🔺قضیه از سفر رییس جمهور آمریکا
به ایران شروع میشه.
▫️دهم دیماه سال ۱۳۵۶
یک سال قبل از سرنگونی شاه
▫️جیمی کارتر، رییس جمهور آمریکا
برای حمایت از شاه به ایران اومد.
▫️جشن کریسمس رو توی ایران گرفت
و خطاب به شاه گفت:
«به اتکای رهبری شکوهمند شما، ایران جزیرهی ثباتی در یکی از نواحی آشوبزدهی جهان است.
من، شما، پادشاهیتان و رهبریتان را میستایم و احترام، تحسین و عشقی را که مردم به شما ابراز میدارند، ارج مینهم.»
بهنظر اتفاق بزرگی افتاده بود؛
رییسجمهور یه کشور ابرقدرت اومده بود ایران؛
چیزی که شاه رو توی اون وانفسای انقلاب
خیلی دلگرم میکرد.
شاه هم که با این سفر احساس قدرت میکرد
بادی به غبغبش انداخت و با انجام یه حرکتی خواست حرمت رهبر انقلاب رو بشکنه.
و دست به کاری زد که خیلی گرون براش تموم شد🤷♂
▫️امام خمینی خودش که به عراق تبعید شده بود؛ شاه میخواست حرمت و اعتبار امام رو هم بین مردم از بین ببره.
▫️یک هفته بعد از سفر رییس جمهور آمریکا به ایران، دستور داد یه مقالهای توی روزنامه چاپ کنن.
مقالهای دربارهی امام خمینی.
خلاصهی مقاله این بود که امام خمینی نفوذی استعماره و با الفاظ سبک و زشتی دربارهی امام صحبت کرده بود.
توی همین مقاله است که گفته میشه اصن آقای خمینی هندیه😐
هرچند مسئولین روزنامه مقاومت کردن تا این مقاله چاپ نشه ولی نهایتا وزیر اطلاعات وقت به دبیر روزنامه میگه اگر مقاله تا شنبه چاپ نشه، فرداش دیگه اصلا روزنامهای به اسم اطلاعات وجود نخواهد داشت.
نهایتا مقاله چاپ میشه
اما صفحهی اول؟
نه! صفحهی هفتم، اونم در قسمت نظرات مخاطبان😁
امام پیام میدن:
شاه میخواهد ثابت کند که نوکری او تحکیم شده است... ملت با تظاهرات عمومی و تعطیل سرتاسری دامنهدار و اظهار تنفر، بار دیگر ثابت کرد که او را نمیخواهد و از او و خاندانش بیزار است.
میگن توی این حوادث مجروحین درگیری با خون خودشون روی دیوارها مینوشتن:
سلام بر خمینی✋
هیچی آقا؛
چهل روز از این حادثه میگذره.
مردم تبریز #کاپشن_نارنجی میپوشن😁
دست به تظاهرات گسترده میزنن
و برای شهدای قم چهلم میگیرن.
قیام مردم تبریز، ۲۹ بهمن اتفاق میافته.
که اونجا هم تعدادی کشته میشن.
با قیام مردم تبریز دیگه کار از دست رژیم در میره.
بعد از مردم تبریز، بقیهی شهرها هم وارد صحنه میشن و اینبار برای شهدای تبریز چهلم میگیرن.
فروردین ۵۷؛
ارومیه، جهرم، یزد، دزفول و... تظاهرات و مراسم برگزار میشه.
اینجوری یه زنجیرهای از چهلمها درست میشه و به جایجای کشور سرایت میکنه.
و همینطور آتیش انقلاب شعله میکشه، تا نهایتا شاه فرار از این جزیرهی ثبات رو بر قرار در اون ترجیح میده🤷♂
🌺اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُستَقِيم
خدایا بہ راہ راسٺ هدایٺمان کن
#يا_بن_الحسن..
🌹روزے ڪہ بہ چشمان تو، ﭼﺸﻤﻢ بشود باز
اے جان دﻟﻢ ،صبح من آن روز ﺑﻪ خیر است
السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ🦋💐🦋
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
هر کسی که هر روز سه مرتبه و هر شب هم سه مرتبه از روی محبت و اشتیاق بر من #صلوات بفرستد، بر خداوند است که گناهان آن شب و آن روز را بیامرزد.
📚 بحارالانوار جلد ٩١
💚🌹💚🌹
💚بر باغ پُر از گل محمد صلوات
🌹بر قامت قابل محمد صلوات
💚بر آل شریف او ازل تا به ابد
🌹در باغ و سنابل محمد صلوات
📣🔻با نشر مطالب در ثواب آنها سهیم باشیم.
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
👌بازگشت با دست پُر
♦️آوردههای سفر دو روزه رئیس جمهور به چین برای کشور
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
آغاز پذیرش حوزه های علمیه خواهران با ظرفیت بیش از ده هزار داوطلب
متن کامل خبر👇
https://banovanonline.ir/?p=4146
این خبر را برای سایرین ارسال کنید
#رسانه_باشیم
🔸🔸تمدید شد🔸🔸
سازمان نشر آثار و ارزش های مشارکت زنان در دفاع مقدس برگزار می کند:
✅ فراخوان نخستین جشنواره ملی 《نذر قلم》
🔷️ قالب های ارسال آثار:
🔹️ یادداشت علمی
🔹️یادداشت های ژورنالی
🔹️عکس نوشته
🔹️دلنوشته
🔹️خاطرات کوتاه
🔶️ اطلاعات بیشتر و دریافت شیوه نامه:
🌐www.bonyaddefa.ir/zanan
☎️ 02188754086
🔺️ نحوه ارسال آثار:
📧 z.defam@gmail.com
📱 09981127864
⭕ به ۱۸ نفر برگزیده جشنواره جوایز مالی نفیسی اهدا خواهد شد
💠 آثار برگزیده در سایت ها،خبرگزاری ها و فصلنامه های معتبر علمی منتشر خواهد شد و همچنین در کتاب مجموعه آثار جشنواره به چاپ خواهد رسید.
♦️مهلت ارسال آثار 15 فروردین 1402
🔻 سازمان نشر آثار و ارزش های مشارکت زنان در دفاع مقدس
@zanvahamase
📚📚📚📚📚📚📚📚📚
سلام و عرض ادب خدمت شما اعضای محترم کانال کلبه مهربانی 💖
از امروز با رمان #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن. در خدمت شما عزیزان هستیم
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
رمان 👇👇👇 در کانال گذاشته شده است
📚 رمان #تنها_میان_داعش (به پایان رسید)
✅ برای خواندن رمان روی #هشتک بزنید
کلبه مهربانی
#رمان تنها میان داعش #فاطمه_ولی_نژاد #آمرلی رمانی که امروز به پایان رسید نویسنده: #فاطمه_ولی_نژا
📚📚📚📚📚📚📚📚📚
سلام و عرض ادب خدمت شما اعضای محترم کانال کلبه مهربانی 💖
از امروز با رمان #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن. در خدمت شما عزیزان هستیم
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
رمان 👇👇👇 در کانال گذاشته شده است
📚 رمان #تنها_میان_داعش (به پایان رسید)
✅ برای خواندن رمان روی #هشتک بزنید
✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
#قسـمـت_اول
زیاد فکر مذهب و این چیزها نبودم و بیشتر سرم تو کتاب و درس بود
اما خوب چند بار از تلوزیون حرم امام رضا رو دیده بودم و کنجکاو بودم یه بار از نزدیک ببینمش.
داشتم پله های دانشگاه رو بالا میرفتم که یه آگهی دیدم با عکس گنبد که روش زده بود:
اردوی زیارتی مشهد مقدس
چشم چهارتا شد
یکم جلوتر که رفتم دیدم زده
از طرف بسیج دانشجویی
اولش خوشحال شدم ولی تا خوندم از طرف بسیج یه جوری شدم
گفتم ولش کن بابا کی حال داره با اینا بره مشهد.
خودم بعدا میرم
معلوم نیست کجا میخوان ببرن و غذا چی بدن.
ولی تا غروب یه چیزی تو دلم تاپ تاپ میکرد.
ریحانه خانم برو شاید دیگه فرصت پیش نیاد.
بالاخره با هر زوری شده رفتم جلو در دفتر بسیج.
یه پسر ریشو تو اطاق بود و یه جعبه تو دستش
-سلام اقا..
-سلام خواهرم و سرشو پایین انداخت و مشغول جا به جایی جعبه ها شد..
-ببخشید میخواستم برای مشهد ثبت نام کنم.
-باید برید پایگاه خواهران ولی چون الان بسته هست اسمتون رو توی دفتر روی میز بنویسید به همراه کد دانشجوییتون بنده انتقال میدم..
-خوب نه!...میخواستم اول ببینم هزینش چجوریه...کی میبرین؟! چی بیارم با خودم؟!
-خواهرم اول باید قرعه کشی بشه اگه اسمتون در اومد بهتون میگیم..
-قرعه کشی دیگه چه مسخره بازیه...من حاضرم دو برابر بقیه پول بدم ولی همراتون بیام حتما.
-خواهرم نمیشه... در ضمن هزینه سفرم مجانیه.
-شما مثل اینکه اصلا براتون مهم نیست یه خانم داره باهاتون حرف میزنه...چرا در و دیوارو نگاه میکنید...اصلا یه دیقه واینمیستید ادم حرفشو بزنه..
-بفرمایید بنده گوش میدم.
-نه اصلا با شما حرفی ندارم...بگید رییستون بیاد..
-با اجازتون من فرمانده این پایگاه هستم...کاری بود در خدمتم..
-بیچاره پایگاهی که شما فرماندشین
-لا اله الا الله...
ادامه دارد..
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501
✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
#قسـمـت_دوم
یهو دیدم سرشو پایین انداخت و رفت با قفسه کتابها مشغول شد..
رومو سمتش کردم و با یه پوزخندی گفتم:
-خلاصه آقای فرمانده من شمارمو نوشتم و گذاشتم روی میز هر وقت قرعه کشیتونو کردید خبرم کنید.
-چشم خواهرم...ان شا الله اقا شمارو بطلبه
-خوبه بهانه ای برای کاراتون دارین...رفیق رفقای خودتونو قبول میکنین و به ما میگین نطلبید...باشه...ما منتظریم
-خواهرم به خدا اینجور نیست که شما میگید...
یک هفته بعد که اصلا موضوع مشهد تقریبا یادم رفته بود دیدم گوشیم زنگ میخوره و شماره نا آشناست..
-الو...بفرمایین
دیدم یه دختر جوان با لحن شمرده شمرده پشت خطه:
سلام خانم تهرانی شما هستین ؟!
بله خودم هستم.
میخواستم بهتون خبر بدم اقا شما رو طلبیده و اسمتون تو قرعه کشی مشهد در اومده..
فردا جلسه هست اگه میشه تشریف بیارین..
ساعت و محل جلسه رو گفت و قطع کرد...
اصلا باورم نمیشد...هیچ ذوقی و حسی نسبت به طلبیدن نداشتم ولی از بچگی دوست داشتم تو همه ی مسابقات برنده بشم و الانم حس یه برنده رو داشتم...
تا فردا دل تو دلم نبود...
فردا شد و رفتم سمت محل جلسه و دیدم دخترا همه چادری و نشستن یه سمت و پسرا هم یه سمت و دارن کلیپی از مشهد پخش میکنن..
مجری برنامه رفت بالا و یکم صحبت کرد و در آخر گفت آقا سید بفرمایین...
دیدم همون پسر ریشوی اونروزی با قد متوسط رفت پشت میکروفون
اینجا فهمیدم که جناب فرمانده سید هم هستند.
خلاصه روز اعزام شد...
بدو بدو رفتم سمت اتوبوس و وارد شدم که دیدم
عهههه...یه عده ریشو توی ماشین نشستن
تازه فهمیدم اشتباهی اومدم...
داشتم پایین میرفتم که دیدم آقا سید داره لوازم سفرو تو صندوق ماشین جا میزنه و یهو منو دید...و اومد جلو:
-لا اله الا الله...
-خواهر شما اینجا چی میکنید؟؟
-هیچی اشتباهی اومدم...
-اخه بنر به اون بزرگی زدیم جلوی اتوبوس...
-خیلی خوب... حالا چیزی نشده که...
-بفرمایین...بفرمایین تا دیر نشده...
ساکم رو گذاشتم رو صندلیم که گوشیم زنگ خورد:
دوستم مینا بود میگفت بیا آخره کلاسه و استاد لج کرده و میخواد غائبا رو حذف کنه
آخه من تو اتوبوسم مینا
بدو بیا ریحانه...حذف شدی با خودته ها...از ما گفتن
الان میام الان میام..
سریع رفتم کلاس و از شانس گندم اسمم اواخر لیست بود...
ادامه دارد...
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
@kolbemehrabani501