فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥چه کسی به ما اجازه دخالت در امور دیگران رو داده؟
✅کانال #میثم_تمار 👇
@meysame_tammarr
هدایت شده از آستان فاطمی|حرم حضرت معصومه س
9.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 تمام حقایق عالم در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله است!
🎙 آیت اللّه میرباقری
#کلیپ
🔷🔸💠🔸🔷
https://eitaa.com/joinchat/4045733908C710c8085de
هدایت شده از آستان فاطمی|حرم حضرت معصومه س
حجت الاسلام اکبري 10-7-402.mp3
3.38M
💠 ازدواج
⏱10 مهر 1402
📌این مجموعه را با هشتگ #احکام_حرم دنبال کنید.
🆔@astanfatemi
هدایت شده از مستحبات و مکروهات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖
🎥#تصویری
🔅دو رکعت نماز صبح خوب بخونی جات تو بهشته!
🔰استاد جاودان
📖@moogharrabon
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
♨️#پیشنهاد_ویژه♨️
🔴 به بهانه گرامیداشت هفته دفاع مقدس
✅ قسمت اول
🍃یه سال، روزِ اوّل فروردین به دوستام پیشنهاد دادم برا عید دیدنی به همراه خونوادههامون به آسایشگاه جانبازان بریم. دوستام از پیشنهادم استقبال کردن و با همدیگه راه افتادیم. به دم درِ اون جا که رسیدیم، یکی از دوستام جلوتر از بقیّه رفت تا پرس و جو کنه به کدوم قسمت ساختمون و به کدوم بخش باید بریم.
🍃چند دقیقه بعد که بر گشت، از قول پرستارِ اون جا گفت: «چون عید بوده، خونوادهها جانبازاشون رو بردن خونه». تو فکرم اومد دیگه باید برگردیم که دوستم حرفش رو ادامه داد: «البتّه پرستار گفت: فقط یه جانباز هست که نرفته خونهشون».
🍃 منم گفتم: اصلاً فلسفۀ اومدن ما مشخّص شد. اومدیم تا روز اوّل عید، این جانباز رو از غربت بیاریم بیرون!
🍃وارد ساختمون آسایشگاه شدیم. سکوت عجیبی حاکم بود. به اتاق اون جانباز راهنمایی شدیم. با مردی حدود سی و خوردهای ساله رو به رو شدیم که به شکم روی تخت خوابیده بود؛ یه جانباز قطع نخاعی که خیلی وقت بود روی تخت به همین حالت دراز کشیده بود.
🍃بعد از یه گپ و گفت دوستانه، خیلی زود با همدیگه صمیمی شدیم. احساس کردم که میتونم یه سؤال خاص ازش بپرسم. بهش گفتم: اگه یه سؤال بپرسم، ناراحت نمیشی؟
🍃گفت: نه، بپرس.
گفتم: تو که خیلی وقته به این حالت خوابیدی و این همه داری سختی میکشی، از دست خدا ناراحت نیستی؟ ازش گلایه نداری؟
تا این رو گفتم، انگار که سؤال عجیب و غریبی پرسیده باشم، با حالت خاصّی گفت: نه، اصلاً گِلهای ندارم! خدا رو شکر، خدا رو شکر!
🍃واقعاً نمیدونستم به خاطر چی، این قدر خدا رو شکر میکنه. از لحنش کاملاً معلوم بود که حرفاش، بازی با واژهها نیست و از ته دلش داره خدا رو شکر میکنه.
🍃تو فکر حرفای اون بودم که با ادامۀ حرفاش، به سؤالم جواب محکمتری داد: شرایط من که خوبه. اگه میخواید کسی رو ببینید که مشکل داره، باید برید دیدن فلان جانباز که ... .
🍃حرفاش برام خیلی غافلگیر کننده و به نظرم عجیب میاومد. آخه ما یه شب تا صبح که میخوابیم، باید هِی غلت بزنیم و این ور و اون ور بشیم، تو مریضی هم به خاطر محدود شدن، خیلی زود خسته میشیم و حوصلهمون سر میره. گاهی به قدری خسته میشیم که به خدا گلایه هم میکنیم. واقعاً آدم چه قدر باید اهل شکر باشه که با این همه مشکل، بازم خدا رو فراموش نکنه و ازش ممنون باشه!؟
🍃به کمک پرستار، تلفن اون جانباز رو پیدا کردیم و به خونهشون زنگ زدیم. مادرش گوشی رو برداشت. نشونی خونهشون رو گرفتیم و راه افتادیم.
⬅️ادامه دارد....
📚 #طعم_شیرین_خدا، کتاب پنجم، صفحۀ ۱۸۷
@abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
♨️#پیشنهاد_ویژه♨️
🍃قسمت دوم
🍃رسیدیم درِ خونه. در زدیم. زن میانسالی در رو باز کرد. بعد از سلام و علیک وارد شدیم.سمت چپ، یه اتاق کوچیک بود. گوشۀ اتاق، یه تخت بود که یه جوون روش دراز کشیده بود. اون جوون از گردن به پایین قطع نخاع بود. جز سرش، هیچ جای بدنش حس نداشت.
🍃گفتگو شروع شد: کلاس دوم راهنمایی، خرّمشهر ... . معلّم در حال درس دادنه که بمبارون هوایی میشه. یکی از بمبا روی سقف کلاس میافته و سقف، رو سر دانشآموزا خراب میشه. دوستاش جلوی چشماش پر پر میشن. خودشم تیرآهن سقف میافته روی گردنش و قطع نخاع میشه.
🍃حالا بیشتر از بیست ساله که از اون روز گذشته. اون جوون تو همۀ این مدّت، جز سالی دو سه بار که با آمبولانس یه چرخی تو شهر میزنه، کنج خونه افتاده و داره روزگار میگذرونه.
🍃ازش پرسیدم: تو که از گردن به پایین حس نداری، وقتی مریض میشی، از کجا میفهمی؟
گفت: نمیفهمم.
گفتم: پس چه طور مداوات میکنن؟
گفت: به قدری بیماریم پیشرفت میکنه که به عفونت تبدیل میشه و از بدنم بیرون میزنه. اون وقته که دکترا میفهمن و درمونم رو شروع میکنن.
🍃خدایا! من تا حالا این طوری به «درد» نگاه نکرده بودم. درد چه نعمت بزرگیه و من چه بندۀ غافلی هستم! من رو ببخش که تا حالا هر وقت درد به سراغم میاومد، ازت آروم شدنش رو طلب میکردم، بدون این که اون رو نعمت بدونم و شکرش رو به جا بیارم.
🍃بهش گفتم: به چی علاقه داری؟
گفت: به کتاب خوندن.
گفتم: میخونی؟
گفت: نه.
گفتم: چرا؟
گفت: برا خوندنِ کتاب باید اون رو دستم بگیرم و ورق بزنم؛ ولی من که نمیتونم این کار رو انجام بدم. اگه بخوام کتاب بخونم، باید مادرم کتاب رو جلو چشمم بگیره و ورق بزنه؛ امّا اون، همۀ وقتش رو برا من گذاشته. مگه میتونم ازش توقّع این کار رو هم داشته باشم؟!
🍃خدایا! تا حالا به هر نعمتی فکر کرده بودم؛ ولی دیگه به این فکر نکرده بودم که حتّی دست گرفتن کتاب و ورق زدن اون، خودش یه نعمته. از طرف تو چه قدر نعمت و از طرف من چه قدر غفلت!
🍃وقتی جایی از صورتش میخارید، به مادرش میگفت: «صورتم میخاره» و بعدشم نشونی میداد که کجای صورتشه: سمت چپ، پایین چشمم، نه کمی بالاتر ...
دیگه داشتم گیج میشدم از این همه نعمتایی که توشون غرق بودم و حتّی لحظهای بهشون فکر نکرده بودم. هر چی فکر میکنم، یادم نمیآد تا اون وقت برا خاروندن صورتم خدا رو شکر کرده باشم.
🍃بهش گفتم: یک سؤال.
گفت: بپرس.
گفتم: ناراحت نمیشی؟
گفت: نه.
گفتم: بیشتر از بیست ساله، از وقتی نوجوون بودی تا حالا که سی و خوردهای سال از عمرت گذشته، کنج خونهای. با این همه مشکل، از خدا گلایه نداری؟ ازش ناراحت نیستی؟
🍃تا این رو شنید، حالش تغییر کرد و گفت: نه! نه! خدا خیلی خوبه، خیلی خوب. شکر خدا، شکر خدا!
این حرف رو که زد، دیگه با همۀ وجودم پیشش احساس کوچیکی کردم.
مادرشم میگفت: «مناجاتای سحر پسرم با خدا دیدن داره». چه قدر دوست داشتم یه بار وقت سحر پیشش بودم و مناجاتای اون رو با خدا میدیدم!
📚 #طعم_شیرین_خدا، کتاب پنجم، صفحۀ ۱۸۷
@abbasivaladi
هدایت شده از یامهدی ادرکنا
📳 نگاهی گذرا به شناسنامه پیامبر اکرم (ص) و امام صادق (ع)
💚میلاد پر خیر و برکت رحمة للعالمين، خاتم و سرور پیامبران، حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت امام صادق (علیه السلام) بر همگان تبریک و تهنیت باد
#معصوم_شناسی
#میلاد_پیامبر_اکرم #هفته_وحدت
🆔 @wiki_shobhe
☆○═════════┅
📲 کانال ✅ ویکیشبهه ✅ در ایتا👇
https://eitaa.com/Wiki_Shobhe
هدایت شده از یامهدی ادرکنا
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از رنجبر
📣📣📣📣📣📣📣📣
اکران جدید👇👇👇👇
فیلم ارزشی * شماره ۱۰ * در فضایی متفاوت و نفسگیر ساخته شده و فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است.
"استوار اکبری در سال پایانی جنگ به اسارت نیروهای عراقی درمیآید، در جریان انتقال به خاک عراق چندین فرار ناموفق را تجربه میکند. انتقال او به زندانی با نام قفس امن و آشنایی اش با احمد و محمود سبب میشود تا نقشه جدیدی برای فرار از زندان باهدف اعلام نام 42 اسیر ایرانی که رژیم بعث آنها را مخفی و از اعلام نامشان به صلیب سرخ خودداری کرده طراحی شود. استوار اکبری در این مسیر حوادث زیادی را پشت سر میگذارد."
زمان:
شنبه ۱۵ مهرماه ساعت ۱۹
مکان:
سینما هویزه
واریز مبلغ نیم بها، ۳۰ هزار تومان به 👇👇👇
۶۱۰۴۳۳۷۸۷۹۵۹۳۴۰۶
زهرا گلچیان خباز
تصویر واریزی را به ایتا بفرستید
09152012865
هدایت شده از رساله امام خامنهای
‼️استفاده از فیش غذای باطل شده در غذاخوری دانشگاه
🔷 س ۶۸۰۱: اگر اعتبار فیشهای غذا که به دانشجویان دانشگاهها داده میشود، در صورت عدم دریافت غذا در روز معیّن، بدون برگرداندن پول آن باطل شود، آیا جایز است فیشهای باطل را به جای فیشهای معتبر برای دریافت غذا ارائه بدهیم؟ و غذایی که به این طریق گرفته میشود چه حکمی دارد؟
✅ ج: استفاده از فیشهایی که از اعتبار ساقط شدهاند برای دریافت غذا جایز نیست و غذایی که با آنها گرفته میشود غصب است و تصرّف در آن حرام و موجب ضمان قیمت آن است.
🆔 @resale_ahkam
هدایت شده از مصاف آخر🇮🇷 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانمهایی که میگن مردا مثل مگس دنبالمون میکنن این فیلم رو ببینن👌👏
🇮🇷 #مصاف_آخر اینجاست 👇
http://eitaa.com/joinchat/2273312768C3a2be2e04f