فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹آقا جان 🌹
وقت خواب است ودلم
پیش تو سر گردان است
شب بخیر
ای حرمت شرح پریشانی من...
التماس دعا
💕شبتون کربلایـــــے💕
🍃🌹عضویت در کانال
👇👇
@kolpee
••———*💕*~💕~*💕*———••
38.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما چی میفهمیم از حاجت ‼️
انقدرنگو کسی منو نمیبینه ،
همینقدرکه درخونه اهلبیت(ع) هستیم،
همینقدر که منو وشما رو راه دادند اینجا
مطمئن باش نگاهمون کردند...😍
🎙دکتر سعید عزیزی
https://eitaa.com/joinchat/841089202Cf096f8f383
هدایت شده از داودی
هرگز فکر نکنید باداشتن پول زیاد
شما ثروتمند خواهید بود ...
در دنیای امروزی ثروت فراتر از پول،
است.
ناپلئون هیل:
در کتاب کلید طلایی ۱۵ نوع ثروت،
را معرفی می کند که داشتن آنها ما،
را ثروتمند میکند ...
این ثروتهای پانزده گانه عبارتند از:
. رویکرد یا نگرش ذهنی مثبت.
. تندرستی واقعی.
. هماهنگی در روابط انسانی.
. رهایی از ترس.
. امید به موفقیت.
. نیروی ایمان.
. اشتیاق به بخشش و سهیم شدن
داشته های خود.
. عشق ورزیدن به کار.
. داشتن قلب و زبان شاکرومهربان
. انضباط شخصی.
. توانایی درک دیگران.
. امنیت اقتصادی.
. اعتماد به نفس
. استفاده موُثر از زمان
. داشتن برنامه و هدف
*ومهمتر از همه داشتن دوستان خوب است.*
هدایت شده از داودی
*اگر نمی دانستید از امروز به بعد بدانید*
▪️هر دو پا با هم 50 درصد اعصاب بدن انسان، 50 درصد رگ ها و 50 درصد خون در آنها جریان دارد.
*راه رفتن*
▪️ پا ها بزرگترین شبکه گردش خون است که بدن را به هم متصل می کند.
*پس هر روز پیاده روی کنید*
▪️تنها زمانی که پاها سالم هستند جریان خون به آرامی جریان می یابد، بنابراین افرادی که عضلات پا قوی دارند قطعا قلب قوی خواهند داشت. *راه رفتن*
▪️پیری از پا به بالا شروع می شود.
*راه رفتن*
▪️با افزایش سن، بر خلاف زمانی که فرد جوان است، دقت و سرعت انتقال دستورات بین مغز و پاها کاهش می یابد.
*لطفا پیاده روی کنید*
▪️علاوه بر این، به اصطلاح کلسیم (کود استخوان )دیر یا زود با گذشت زمان از بین می رود و سالمندان را مستعد شکستگی استخوان می کند.
*راه رفتن*
▪️شکستگی استخوان در سالمندان به راحتی می تواند باعث ایجاد یک سری عوارض به خصوص بیماری های کشنده مانند ترومبوز مغزی شود.
*راه رفتن*
▪️آیا می دانید 15 درصد بیماران مسن به طور کلی، حداکثر در عرض یک سال پس از شکستگی استخوان ران می میرند
*هر روز بدون شکستگی پیاده روی کنید*
▪️ ورزش کردن پاها، حتی بعد از 60 سالگی، هرگز دیر نیست.
*راه رفتن*
▪️اگرچه پاهای ما به تدریج با گذشت زمان پیر میشوند، ورزش کردن پاها یک کار مادام العمر است.
*10000 قدم راه بروید*
▪️تنها با تقویت منظم پاها می توان از پیری بیشتر پیشگیری کرد یا آن را کاهش داد.
*365 روز پیاده روی*
▪️ لطفا روزانه حداقل 30 تا 40 دقیقه پیاده روی کنید تا مطمئن شوید که پاهایتان ورزش کافی دارند و از سلامت عضلات پایتان مطمئن شوید.
*به راه رفتن ادامه بده*
شما باید این اطلاعات مهم را با همه دوستان و اعضای خانواده خود به اشتراک بگذارید، زیرا همه به طور روزانه در حال پیر شدن هستند.
هدایت شده از داودی
⭐️°⚜°⭐️°⚜
⚜°⭐️ °⚜
°⭐️°⚜
°⚜
•°☆🌹#داستان_شب🌹☆
ﻣﺎﺭﻳﺎ ﮔﺪﻟﻮﻓﺎ، ﺩﺧﺘﺮی ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻌﻤﻮلی ﺑﻮﺩ!...
ﺍﻭ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻛﺎﺭﻣﻨﺪ ﭘﺎﺋﻴﻦ ﺭﺗﺒﻪ ﺩﺭ ﻳﻚ ﺷﺮﻛﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﻛﺎﺭ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﻭ ﺯﻧﺪگی ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮی، ﻛﺴﻞ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻭ ﺗﻜﺮﺍﺭی ﺩﺍﺷﺖ!
ﺗﻨﻬﺎ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺍﻭ ﺗﻘﺮیباً، ﺗﻮﺟﻪ ﻣﻴﻜﺮﺩﻧﺪ ﻫﻤﻜﺎﺭﻫﺎی ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ حتی ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻳﻚ ﺯﻥ بیرنگ ﻭ ﻛﺴﻞﻛﻨﻨﺪﻩ ﻣﻴﺪﻳﺪﻧﺪ !
ﻳﻚ روز ﺻﺒﺢ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ محل ﻛﺎﺭﺵ، ﻣﺎﺭﻳﺎ ﻳﻚ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﻛﻮﭼﻚ ﻛﻼﻩ ﻓﺮﻭشی ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﺎﺯگی ﺑﺎﺯ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ!
ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻛﻨﺠﻜﺎﻭی ﺷﻴﺮینی، ﺍﺯ ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﻮﺩکی ﺩﻭﺭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺳﺖ میداد، ﺑﻪ ﺁﺭﺍمی ﻭﺍﺭﺩ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺷﺪ.
ﺩﺍﺧﻞ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ، ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ کوچکی ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻛﺮﺩﻥ ﻛﻼﻩهای ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮﺍی ﺩﺧﺘﺮﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺧﺎﻧﻢ ﺩﻳﮕﺮی ﺟﻠﻮی ﺁﻳﻨﻪ ﻛﻼهی ﺭﺍ ﺍﻣﺘﺤﺎن میكرد.
ﻣﺎﺭﻳﺎ ﭼﺮخی ﺩﺭ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺯﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺧﺎصی، ﭼﻨﺪ ﻛﻼﻩ ﺭﺍ ﺭﻭی ﺳﺮ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻳﻨﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺮﺩ، ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ، یکی ﺍﺯ ﻛﻼﻩ ﻫﺎ ﺭﻭی ﺑﺎﻻﺗﺮﻳﻦ ﻗﻔﺴﻪ، ﻧﻈﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺟﻠﺐ ﻛﺮﺩ.
ﻣﺎﺭﻳﺎ ﺩﺳﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﻛﺮﺩ، ﻛﻼﻩ ﺭﺍ ﭘﺎﺋﻴﻦ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺭﻭی ﺳﺮ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ .....
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪای ﻛﻪ ﺩﺭ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﺁﺳﺘﻴﻦ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺭﺍمی ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﻣﺎﻥ، ﺧﺎﻧﻤﻪ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻛﻼﻩ ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺷﮕﻠﻪ !!!
ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ، ﻧﮕﺎهی ﺑﻪ ﻣﺎﺭﻳﺎ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺭﺍمی ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﺪ و ﮔﻔﺖ: ﺧﺎﻧﻢ، ﻭاقعاً ﺍﻳﻦ ﻛﻼﻩ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﻣﻴﺎﺩ!
ﺧﺎﻧﻢ ﺩﻳﮕﺮی ﻛﻪ ﺩﺭ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺑﻮﺩ، ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻭﺍی، ﻭﺍﻗﻌﺄ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻛﻼﻩ ﺯﻳﺒﺎ ﻫﺴﺘﻴﺪ، ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﻣﻴﺎﺩ!
ﻣﺎﺭﻳﺎ ﺑﻪ ﺁﻳﻨﻪ ﺑﺰﺭگی ﻛﻪ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﺪ ﻭ ﻧﮕﺎهی ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ.
ﺑﺮﺍی ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺑﺎﺭ ﻣﺎﺭﻳﺎ ﮔﺪﻟﻮﻓﺎ، ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥسالی ﺁﻥﭼﻪ ﺩﺭ ﺁﻳﻨﻪ ﺩﻳﺪ ﺭﺍ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪ ...
ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺑﺮقی ﺯﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪی ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﻴﻄﻨﺖ ﻧﻮﺟﻮﺍنی ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻛﻼﻩ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﻴﭻ ﺣﺮفی ﺧﺮﻳﺪ ﻭ ﭘﺎ ﺑﻪ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﮔﺬﺍﺷﺖ!
ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻧﮓ ﺩﻳﮕﺮی ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﮔﻞﻫﺎی ﺭﻧﮕﺎﺭﻧﮓ ﮔﻠﺪﺍﻥﻫﺎی ﺑﺰﺭﮔی ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﻴﺎﺩﻩﺭﻭﻫﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ.
ﺑﻪ ﭘﺎکی ﻫﻮﺍئی ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ شبی ﺑﺎﺭﺍنی، ﻭﺍﺭﺩ ﺭﻳﻪﻫﺎﻳﺶ ﻣﻴﺸﺪ .
ﺻﺪﺍی ﻣﺎﺷﻴﻦﻫﺎ ﻭ ﻫﻤﻬﻤﻪ ﻋﺎﺑﺮﺍﻥ ﭘﻴﺎﺩﻩ، ﻣﺜﻞ ﻳﻚ ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ ﻣﻨﻈﻢ ﻭ ﺩﻟﻨﺸﻴﻦ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﻣﻴﺎﻣﺪ.
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﻪ ﺟﺎی ﻗﺪﻡ ﺯﺩﻥ ﻣﻴﻠﻐﺰﻳﺪ ﻭ ﺩﻟﺶ ﭘﺮ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺷﻌﺮ ﺯﻳﺒﺎی ﺯﻧﺪگی ...
ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭ ﻗﻬﻮﻩﺧﺎﻧﻪای ﻛﻪ ﻫﺮ ﺻﺒﺢ ﺭﺩ ﻣﻴﺸﺪ ﮔﺬﺷﺖ، ﻧﮕﺎهی ﺑﻪ ﻣﺸﺘﺮیﻫﺎیی ﻛﻪ ﺩﻭﺭ ﻣﻴﺰﻫﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ، انداخت .
ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﺯﻳﺒﺎیی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﺑﻮﺩ، ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻧﮕﺎهی ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻧﺪﺍﺯ ﻛﺮﺩ .
ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﺏ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﺪ، ﺩﺭﺑﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﻱ ﺍﻭ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺧﺎصی، ﺑﻪ ﺍﻭ ﺻﺒﺢ ﺑﺨﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺍﺗﻔﺎقی ﻛﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻧﻴﻔﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ!
ﻭقتی ﻭﺍﺭﺩ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﺷﺪ، ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺗﻘﺮیباً ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﺍﺣﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ: ﻛﺪﺍﻡ ﻃﺒﻘﻪ ﻭ یکی ﺍﺯ آنها ﺳﺮیعاً ﺭﻭی ﺩﻛﻤﻪ ﻃﺒﻘﻪای ﻛﻪ ﻣﺎﺭﻳﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻓﺸﺎﺭ ﺩﺍﺩ.
ﺗﻤﺎﻡ ﻛﺎﺭﻣﻨﺪﻫﺎی ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻴﺪﻳﺪﻧﺪ ﻭ تقریباً ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺷﻴﻮﻩ ﺧﻮﺩ ﺍﺷﺎﺭﻩای ﺑﻪ ﺯﻳﺒﺎیی ﺍﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻛﺮﺩ !
ﻣﺪﻳﺮ بخشی ﻛﻪ ﻣﺎﺭﻳﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻛﺎﺭ ﻣﻴﻜﺮﺩ، ﺩﺭ ﺍتاق ﻧﻬﺎﺭ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ خیلیﻭﻗﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺭﺍجع به ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺎﺭﻳﺎ ﺩﺭ ﻣﺤﻞ ﻛﺎﺭﺵ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺻﺤﺒﺖ ﻧﻜﺮﺩﻩ، ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﻋﻮﺕ ﻛﺮﺩ ﻛﻨﺎﺭ ﺍﻭ ﺑﻨﺸﻴﺪ!
ﻋﺠﻴﺐ ﺗﺮ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻭ حتی ﺑﻪ ﻣﺎﺭﻳﺎ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﺩﺍﺩ ﺷﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﻮﻧﺪ!
ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﻛﺎﺭی ﺟﺎﺩﻭئی، ﻣﺎﺭﻳﺎ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ تاکسی ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
ﻫﻨﻮﺯ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﻧﺒﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺗﺎکسی ﺑﺎ ﻫﻢ ﺟﻠﻮی ﭘﺎﻳﺶ ﺗﺮﻣﺰ ﻛﺮﺩﻧﺪ!
ﺩﺍﺧﻞ یکی ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻭی ﺻﻨﺪلی ﻋﻘﺐ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺍﻓﻜﺎﺭ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﺭﻭﺯی ﺟﺬﺍﺏ، ﻭ ﻣﻌﺠﺰﺍتی ﻛﻪ ﻛﻼهی ﺳﺎﺩﻩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻭﺭﺩ!!
ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﻣﻨﺰﻝ ﻣﺴﻜﻮنیﺍﺵ ﺷﺪ، ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﺍﺯ ﭘﻠﻪﻫﺎ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﺭﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺯﺩ.
ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ:
"ﻣﺎﺭﻳﺎ ﺩﺧﺘﺮﻡ، ﭼﻘﺪﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﻳﺒﺎ ﺷﺪی، ﭼﻪ ﻧﻮﺭی ﺗﻮی ﺻﻮﺭﺗﺖ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ، ﻣﺜﻞ ﺭﻭﺯﻫﺎی ﺑﭽﮕﻴﺖ ..."
ﻣﺎﺭﻳﺎ ﺑﺎ ﻫﻴﺠﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : " ﺑﻪ ﻟﻄﻒ ﺍﻳﻦ ﻛﻼﻩ ﺟﺎﺩﻭیی ﻣﺎﺩﺭ !!"
ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ؛ " ﻛﺪﺍﻡ ﻛﻼﻩ ﺩﺧﺘﺮﻡ"؟
ﻣﺎﺭﻳﺎ ﺑﺎ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺳﺖ ﺭﻭی ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﺪﺗﺮﻳﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﻤﻜﻨﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ !!!
ﻛﻼهی ﻛﻪ ﺯﻧﺪگیﺍﺵ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻛﺮﺩ ﺭﻭی ﺳﺮﺵ ﻧﺒﻮﺩ !!
به یاد آﻭﺭﺩ ﻛﺠﺎ ﻫﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﻛﻼﻩ ﺟﺎﺩﻭیی ﺭﺍ ﻛﺠﺎ ﺟﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ!
ﺩﺭ ﺗﺎکسی ﻛﻼﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ بیرون ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ ... ﺩﺭ اتاق ﻧﻬﺎﺭﺧﻮﺭی ﻧﻴﺰ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ... ﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ..... ﻗﺪﻡ ﻗﺪﻡ ﺩﺭ ﺫﻫﻨﺶ ﺗﻤﺎﻡ
ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻘﺐ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺗﺎ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺻﺤﻨﻪ ﻛﻼﻩ ﺭﺍ ﺭﻭی ﭘﻴﺸﺨﻮﺍﻥ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﻛﻼﻩ ﻓﺮﻭشی ﻭقتی ﻛﻪ ﻛﻴﻒ ﭘﻮﻟﺶ
ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻴﺎﺩ ﺁﻭﺭﺩ!!!!
ﻛﻼﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺟﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ!!!!
ﻣﺎﺭﻳﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺯ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻥ ﻛﻼﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﭼﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺍﻳﻨﭽﻨﻴﻦ ﺯﻳﺒﺎ ﻛﺮﺩ
ﺑﺎﻭﺭ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺯﻳﺒﺎیی ﺧﻮﺩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺪﻧﺒﺎﻝ ﺍﻗﺮﺍﺭ بیﻧﻘﺎﺏ ﻳﻚ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺍﻭ ﻛﺎﺷﺘﻪ ﺷﺪه بود ....
هدایت شده از 🌷محبان صاحب الزمان(عج)🌷
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
🔸پیرامون فضیلت و سند زیارت عاشورا
🎙یوسف شیخ
🕧 زمان: 11 دقیقه و 24 ثانیه
🔸🔸🔸
🔸🔸
🌏مجتمع اهل البیت علیهم السلام
هدایت شده از 🌷محبان صاحب الزمان(عج)🌷
زیارت-عاشورا_گرسویی.mp3
33.52M
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
🚩زیارت عاشورا
🎙سید هادی گرسویی
🕧 زمان؛ ۱۶ دقیقه و ۸ثانیه
🔹🔹🔹
🔹🔹
🌏مجتمع اهل البیت علیهم السلام
12.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬خلوت بانامحرم در همه جا حرام است.⛔️
🎤 #استادماندگاری
🍃