014-Meysam-Motiee-www.ziaossalehin.ir-Esteghfar70bandi31.mp3
5.15M
⬆️⬆️⬆️
#استغفار_70_بندی_امیر_المؤمنین
#بند 1⃣3⃣
📝بند 31استغفار امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
(از استغفار 70 بندی امیرالمؤمنین "علیه السلام")
🎤 حاج میثم مطیعی
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🌹اللهم و استغفرک لکل ذنب خنت فیه امانتی، او بخست بفعله نفسی، او اخطات به علی بدنی، او آثرت فیه شهواتی، او قدمت فیه لذاتی، او سعیت فیه لغیری، او استغویت الیه من تابعنی، او کاثرت فیه من منعنی، او قهرت علیه من غالبنی، او غلبت علیه بحیلتی، او استزلنی الیه میلی، فصل علی محمد و آل محمد، و اغفره لی یا خیر الغافرین. 🌹
ترجمه🔽
🌸 بار خدایا! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به امانت خویش در آن خیانت کردم، یا با انجام دادن آن از ارزش نفس خود کاستم، یا با آن بر بدنم صدمه وارد کردم، یا شهواتم را بر آن برگزیدم، یا لذت هایم را در آن مقدم داشتم، یا برای دیگری در آن تلاش نمودم، یا آنکس را که از من پیروی می نمود اغوا نمودم و به سوی آن کشاندم، یا علیه کسی که مرا از آن منع میکرد لشکر کشی کردم تا بر او چیره شوم، یا با قهر بر کسی که میخواست بر من غلبه کند یا با حیله و نیرنگ بر او دست یافتم، یا میلم مرا به سوی آن لغزانید؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!🌸
🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
🍃🌹عضویت در کانال کلبه عاشقان صاحب الزمان عج
👇👇👇
@kolpee
==== 🍃🌹🌸🍃
#استغفار
🍃✨ امام صادق (علیه السلام) :
☘✨ کسیکه زمان خوابیدن صد مرتبه استغفار کند ؛گناهانش همچون برگ درختان فرو میریزد وصبح که بلند شودگناهی برایش نماند.
📚مکارم الاخلاق، ص۶۱۰
🍃🍃
🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوب
╰┅┅┅┅❀🍃🌼🍃❀┅┅┅┅╯
🍃🌹عضویت در کانال کلبه عاشقان صاحب الزمان عج
👇👇👇
@kolpee
==== 🍃🌹🌸🍃
آبروی واقعی در دین چیست؟
آبرو بر دو نوع است:
1آبروی بشر نزد خدا،
2آبروی بشر در نزد بشر.
آبروی بشر در نزد خدا در صورت گناه، میریزد و در این حالت است که اعتبار مخلوق در نزد خالق کم میشود و دعای او سخت مستجاب شده و رزق و روزی او کم میشود. که این گناه در صورت اجازه خدا مبنی بر آشکار شدنش در نزد مخلوق، باعث آبروریزی در نزد مخلوق هم میشود.
مثال⇦ کسی رابطه نامشروعی دارد این گناه باعث آبروریزی او نزد خدا میشود و اگر خدا این گناه او را علنی کند، باعث مفتضح و رسوایی آن فرد در بین خلق میشود. اما بسیاری از ما آبرو را از دایره گناه خارج کردهایم و آن را مربوط به عرف و چیزهای بیارزش میدانیم.
مثال⇦ مردی به علت ناتوانی مالی احساس میکند، اگر برای پسرش در تالار عروسی نگیرد، آبروی او خواهد رفت. درحالیکه این موضوع اصلا ربطی به آبرو ندارد.
و انسان، محبوبشدن در نزد مردم و پرهیز از حرف و حدیث آنها را آبرو تلقی میکند؛ که هرگز چنین نیست. بلکه باید تبتل از مردم کند (از مردم ببرد و نظر مردم برای او اهمیتی نداشته باشد) و در اجرای فرمان خدا، حرف و حدیث مردم را وقع و ارزشی ننهد. چون این مرد، تعریف و مصداق آبرو را به درستی نمیداند. لذا از کسی قرض میکند و درحالیکه میداند قدرت بازپرداخت قرض را ندارد، برای حفظ آبرو زیر بار بدهی میرود.
در حالی که نمیداند، بزرگترین آبروریزی قرضی است که انسان از پرداخت آن عاجز باشد. معصیتی بزرگتر از این نیست که انسان، با بدهی و دِین٬ از دنیا برود که بزرگترین آبروریزی است.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴عادت به گناه، اختیار انسان را از بین میبرد
آیت الله العظمی جوادی آملی: یک سلسله مسائلی است که اگر کسب کرد خودش در اختیار آن مکسوب قرار میگیرد؛ اینکه در سوره مبارکه مؤمنون و مانند آن فرمود: ﴿لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ﴾ اگر کسی معاذ الله بیراهه رفت، گناهی را کسب کرد، به یک اخلاق بد عادت کرد، به دروغ، به خیانت، به حرام، به اعتیاد معاذ الله عادت کرد، این را کسب کرد، قبلاً که نداشت این صفت را بعد کسب کرد، این خُلق را کسب کرد، وقتی که به دنیا آمد که این خُلق را نداشت، این صفت را که نداشت الآن که این صفت را کسب کرد، خود این کاسب در اختیار این مکسوب است، به هر سَمتی که این صفت بخواهد ببرد میرود چون عادت کرد.
اگر خدای ناکرده به حرام عادت کردیم به گناه عادت کردیم چشممان، گوشمان، زبانمان در اختیار مکسوب است. کاسب اختیار دارد، مال در اختیار کاسب است ولی اگر خدای ناکرده صفت بدی را کسب کرد این کاسب در اختیار مکسوب است که در سوره مؤمنون فرمود: ﴿لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ﴾.
بنابراین ما دو نحو کسب داریم: یک کسبی که کاسب مسلّط است، یک کسبی که آن مکسوب مسلّط بر این کاسب است و اگر کسی خدای ناکرده یک کسب حرامی داشت به وصف بدی عادت کرد راه برای توبه باز است.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ "آدم ها" هم مثل "خانه ها" آدرس دارند
🌸بعضی ها ساده و سر راست؛
مثل "نبشِ خیابان چهارم، پلاک بیست"
🌸بعضی ها ظاهرا ساده، ولی پیدا نکردنی؛
انگار که یک چیزی توی آدرسشان جا افتاده باشد، مثلا اسم شهر و فقط نوشته باشد "خیابان امام خمینی، پلاک یک" ...
خیابان امام خمینی را که همه ی شهرها دارند! خب توی کدامشان...؟؟
🌸بعضی آدم ها را میشود پیدا کرد،
ولی پیچ درپیچند...
میدان را که پیدا کردی باز باید سرِ میدان بقیهاش را از یک نفر بپرسی...
کوچه را هم که نشانت میدهد می گوید "باز جلوتر بپرس"!
🌸بعضی ها تهِ کوچهی بُن بست اند...
پیدایشان که کردی و باهم چایی خوردید و مهمانی تمام شد، چون آنطرفشان به هیچ کجا باز نیست، از همان راهی که آمدی باید برگردی...!
🌸بعضی آدم ها هم هنوز از خودشان "پلاک" ندارند؛ با پلاکِ دیگران پیدا می شوند...!
خیابان و کوچه از خودشان است، ولی باز هم تهِ آدرسشان نوشته:
" روبروی پلاک ۲۲ "
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
❤️ دیگر نیازمند نشدم...
🔸شخصی از اهل علم میگفت:
در کربلا یا نجف که بودیم، گاهی در مضیقه قرار میگرفتیم بهحدی که آب و نان نداشتیم.
خانواده میگفت: فلان آقا مرجع است، برو از او بخواه.
من میگفتم: این کار را نمیکنم و اگر اصرار بکنید، میگذارم و از خانه بیرون میروم.
🔸 آن شخص میگفت: شب خواب دیدم کسی در میزند.
#امام_زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف بود. دستش را بوسیدم. وارد خانه شدند و مقداری نشستند و هنگام تشریف بردن دیدم چیزی زیر تشک گذاشتند. پس از تشریف بردنشان در عالم خواب نگاه کردم ببینم چه گذاشتهاند، دیدم یک فلس عراقی را گذاشتهاند، [که کوچکترین واحد پول عراق و أَقَل ما یباعُ وَ یشْتَری بِهِ (کمترین مبلغی که میتوان با آن چیزی را خرید و یا فروخت) است که شاید فقرا هم آن را قبول نکنند] از خواب بیدار شدم و بعد از آن خواب دیگر به فقر گرفتار نشدم. از اصفهان حواله صد یا هشتاد تومان رسید و وضع ما رو به بهبودی رفت.
👌ما که چنین ملاذ و ملجئی (تکیهگاه و پناهگاهی) داریم، چه احتیاجی به دیگران داریم؟!
📚در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۹
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 من از گوشتش نمیخورم از آبش به من بدهید
ضرب المثل من از گوشتش نمیخورم از آبش به من بدهید ، را دربارهی کسی میگویند که رعایت مال حرام و حلال را نکند اما تظاهر به درستی کند و در واقع با دست پس زند و با پا پیش بکشد.
در روزگاران گذشته چند دوره گرد با یکدیگر دوست بودند. این دوره گردها هرکاری انجام میدادند تا روزگار بگذرانند، آنها گاهی راهزنی میکردند، گاهی مال کسی را مفت از چنگش درمیآوردند و گاهی هم در شهر بارکشی میکردند.
روزی از روزها آن چند مرد گذرشان به صحرا افتاد. آنها به دنبال چیزی برای خوردن بودند که ناگهان مردی را دیدند که مانند خودشان دوره گرد بود. مرد غریبه که آن چند مرد را دید مشتاق شد تا با آنها همراه شود تا از تنهایی دربیاید و شاید اینطور راحتتر زندگی را بگذراند.
مدتی بعد گلهی گوسفندی را دیدند و به دنبال گله راه افتادند تا در فرصتی مناسب و به دور از چشم چوپان گوسفندی را از گله بدزدند تا شکم گرسنه خود را سیر کنند.
دوره گردها گوسفندی چاق که از گله عقب افتاده بود را دزدیدند و بدون رعایت آداب شرعی ذبح کردن سر گوسفند را از تنش جدا کردند.
❌ ادامه در پست های بعد...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 سه انگشتر!
سلطان صلاح الدین به فکر فریب یکی از رعایای یهودی ثروتمندش افتاد که پیشه اش صرافی بود.اگر میتوانست او را بفریبد پول خوبی نصیبش میشد.پس یهودی را به حضور فراخواند و پرسید کدام دین بهتر است؟
صلاح الدین با خود اندیشید:«اگر بگوید دین یهود،به او خواهم گفت که طبق دین من او یک گناهکار است و اگر بگوید اسلام،به او خواهم گفت پس تو چرا یهودی هستی؟»
اما یهودی که مرد زیرکی بود،وقتی سؤال سلطان را شنید این چنین پاسخ داد:«عالی جناب ،روزی روزگاری پدر خانواده ای سه فرزند عزیز داشت و یک انگشتری بسیار زیبا که با سنگی قیمتی تزئین شده بود،بهترین سنگی که در دنیا وجود داشت.
هر کدام از فرزندان از پدر میخواستند که در پایان عمر آن انگشتری را برای او بگذارد. پدر که نمیخواست هیچ کدام از آنان را برنجاند مخفیانه به دنبال زرگری ماهر فرستاد.
به او گفت:استاد باید برایم دو انگشتری ،درست مثل این یکی برایم بسازی که روی هر کدام از آنها سنگی مشابه سنگ اصلی باشد؛زرگر خواسته او را انجام داد و دو انگشتری دیگر ساخت،آنقدر شبیه به اولی بودند که هیچکس نمیتوانست انگشتر اصلی را تشخیص بدهد؛هیچ کس جز پدر.
پس پدر فرزندان را یک به یک فرا خواند و در خفا به هر کدام یک انگشتری داد،به طوری که آنها فکر میکردند خود صاحب انگشتری اصلی شده اند.هیچ کدام غیر از پدر از واقعیت خبر نداشت.
ادیان نیز این گونه اند عالیجناب! تو میدانی که ما سه دین داریم،پدر که آنها را به فرزندانش بخشیده،خود به خوبی میداند کدام یک بهترین دین است.
ولی ما که فرزندان او هستیم ،هر کدام فکر میکنیم بهترین دین مال ماست؛و پدر به همه ما لبخند میزند و میخواهد هر یک انگشتری ای را که برایمان مقدور شده است بر انگشت داشته باشیم.»
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
مرد غریبه که خود را مقید به رعایت حلال و حرام می دانست، هنگام بریدن سر گوسفند جلو نرفت و همان عقب ایستاد. آن چند مرد از شدت گرسنگی به سرعت آتشی درست کردند و با گوشت گوسفند آبگوشتی درست کردند. مردها خیلی زود غذا را در وسط سفره گذاشتند و مشغول خوردن شدند.
اما آن مرد تازه وارد به گروه که تظاهر به درستی می کرد برای خوردن غذا پیش نرفت و همان عقب نشست. یکی از آن ها به او گفت بیاید و غذا بخورد. مرد لبخندی زد و گفت:« نه برادر. من مال حلال را از حلال می شناسم، این مال حرام است و من از آن نخواهم خورد. این چیزها برای من بسیار مهم است.»
دیگران هم به مرد اصرار کردند تا بیاید و غذا بخورد اما مرد از خوردن غذا پرهیز کرد و آن ها هم دیگر به او توجهی نکردند و به خوردن غذا ادامه دادند. مرد متظاهر که غذا خوردن بااشتهای آن ها را دید، گرسنگی بر او چیره شد از طرفی هم می دانست اگر درنگ کند از غذا چیزی برایش باقی نمی ماند ولی خجالت می کشید برود و از آن غذا بخورد.
مرد از شدت گرسنگی به ناچار جلو رفت و گفت: «می دانید راستش من از گوشتش نمی خورم اما از آبش به من بدهید»
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel