eitaa logo
کلبه عاشقان صاحب الزمان رهنان 🍃
1.7هزار دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
42.9هزار ویدیو
517 فایل
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ 🕋کلبه عاشقان صاحب الزمان عج 🕋 (رهنان) 👇👇👇 @kolpee ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم🌸 🚨 در مقابل انجام شش عمل !!!رسول خدا صلی‌الله‌ فرمود: 🔹تقَبَّلُوا لِي بِسِتٍّ أَتَقَبَّلْ لَكُمْ بِالْجَنَّةِ 🔻إِذَا حَدَّثْتُمْ فَلَا تَكْذِبُوا 🔻وَ إِذَا وَعَدْتُمْ فَلَا تَخَلَّفُوا 🔻وَ إِذَا اؤْتُمِنْتُمْ فَلَا تَخُونُوا 🔻وَ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ 🔻وَ احْفَظُوا فُرُوجَكُمْ 🔻وَ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَلْسِنَتَكُمْ.شش توصیه را از من قبول کنید تا من هم بهشت را برای شما ضمانت کنم:هرگاه سخن گفتید دروغ نگویید.هرگاه وعده‌ای دادید برخلاف آن عمل نکنید.هرگاه امانتی به شما سپرده شد خیانت نکنید. ❹چشمان خود را [از حرام] فرو بندید.پاکدامن باشید.دست و زبان خود را [از حرام] نگه دارید. 📚خصال شیخ صدوق، ج۱،ص۳۲۱ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
۶ بهمن
🌸🍂🌸🍂🌸 ❤️ از ضمانت‌ آهو‌ تا شفاعت‌ سگآقای حصاری نقل کردند از آقای حایری شیرازی شنیدم که گفت ساعت یک یا دو بعد از نصف شب، از حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام بیرون آمدم، دیدم کنار فلکه، سگی روبروی حرم روی پاهایش نشسته، نگاهش را به گنبد نورانی آن حضرت دوخته، نزدیک رفتم دیدم از چشمانش آب می‌ریزد. 🔻به خود گفتم لابد سرّی در این معنی هست. گوشه‌ای نشستم تا ببینم چه می‌شود. بعد از دو ساعت دیدم یک ماشین آخرین سیستم و شیک نگهداشت دو نفر پیاده شدند. آمدند سگ را در بغل گرفتند و عقب ماشین گذاردند. چون خواستند بروند من جلو رفتم از آنها درباره‌ی حکایت این سگ و بردن آن پرسش نمودم. چون اصرار کردم اظهار داشتند که: 🔻ما یکی از ثروتمندانِ یکی از محله‌های خوش آب و هوای مشهدیم و باغ بزرگی داریم. این سگ به مدت 17 سال نگهبان باغ ما بود. یک سگ جوانی خریداری و آن سگ را در بیابانهای قوچان رها کردیم که نتواند برگردد و همانجا بمیرد. خوابیدیم، در عالم خواب دیدیم می‌خواهیم وارد حرم شویم، دربان جلوی ما را گرفت. 🔻گفت: آقا فرمودند که شما را راه ندهیم. گفتم چرا؟ نگهبان گفت: آقا در حال رفتن می‌باشند از خودشان بپرسید! چون خدمت آقا علت آن را سؤال کردیم، صورت مبارک را برگردانیدند و فرمودند تو آدم بی‌انصافی هستی، 17 سال سگ به تو خدمت کرده است، حالا که پیر شده، باید او را رها کنی. از این رو حق نداری به حرم من وارد شوی. 🔻از خواب بیدار شدم. چند روزی است که در بیابانهای قوچان جستجو می‌نماییم، لکن او را نیافتیم. گفتم شاید دور حرم آمده، شکایت ما را کرده باشد. لذا به اینجا آمدیم، اکنون او را می‌بریم که تا زنده است ما خدمتکار او باشیم. 📚منبع: شرح زندگانی حضرت آیة الله مؤسس، ص 269  به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
۶ بهمن
🌸🍃🌸🍃 ✍حاجب بروجردی قصیده ای زیبا در مدح امیر المومنین، علی علیه السلام سرودند که شاه بیت آن این بود: حاجب اگر محاسبه حشر با علیست من ضامنم که هر چه بخواهی گناه کن!  همان شب در عالم رویا مولا علی بن ابیطالب (ع) به خواب ایشان آمده و فرمودند: ای حاجب ! هم بیت اول تو و هم بیت دوم تو ایراد دارد .  🔻حاجب عرض می کند: یا مولا شعر برای شما و در مدح شماست! مولا علی(علیه السلام) می فرماید ؛ پس بیت شعرت را این گونه بنویس: حاجب یقین محاسبه حشر با علیست شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن... به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
۶ بهمن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم🌸 🌷از امام رضا علیه‌السلام سوال می کنند : 🚨بهترین بندگان خدا چه کسانی هستند. ایشان در بیان و شرح حال بهترین بندگان خداوند ، ۵ خصلت را از ایشان نام می برد و می فرماید : 🔸الَّذِينَ إِذَا أَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُوا 🔹وَ إِذَا أَسَاءُوا اسْتَغْفَرُوا 🔸وَ إِذَا أُعْطُوا شَكَرُوا 🔹وَ إِذَا ابْتُلُوا صَبَرُوا 🔸وَ إِذَا غَضِبُوا عَفَوْا. بهترین بندگان خداوند کسانی هستند که :هرگاه کار خوب و عمل نیکی انجام دهند، خوشحال و مسرور می شوند.هرگاه که گناه و عمل زشتی مرتکب شوند، از خداوند سبحان طلب بخشش کرده و استغفار می نمایند.هنگامی که از سوی خداوند لطف و عنایت و نعمتی با آن ها داده می شود، شکر و سپاس خداوند را می کنند.و آن هنگام که به بلا و مصیبتی دچار می شوند، صبر می کنند.هرگاه که به هر دلیلی از شخصی غضبناک و خشمگین می شوند، گذشت کرده و او را می بخشند. 📚 فقه الرضا شیخ صدوق 🎙 به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
۶ بهمن
🌸🍃🌸🍃 📚ابن بطوطه جهانگرد مراکشی هم عصر مارکوپولو، در سفرنامه اش می نویسد: در شیراز سه روز بودم و این سه روز در مسجد جامع شیراز ماندم. مردم در این مسجد اعتکاف می کردند که این مسجد مربوط به ششصد سال قبل است. بعد رفتم بازار شیراز چشمم به دکانی افتاد که یک نفر نورانی اهل تقوی ظاهر الصلاح در آن نشسته قرآن می خواند. 🔻رفتم نزدیک سلام کردم نشستم او هم پذیرایی کرد، گفتم شما اینجا چه می کنی؟ گفت: من شغلم تجارت است. هرگاه مشتری نباشد قرآن می خوانم، نگاه کن فرش‌ها را عقب زد دیدم قبر است. گفت : این گور خودم است، کنار قبر خودم می نشینم برای خودم قرآن می خوانم. 🚨قبرم را در مغازه ام قرار داده‌ام که گول دنیا را نخورم. به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
۶ بهمن
🌸🍃🌸🍃 📚یکی از ﺣﺎکمان ﮐﺮﻣﺎﻥ وقتی به حکومت رسید، یکی از بزرگان شهر را دستگیر ﻭ به‌همراه ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﺮﺩﺳﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. بعد از مدتی ﻓﺮﺯﻧﺪش ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﺩﯾﻔﺘﺮﯼ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪ. زندانی به وزیر حاکم ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ حاکم ﺑﮕﻮ ۵۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ می‌دهم و به‌جای آن فقط ﭘﺴﺮ خردسالم ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺷﻮﺩ و نمیرد. 🔻حاکم وقتی پیشنهاد مرد را شنید ﮔﻔﺖ: من که حاکم ﮐﺮﻣﺎﻥ هستم، نظم و ﺍﻧﺘﻈﺎﻡ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ۵۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﻧﻤﯽﻓﺮﻭشم. ﻓﺮﺯﻧﺪ آن شخص ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ جلوی چشم پدر جان داد. اتفاقا سال بعد ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺩ حاکم ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﺩﯾﻔﺘﺮﯼ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪ. 🔻حاکم ﺑﺮﺍﯼ شفای پسرش ۵۰۰ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻧﺬﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻓﻘﺮﺍ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ فرزندش ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ ﻭﻟﯽ سودی نبخشید. ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ وی ﻫﻢ جلوی چشمان پدر جان داد. ﺭﻭﺯﯼ حاکم، وزیرش ﺭﺍ ﺩﯾﺪ و ﮔﻔﺖ: ﻋﺠﺐ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ، ﻻﺍﻗﻞ ﺑﻪ ﺩﻋﺎی ﺧﺎﻧﻮﺍﺩه‌ﻫﺎﯼ ﻓﻘﯿﺮ و۸ گرسنه‌ای ﮐﻪ ﺁن‌ها ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻥ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﻫﺎ ﺍﻃﻌﺎﻡ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﭽﻪ‌ﺍﻡ ﺧﻮﺏ میﺷﺪ ﻭ زنده ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ. 🔻وزیر ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺭﺍ ﻧﺰﻧﯿﺪ ﻗﺮﺑﺎﻥ، حاکم ﮐﻞ ﻋﺎﻟﻢ، ﺍﻧﺘﻈﺎﻡ و نظم ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ۵۰۰ گوﺳﻔﻨﺪ حاکم ﮐﺮﻣﺎﻥ ﻧﻤﯽﻓﺮﻭﺷﺪ. 🔹نشو در حساب جهان سخت‌گیر 🔸که هر سخت‌گیری بود سخت‌میر 🔹تو با خلق آسان بگیر نیک‌بخت 🔸که فردا نگیرد خدا بر تو سخت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
۶ بهمن
📌 که پسرش، او کف می زد. ✍ شیخ فضل الله نوری ابتدا طرفدار مشروطیت بود اما بعد که متوجه شد این نغمه صدای بیگانه است، از عقیده اش برگشت. پس از مدتی بعلت مخالفت با مشروطه، او را دستگیر و روانه زندان کردند. از عجایب آن بود که پسر شیخ بیش از دیگران اصرار داشت که پدرش را اعدام کنند. 🔻یکی از بزرگان در زندان از شیخ فضل الله نوری علت را سوال کرد. ایشان پاسخ داد من انتظارش را داشتم که پسرم این چنین از کار درآید. در ادامه گفت: این بچه در نجف متولد شد. در آن هنگام مادرش بیمار بود. لذا شیر نداشت. مجبور شدیم یک دایه شیرده برای او بگیریم. 🔻پس از مدتی که آن زن به پسرم شیر میداد، ناگهان متوجه شدیم که این زن آلوده است. علاوه بر آن از دشمنان امیرالمومنین علی علیه السلام نیز بود... کار این پسر به جایی رسید که در هنگام اعدام پدرش کف میزد . 🔻آن پسر فاسد، پسر دیگری تحویل جامعه داد به نام کیانوری که رئیس حزب کمونیست توده شد. به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
۶ بهمن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۶ بهمن
بسم الله الرحمن الرحیم سوره انعام 📗 به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان‌عج شنبه ۶ بهمن
۶ بهمن
۶ بهمن