسألهای با كودك خود تفاهم ندارند یا از دست او عصبانی هستند، استفاده شود.
2ـ به كودك فرصت كمك كردن بدهید:
برخی والدین سهواً از نزدیك شدن فرزندان به آنها با جلوگیری از كمك كردن آنها در امور روزانه یك خانه جلوگیری میكنند و موجبات بروز دلزدگی عاطفی را در آنها فراهم میآورند. مثلا والدین میتوانند در هنگام خرید كیسهای را به دست كودك خود بدهند و از او تقاضا كنند تا به آنها كمك كند. این مهم باعث میشود تا كودك مشاركت را بیاموزد و به والدین خود بیشتر نزدیك شود. او این موضوع را درك میكند كه والدین به او اعتماد دارند.
3ـ برای زمان به خواب رفتن كودك برنامهریزی كنید:
برای كودكان خواندن کتاب یا تعریف داستان پیش از به خواب رفتن بسیار لذتبخش است. شما میتوانید داستانهایی از زندگی خود یا خاطراتی كه با كودكتان داشتهاید را برای او تعریف كنید.
@kodakan_city
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زنگ_بازی
⚾️🥎⚾️🥎
کاردستی سرگرمی😍😍👌
@kodakan_city
9.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کار روز عید فطر انجام بده ...
@kodakan_city
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لالایی کودکان😍😍😍😍
بفرستید برا اونایی که نی نی دارند
@kodakan_city
كودکان نه مجرم اندو نه دشمن ما
آنهاموجودات كوچكی اند كه در
دنیای پرقانون ما گیج و بی پناهند.
به آنها زندگی كردن بیاموزید،
مبادا با سختگیری به جایی برسند
كه فقط زنده اند و نیاموختند
چگونه زندگی کنند
@kodakan_city
🔴 سن فرزندتان را فراموش نکنید!
یکی دیگر از اشتباهاتی که پدر و مادر مرتکب میشوند این است که سن فرزند خود را در نظر نمی گیرند. گاهی فرزند خود را بسیار بزرگتر از سن واقعی تلقی میکنند و گاهی بسیار کوچکتر !
گاه از کودک دو ساله انتظار دارند به هر قیمتی که شده ادرار خود را کنترل کند و اگر نکرد او را بشدت کتک میزنند. گاهی از یک نوجوان ۱۳ ساله انتظار دارند مشکلات زناشویی آنها را حل کند، مراقب مادر یا پدر باشد و مانند خبرچینها اطلاعات بیاورد یا جاسوسی کند!
👈🏼و برعکس گاهی با یک جوان ۲۰ ساله مثل یک کودک ۵ ساله رفتار میکنند و میخواهند همه کارهایش را کنترل کنند!
❌چه فرزندمان را بزرگتر و چه کوچکتر از آنچه که هست تصور کنیم اشتباه کردهایم.
متاسفانه بعضی از والدین بارهای روانی خود را به کودکان منتقل میکنند، جلوی آنها مشاجره میکنند و آنها را میترسانند یا ناامن میکنند. آنها گمان میکنند کودک هم مانند آنها میاندیشد و موضوع را فراموش میکند در حالیکه اینطور نیست.
کودک با توجه به سنش ممکن است اتفاق رخ داده را عمیقاً باور کند و تا آخر عمر به خاطر بسپارد.
@kodakan_city
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|🌙|
خوش بر کسی که سفره نشین خدا بود
از هرچه غیر خواسته ی او گر ، جدا بود
درب کلاس درس خدا چون گشوده شد
خوش بر مطلبی که قبول انتها بود
عید سعید فطر مبارک 🌸
@kodakan_city
کودکان نقاط قوت و ضعف خود از جمله تمایل به فرمان دادن یا فرمان بردن، تهاجم یا تسلیم، اجتماعی بودن یا منزوی بودن و همچنین احساسات دوستانه یا خصمانه، افسردگی یا شادی، امیال و آرزوهای خود را از طریق بازی نشان میدهند.
بازی، رشد عاطفی، اجتماعی ، جسمانی و ذهنی کودک را به همراه دارد و موجب ارتباط کودک با محیط بیرون، شکوفایی استعدادهای نهفته و بروز خلاقیت، همکاری، همیاری و مشارکت کودک میگردد.
همچنین بازی موجب همانندسازی با بزرگترها شده و کمک میکند که کودک شکست را بطور واقعی تجربه کند.
@kodakan_city
11.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عیدتون مبارک عزیزان💖
@kodakan_city
آقا خروسه و شهر بازی
آقای خروس، در شهربازی حیوانات، صاحب یک چرخدستی کوچک بود و بچهها را در شهربازی میچرخاند، اما امروز، وقتی از خواب بیدار شد، سرش خیلی درد میکرد و تب داشت.
اگر پیش بچهها میرفت، آنها هم مریض میشدند، اگر هم نمیرفت، دلش پیش بچههایی بود که به آنها قول داده بود امروز، آنها را سوار چرخدستی کند؛ اگر نمیرفت، آنها حتما ناراحت میشدند.
آقای کلاغ، مثل همیشه، لنگه جورابش را گم کرده بود. با خودش گفت: «شاید پیش خروس باشد.» رفت تا از او سوال کند که دید خروس بیچاره، بیمار و خیلی ناراحت بچههاست.
آقای کلاغ، آنقدر برای خروس ناراحت شد که جورابش را فراموش کرد و به آقای خروس گفت: «باید استراحت کنی تا خوب بشی. نگران بچهها نباش. خب، یک روز دیگه، اونها رو در شهربازی میچرخونی.» آقای خروس گفت: «من به اونها قول دادهام و نمیخوام اونها ناراحت بشن.» خروس، این را گفت و با درد، آب دهانش را قورت داد.
آقای کلاغ، کمی قدم زد و بعد، با هیجان، به خروس گفت: «تو، اصلا نگران نباش و استراحت کن. من میتونم امروز، بهجای تو، اونها رو به گردش ببرم؛ خوبه؟» آقای خروس خیلی خوشحال شد و از آقای کلاغ خیلی تشکر کرد.
آقای کلاغ، سریع، به شهربازی رفت. بچهها، همه منتظر بودند تا سوار چرخدستی شوند. آقای کلاغ، به هر کدام از آنها، یک بادکنک زیبا داد و شروع کرد به آواز خواندن برای آنها.
آن روز، هم بچهها گردش کردند، هم آقای خروس استراحت کرد و هم آقای کلاغ کاری کرد که آقای خروس، بدقولی نکرده باشد.
@kodakan_city