eitaa logo
شکوفه های بهشتی
526 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
4.5هزار ویدیو
345 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 حکم دانستن معنای الفاظ و ذکرهای نماز ‌ 🔷 شایسته است که نمازگزار، الفاظ و ذکرهای نماز را با توجه به معنای آن و با خشوع و حضور قلب بر زبان بیاورد تا از فرصت نماز، برای پاکیزه شدن روح و نزدیک شدن دل به خدای بزرگ و مهربان بهره ببرد. 📕منبع: رساله نماز و روزه، مسأله ۳۱۶ 🆔 @resale_ahkam
🏴 مبطلات نماز ‌ 🔷 مبطلات نماز عبارتند از: ۱. از بین رفتن یکی از شرایطی که باید در حال نماز رعایت شود؛ ۲. باطل شدن وضو یا غسل؛ ۳. رو گرداندن از قبله؛ ۴. حرف زدن؛ ۵. خندیدن؛ ۶. گریه کردن؛ ۷. به هم خوردن صورت نماز؛ ۸. خوردن و آشامیدن؛ ۹. شک‌هایی که نماز را باطل می‌کند؛ ۱۰. کم و زیاد کردن ارکان نماز؛ ۱۱. آمین گفتن بعد از حمد؛ ۱۲. روی هم گذاشتن دست‌ها در جلوی بدن (تکتف). 📕منبع: رساله نماز و روزه، مسأله ۳۲۳ 🆔 @resale_ahkam
هدایت شده از ❤🕊 احوال نیـک 🌱
♥️🍃 خوبی را در هر چیز پیدا کن! در هر اتفاق، در هر لحظه که آنکس که خوبی را در هر چیز می بیند، خوبی های بی شماری را به زندگی اش دعوت میکند. ❤️🕊احوال نیـک ◕‿◕ 🌸@ahvalenik 🦢
17.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳ابشار نمکی خورو بیابانک اصفهان یه مکان بسیار زیبا و رویایی که حتما توصیه میشه برین برای دیدنش کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄                        @khandehpak
هدایت شده از KHAMENEI.IR
45.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 پاداش زیارت امام حسین(علیه‌السلام) ✏️ شرح حدیثی از امام صادق(علیه‌السلام)، درباره پاداش زیارت امام حسین(علیه‌السلام) توسط رهبر انقلاب در ابتدای درس خارج فقه. ۱۳۹۸/۷/۸ 🏴 💻 Farsi.Khamenei.ir
یکشنبه۴شهریور
🏴 پاک بودن مکان نمازگزار 🔷 س ۸۶۷۷: آیا در نماز مستحبیِ در حال حرکت، مکان نمازگزار مثل صندلی ماشین و کفش نمازگزار باید پاک باشد؟ ✅ ج: لباس باید پاک باشد، ولی بقیۀ موارد یادشده لازم نیست پاک باشد. 🆔 @resale_ahkam
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺️ درسته که انعکاس ستون های کاخ چهل ستون در حوض رو به رو مفهوم چهلستون رو بیان می‌کنه، اما در واقع عدد چهل در ایران نماد کثرت و تعدد بوده و وجه تسمیه عمارت چهلستون به علت تعدد ستون های کاخ هستش. ╭─┅═ঈ🌎ঈ═┅─╮                      eitaa.com/joinchat/3971678345C55c9d39b15 ╰─┅═ঈ🌏ঈ═┅─╯
18.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۳ اشتباه والدین که استعداد رو نابود میکنه 😔 تجربه چنیدن و چند سالم میگه تا الان هزاران کودک و نوجوان به خاطر این اشتباهات استعدادهاشون نابود شده ... ❌ گزینه پیوستن یا لینک زیر رو لمس کنید تا عضو کانال بشید و آموزش ها رو گم نکنید 👇 🆔 mostafaee_com .................................. 🧑‍💻 در ضمن مشاور زیر هم اکنون آنلاینه شما می تونید فیلم آموزشی استعدادیابی رو همین الآن از مشاورین زیر دریافت کنید👇 🆔 @ad_gamebartar 🆔 @ad_gamebartar2
هدایت شده از عجیب ترین های جهان
🌍 خرطوم فیل ها 40 هزار ماهیچه دارد! این در حالی است در تمام بدن انسان تنها 639 ماهیچه وجود دارد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌳آموزش باغچه کوچک و زیبا با استفاده از کاغذ رنگی🌳 ✂️        ∩_∩        . (⁠◍⁠•⁠ᴗ⁠•⁠◍⁠) ✂️    ┏━━━∪∪━━━┓    🌻 @childrin1 🌻    ┗━━━━━━━━━┛
«قصه دختری که گم شد» ⛔️ برای اینکه امنیت کودکان حفظ شود لازم است نکاتی را درباره ی گم شدن به طور مرتب به کودکان یادآوری کرد و از این بابت مطمئن شد که آنها در مواقع ضروری به این توصیه ها توجه خواهند کرد. پس حتما این قصه ی آموزشی را بارها و بارها برای کودکت بخون⛔️ نسیم ، تولد دوستش دعوت شده بود . از مادرش خواهش کرد تا برای آن روز یک لباس دامنی و پف دار آبی ، برایش تهیه کند . مادر قبول کرد و عصر همان روز با هم به یکی از پاساژهای بزرگ شهر رفتند. پاساژ پر از فروشگاه های لباس و عروسک های زیبا و خوردنی های خوشمزه بود . نسیم هم که عاشق عروسکها بود ، مقابل یک مغازه ی عروسک فروشی ایستاد . او جذب دیدن آنها شده بود . عروسکهای پرنده با بالهای رنگارنگ ، عروسکهای خرسی نرم و تپلو ، عروسکهای پری با لباسهای شکوفه دار. او یک عروسک دید که به شکل نخود فرنگی بود خیلی خنده اش گرفت . به مادرش گفت : مامان اینو نگاه کن چقدر با مز....... نسیم هر چه این طرف و آن طرف را نگاه کرد مادرش را ندید. بله بچه ها او گم شده بود همین که آمد فریاد به راه بندازد و گریه کند ، یاد حرفهای مادرش افتاد. او میدانست که آدمهای غریبه و بد که برای بچه ها مشکل درست می کنند ، همه جا هستند . پس نباید توجه آنها را جلب می کرد. اولین کاری که مادرش به او یاد داده بود ، این بود که هر وقت از هم جدا شدند ، او همانجا بایستد و جایی نرود . چون مادر حتما به همان جا سر خواهد زد. پس نفس عمیقی کشید و جلوی مغازه ی عروسک فروشی ایستاد . کمی گذشت و از مادر خبری نشد. نسیم میدانست که میتواند از چه کسانی کمک بگیرد . اول پلیس ، دوم مادر و کودک و سوم خانم باردار . همینکه داشت اینطرف و آنطرف را نگاه میکرد متوجه شد یک خانم و آقا با خوشرویی به سمتش می آیند و با هم پچ پچ می کنند. آقا گفت: به به ، چه دختر خانم قشنگ و مهربونی ! گم شدی عمو ؟ خانم وسط حرف مرد پرید ، دستش را به سمت نسیم دراز کرد و گفت : دختر قشنگم ، مادرت طبقه ی پایین منتظرت است . ما را فرستاده تا تو را پیش او ببریم ، یک بچه گربه هم برایت خریده که میخواهد نشانت بدهد . نسیم تا اسم گربه را شنید. چشمانش برق خوشحالی زد ، خندید و خواست دست خانم غریبه را بگیرد که ... با خودش گفت چرا مادرم خودش نیامد ؟ چرا این دو نفر غریبه را فرستاد؟ مادرم که همیشه با نگه داشتن حیوانات مخالف بود ، چه شد که برایم گربه خرید؟ پس مطمئن شد که این دو نفر غریبه ، فکرهای خوبی در سر ندارند. با آرامی و بدون اینکه هل بشود گفت : اشتباه گرفتید ، اولا که من گم نشدم . دوما ، مادرم در همین مغازه بغل در حال خرید کردن است . و بعد با صدای بلند فریاد زد: مامان ! مامان بیا ! بچه ها ! این دو غریبه ، ۲ پا داشتند ، ۲ پای دیگر هم قرض کردند و بدون اینکه به پشت سرشان نگاه کنند ، فرار کردند . نسیم خیلی خنده اش گرفته بود و در دلش به خودش افتخار می کرد که گول این غریبه های بدجنس را نخورده است در همین موقع یک خانم باردار که یک پسر کوچولو همراهش بود را دید که از پله برقی پایین آمدند ، نسیم صدا زد: خانم - خانم . خانم باردار گفت: جانم ، دختر کوچولو : نسیم با صدای آرام ، طوریکه فقط خانم بشنود گفت : خانم من گمشده ام ، لطفا کمکم کنید. مادرم گفته میتونم به خانمهای باردار یا کسانی که کودک دارند اعتماد کنم. خانم لبخندی زد و گفت : شماره ی همراه مادرت را حفظی ؟ نسیم : بله ، حفظ هستم . خانم باردار گوشی اش را از کیفش درآورد و شماره ای که نسیم گفت را گرفت. چند لحظه بعد مادر نسیم جلوی مغازه ی عروسک فروشی در کنار نسیم ایستاده بود و داشت از خانم باردار تشکر می کرد . بعد از رفتن آن خانم و ،کودکش مادر لبخندی زد و گفت: تو خوب از پسش برآمدی ، بہت افتخار می کنم . فقط لطفا در جاهای عمومی دست منو ول نکن . نسیم گفت: چشم مامان ! قول میدم . قول قول . حالا این عروسک نخود فرنگی را ببین چقدر با مزه است آره خیلی بامزه است. طبقه ی بالا یک لباس دامنی و پفی آبی و قشنگ برایت دیدم ، بیا برویم ، بپوش ، ببینم دوستش داری . فقط..... نسیم میان حرف مادر پرید و گفت : قول میدم دستتو محکم بگیرم . پایان... 🟡      ∩_∩        (⁠◍⁠•⁠ᴗ⁠•⁠◍⁠) 🟢    ┏━━━∪∪━━━┓    🟢 @childrin1 🟡    ┗━━━━━━━━━┛