eitaa logo
شکوفه های بهشتی
527 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
4.5هزار ویدیو
345 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 💢 دو سطل آب هم اندازه داریم. مقدار آب موجود در دو سطل برابر است. دمای آب یک سطل را به 25 درجه فارنهایت و دمای آب سطل دیگر را به 25 درجه سانتی‌گراد می‌رسانیم. اگر در هر سطل یک سکه بیاندازیم، سکه در کدام ظرف زودتر به کف سطل می‌رسد
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸
✅نامه امام زمان(عج)به شیخ مفید : ✍️الهم عجل لولیک الفرج میشد زودتر از این ها هم اتفاق بیفتد...میشد زودتر بیایند به پیشم فقط کافی بود که پای قرارهایشان بمانند و دلشان با هم یکی شوند؛ اگر میبینی این همه تاخیر افتاده و من حبس شده ام دلیلش خود آنها هستند کارهایی که میکنند خبرش میرسد کارهایی که توقعش را از آنها ندارم. 📚بحارالانوار،ج۵۳،ص۱۷۷ @hamsaranekhoob
هدایت شده از تقویم شیعه 🇵🇸
بنابر نقل‌های تاریخی، سپاهیان دو طرف بعد از نماز صبح آماده نبرد شدند. پیش از شروع جنگ، حسین(ع) و بُرَیر سپاه مقابل را موعظه کردند. امام حسین(ع) به یارانش هشدار داده بود شروع‌کننده جنگ نباشند. پس اولین تیر را عمر سعد به سوی لشکر امام حسین(ع) پرتاب کرد. در ابتدا حملات به صورت گروهی بود و عده زیادی از یاران (ع) در این حملات کشته شدند. بعد از آن یاران امام به صورت فردی یا دونفری به جنگ رفتند. هنگام ظهر، (ع) تصمیم به نماز گرفت و زهیر بن قین و سعید بن عبدالله حنفی، محافظانِ امام و یارانش شدند که سعید بن عبدالله به شهادت رسید. 💠در ادامه نبرد، اولین شهید از بنی هاشم، علی اکبر بود. ابوالفضل العباس نیز که وظیفه آوردن آب با او بود، در نبرد با نگهبانان شریعه فرات به شهادت رسید. هنگامی که امام حسین(ع) طفل شیرخوارش،  را بر دست گرفت تا از تشنگی کودکش شکایت کند، دشمن گلوی علی‌اصغر را با تیر شکافت. 💠پس از شهادتِ تمامی یاران و بنی‌هاشم، (ع) به میدان رفت. پیادگان تحت امر شمر، امام حسین(ع) را احاطه کردند؛ ولی همچنان پیش نمی‌آمدند و شمر آنان را به حمله تشویق می‌کرد. لشکر دشمن امام را تیرباران کرد و شمر و یارانش به امام حسین(ع) حمله کردند و آن حضرت را به شهادت رساندند. هنگامی که امام حسین(ع) به میدان رفت، امام سجاد(ع) نیز قصد به میدان رفتن کرد؛ اما به دلیل بیماری توان این کار را نداشت. هنگامی که دشمن خیمه‌ها را غارت کرد، شمر قصد کشتن امام سجاد(ع) را داشت که حضرت زینب(س) مانع شد. دشمن سر امام حسین(ع) و یارانش را جدا کرد و به سوی ابن زیاد فرستاد و بر بدن آن حضرت و شهدای کربلا اسب دواند. عمر سعد با جمعی از لشکریانش آن شب را در کربلا ماند و روز بعد نزدیک ظهر پس از دفن کشتگان سپاه خود، همراه اهل بیت امام حسین(ع) و دیگر بازماندگان، به سمت کوفه حرکت کرد. @taqvim_shia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌شیخ هادی ابهری و آیت الله بهجت ☀️از زبان شاگرد علامه قاضی مرحوم آیت الله شیخ جواد کربلایی (ره) ✳️ @bahjat_alabd
هدایت شده از عجایب جهان
5.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عشق و نگرانی پدر و مادرها رو هنگام گم کردن بچه هاشون توی این فیلم میشه دید! ↙️↙️ cнαɴɴεℓ◌➣ @Ajaieb_Jahan ⁉️
هدایت شده از اخبار آملی لاریجانی
🔻در محضر آیت الله جوادی آملی ✅ @mehrostad_ir
هدایت شده از عجیب اما واقعی
دختر 4 پا ! جوزفین میرتل کوربین دختر امریکایی بود که از بدو تولد 4 پا داشت. دوپای وسطی وی ضعیف تر و اندکی کوچک تر بودند، اما با این حال وی توانایی حرکت دادن آنها را داشت. زن چهار پا از دوپای اضافی خود استفاده کرد و از 14 سالگی به نمایش ها و سیرک های مختلفی پرداخت تا در 19 سالگی ازدواج کرد و صاحب 5 فرزند کاملاً سالم نیز شد. ر سال 1928 در 61 سالگی درگذشت. ✅کانال عجیب اما واقعی ♨️ 🌍 @Ajib_valivaghaei 🌍
🔺 🔰 در یک مزرعه، چمنی جادویی وجود دارد که هر روز دو برابر می‌شود. اگر روز اول یک تکه چمن داشته باشیم، روز دوم دو برابر، یعنی دو تکه می‌شود. 10 روز طول می‌کشد تا این چمن، کل را بپوشاند. به نظر شما، نصف مزرعه در چند روز از چمن پوشیده شده است؟ 🤔 📣لطفا نشر دهید🏵🌹 http://eitaa.com/joinchat/3966566400C3bd9420715
✨﷽✨ 📜داستان واقعی آیت الله میلانی ✍پیر مردی که در حالت بیهوشی اش یک مسیحی را مسلمان کرد! پروفسور برلون برای عمل جراحی آیت الله آمده بود ایران،آقا ناراحتی گوارش داشتند ، عمل جراحی شان سه ساعت و اندی زمان برد، جراحی تمام شد و آقا در حالت بین بیهوشی و هوشیاری چیزی زیر لب زمزمه می کردند... پرفسور برلون از همراهان خواست کلماتی را که آیت الله حین بیهوشی بزبان می آورد برایش ترجمه کنند ، می گفت تنها حالتی که شاکله ی اصلی انسان بدون نقش بازی کردن مشخص می شود همین حالت است.. دعای ابوحمزه ثمالی بود، آقا زیر لب می خواندند ، پروفسور معنی دعا را که فهمیده بود گفته بود شهادتین دینتان را به من یاد دهید، میخواهم مسلمان شوم، پروفسور برلون می گفت :بعد جراحی آیت الله یاد جراحی اسقف کلیسای کانتربری افتادم، از او ترانه های کوچه بازاری می شنیدم ، معلوم می شود دینتان دین حقی است که این روحانی(آیت الله میلانی) این چنین همه ی وجودش محو خدا شده است... 💥پروفسور برلون مسلمان شد، وصیت کرد او را جایی دفن کنند که آیت الله دفن شده است، خواجه ربیع که رفتی سری هم به این دو دوست بزن ، آیت الله میلانی خودمان ، پروفسور برلون اروپایی 📚مرکز خبر حوزه ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 @Dastan 📚✾•
آیت الله جوادی آملی: اگر در ماه مبارک رمضان روزه دارد نَفَس می ‌کشد مثل این است که بگوید «سبحان الله»، اگر در عزای پسر پیغمبر آهی بکشد، فرمود: «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا» این مثل «سبحان الله» است، حیف است که ما این را کم بگیریم، این مجلس عزا را بُرده در سطح ضیافت خدا! @mehrostad_ir
😔روضه ای که قبول شد 😭 مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام خمینی (ره ) میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم:دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟  چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند.  سر خم کردم و  وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله... دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا" به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم  به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود؛ نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی....  آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس با اخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. بنازم به بزم محبت که در آن  گدایی و شاهی برابر نشیند.   📚 منبع؛ کتاب خاطرات مرحوم کوثری (ره)