eitaa logo
دنیای شاد کودکان
2.9هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
75 فایل
🌸 کمک یار مربیان و پدرومادرهای عزیز 🌸 ◀️ کارتون ◀️ قصه ◀️لالایی های شبانه ◀️ کلّی کلیپ شاد ◀️ یادداشت های تربیتی 😍✌️😍✌️😍✌️ ارتباط با ادمین 👇👇 @zendegiiii تبلیغات: @tabligh_ita
مشاهده در ایتا
دانلود
22.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سفرهای علمی اتوبوس جادویی 🚎 کاوش در زمین @kodakane
🔸️شعر سلام به خدا 🌸سلام به تو خدای ابر و دریا 🌱خدای چشمه‌های صاف و زیبا 🌸خدای مهربون آب شیرین 🌱خدای آبشار که می‌ریزه پایین 🌸کاری بکن بارون بیاد جر و جر 🌱لب‌های تشنه‌ها بشه تر و تر 🌸کاری بکن تشنه نباشه گلدون 🌱رودخونه‌ها باشن همیشه خندون @kodakane
🐇خرگوش باهوش در جنگل سر سبز و قشنگي خرگوش باهوشي زندگي مي كرد. يك گرگ پيرو يك روباه بدجنس هم هميشه نقشه مي كشيدند تا اين خرگوش را شكار كنند. ولي هيچوقت موفق نمي شدند. يك روز روباه مكار به گرگ گفت : من نقشه جالبي دارم و اين دفعه مي توانيم خرگوش را شكار كنيم. گرگ گفت : چه نقشه اي ؟ روباه گفت : تو برو ته جنگل ، همانجا كه قارچهاي سمي رشد مي كند و خودت را به مردن بزن . من پيش خرگوش مي روم و مي گويم كه تو مردي . وقتي خرگوش مي آيد تا تو رو ببيند تو بپر و او را بگير .گرگ قبول كرد و به همانجائي رفت كه روباه گفته بود. روباه هم نزديك خانه خرگوش رفت و شروع به گريه و زاري كرد. با صداي بلند گفت : خرگوش اگر بدوني چه بلائي سرم آمده و همينطور با گريه و زاري ادامه داد ، ديشب دوست عزيزم گرگ پير اشتباهي از قارچ هاي سمي جنگل خورده و مرده اگر باور نمي كني برو خودت ببين و همينطور كه خودش ناراحت نشان ميداد دور شد. خرگوش از اين خبر خوشحال شد پيش خودش گفت برم ببينم چه خبر شده است. او همان جائي رفت كه قارچهاي سمي رشد مي كرد . از پشت بوته ها نگاه كرد و ديد گرگ پير روي زمين افتاده و تكان نمي خورد. خوشحال شد و گفت از شر اين گرگ بدجنس راحت شديم . خواست جلو برود و نزديك او را ببيند اما قبل از اينكه از پشت بوته ها بيرون بيايد پيش خودش گفت :‌ اگر زنده باشد چي ؟ آنوقت مرا يك لقمه چپ مي كند . بهتر است احتياط كنم و مطمئن شوم كه او حتما مرده است. بنابراين از پشت بوته ها با صداي بلند ، طوريكه گرگ بشنود گفت : پدرم به من گفته وقتي گرگ ميمرد دهنش باز مي شود ولي گرگ پير كه دهانش بسته است .گرگ با شنيدن اين حرف كم كم و اهسته دهانش را باز كرد تا به خرگوش نشان بدهد كه مرده است .خرگوش هم كه با دقت به دهان گرگ نگاه مي كرد متوجه تكان خوردن دهان گرگ شد و فهميد كه گرگ زنده است . بعد با صداي بلند فرياد زد : اي گرگ بدجنس تو اگر مرده اي پس چرا دهانت تكان مي خورد . پاشو پاشو باز هم حقه شما نگرفت . و با سرعت از آنجا دور شد. @kodakane
هماهنگی چشم و دست تمرین مهارت نوشتاری ✔️ مناسب ۴ تا ۶ سال @kodakane
7.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔢 آموزش ریاضی جمع ➕و تفریق➖ اعداد🔢 از طریق کاردستی جالب و دیدنی @kodakane
💎 بعضی از بچه ها از به هم ریختگی و آشفتگی لذت می برند. و عمدا لباس هایشان را کف اتاق می ریزند. در این مواقع بسیاری از مادران از دور فرزندان خود را نگاه می کنند و غصه می خورند که چرا فرزندشان به جای اینکه چیزها را سر جایش بگذارد، آنها را کف زمین می ریزد. سعی کنید به جای غر زدن در بازی های آنها مشارکت کنید. ما مادران نیاز داریم شکیبایی خود را افزایش دهیم و خودمان را کنترل کنیم. آموزش نظم و ترتیب، مرحله ای است که ما باید آن را طی کنیم، اما اینطور هم نیست که تنها با یک بار آموزش، بچه ها همه حرف ما را گوش دهند و اتاقشان را تمیز و مرتب نگه دارند. باید بدانید که تغییر و تحول در اتاق فرزندتان، نشان دهنده این است که آنها در خود احساس مستقل بودن می کنند و نحوه قرار دادن چیزها در اتاقشان در واقع به نوعی نشان دهنده شخصیت آنهاست. @kodakane
16.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارآموزان این قسمت:ملکه ای برای یک روز @kodakane
ببعی چاق و چله.mp3
3.61M
ببعی چاق و چله 🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱 @kodakane
🔸️شعر خورشید خانم 🌸خورشید خانم مهربونه 🌱بازم توی آسمونه 🌸تنور داره نون می‌پزه 🌱نونای داغ و خوشمزه 🌸نوناش رو خورده گل ما 🌱غنچه داده دو تا دو تا 🌸شب که می‌شه 🌱خسته می‌شه 🌸پتویی پیدا می‌کنه 👇یه گوشه لالا می‌کنه @kodakane
🌼اعرابی و رسول اکرم (ص) عربی بیابانی وارد مدینه شد و یکسره به مسجد آمد تا مگر از رسول خدا سیم و زری بگیرد. هنگامی وارد شدکه رسول اکرم(ص) در میان انبوه اصحاب و یاران خود بود. حاجت خویش را اظهار کرد و عطایی خواست. رسول اکرم(ص) چیزی به او داد، ولی او قانع نشد و آن را کم شمرد، بعلاوه سخن درشت و ناهمواری بر زبان آورد و نسبت به رسول (ص)خدا جسارت کرد. اصحاب و یاران سخت در خشم شدند و چیزی نمانده بود که آزاری به او برسانند ولی رسول خدا مانع شد. رسول اکرم(ص) بعدا اعرابی را با خود به خانه برد و مقداری دیگر به او کمک کرد .ضمنا اعرابی از نزدیک مشاهده کرد که وضع رسول اکرم به وضع رؤسا و حکامی که تاکنون دیده شباهت ندارد و زر و خواسته ای در آنجا جمع نشده. اعرابی اظهار رضایت کرد و کلمه ای تشکر آمیز بر زبان راند. در این وقت رسول اکرم(ص) به او فرمود: تو دیروز سخن درشت و ناهمواری بر زبان راندی که موجب خشم اصحاب و یاران من شد، من میترسم از ناحیه آنها به تو گزندی برسد. ولی اکنون در حضورمن این جمله تشکرآمیز را گفتی آیا ممکن است همین جملهرا در حضور جمعیت بگویی تا خشم و ناراحتی که آنان نسبت به تو دارند از بین برود؟ اعرابی گفت: مانعی ندارد. روز دیگر اعرابی به مسجد آمد، درحالی که همه جمع بودند رسول اکرم رو به جمعیت کرد و فرمود : این مرد اظهار میدارد که از ما راضی شده آیا چنین است؟ اعرابی گفت: چنین است و همان جمله تشکرآمیز که در خلوت گفته بود تکرار کرد،اصحاب و یاران رسول خدا خندیدند. در این هنگام رسول خدا رو به جمعیت کرد و فرمود: «مثل من و اینگونه افراد مثل همان مردی است که شترش رمیده بود و فرار میکرد مردم به خیال اینکه به صاحب شتر کمک بدهند فریاد کردند و به دنبال شتر دویدند. آن شتر بیشتر رم کرد و فراری تر شد ، صاحب شتر مردم را بانگ زد و گفت: خواهش میکنم کسی به شتر من کاری نداشته باشد منخودم بهتر میدانم که از چه راه شتر خویش را رام کنم. همینکه مردم را از تعقیب باز داشت، رفت و یک مشت علف برداشت و آرام آرام از جلو شتر بیرون آمد.بدون آنکه نعره ای بزند و فریادی بکشد و بدود تدریجا در حالی که علف را نشان میداد جلو آمد. بعد با کمال سهولت مهار شتر خویش را در دست گرفت و روان شد. «اگر دیروز من شما را آزاد گذاشته بودم حتما این اعرابی بدبخت به دست شما کشته شده بود ، و در چه حال بدی کشته شده بود، در حالکفر و بت پرستی - ولی مانع دخالت شما شدمو خودم با نرمی و ملایمت او را رام کردم. 🌸نویسنده:استاد شهید مرتضی مطهری @kodakane