eitaa logo
『• كُمِیْــ✌ـــــلٌ •』
116 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
25 فایل
همـہ دست گـل بـہ "آب" مےدهند اما انگار حڪایت ما فرق دارد ما دستـہ گل به "خاڪ" میدهیم انگار آنان که زلال‌تر از آب‌اند باید "خاڪ آلود" به دیدار "رب‌الـعـالمـیـن" بروند #الهم_احفظ_قائدنا_الخامنـہ_اے ڪلـنا قـاســم‌ ســلـیـمــانـــے
مشاهده در ایتا
دانلود
👌❤️خیلی قشنگه بخون ماه محرم است خوش بحال کسانی که هم زنجیر میزنند !! و هم زنجیری از پای گرفتاری باز میکنند .. هم سینه میزنند !! و هم سینه ی دردمندی را از غم و آه نجات میدهند .. هم اشک میریزند !! و هم اشک از چهره ی انسانی پاک میکنند .. هم سفره می اندازند !! هم نان از سفره کسی نمیبرند .. آنوقت با افتخار میگویند : " یاحسین "
حضرت عباس(ع) و مقام باب الحوائج بودن مرد صالحی در کربلا سکونت داشت، پسرش که او نیز فرد پاکی بود بیمار سخت شد، پدر او را شب به کنار حرم حضرت ابوالفضل(ع) آورد و متوسّل به آنحضرت گردید و مخلصانه از او خواست شفای فرزندش را از درگاه خدا بخواهد. هنگامی که صبح شد، یکی از دوستان آن مرد صالح، نزد او آمد و گفت: من امشب خواب عجیبی دیده ام که می خواهم بازگو کنم و آن اینکه: در خواب دیدم حضرت عباس(ع) شفای پسرت را از درگاه خدا، مسئلت می کند، در این هنگام، فرشته ای از جانب رسول خدا(ص) نزد عباس(ع) آمد و گفت: رسول خدا(ص) فرمود: ای ابوالفضل، در مورد شفای این جوان، شفاعت نکن زیرا اجل حتمی او فرا رسیده است، و عمر تقدیر شده او به پایان رسیده و ایام زندگیش به سر آمده است. حضرت عباس به آن فرشته فرمود: سلام مرا به رسول خدا(ص) برسان و بگو به واسطه وجود تو به درگاه خدا دست نیاز آورده ام و شفاعت کن و از خدا شفای این جوان را بخواه. فرشته بازگشت و سلام عباس(ع) را به رسول خدا(ص) رسانید و پیام او را به آنحضرت ابلاغ کرد. رسول اکرم(ص) فرمود: برو به عبّاس بگو، اجل آن پسر به پایان رسیده است، او پیام پیامبر(ص) را به عباس رسانید، عباس(ع) باز همان پاسخ اول را داد، و این موضوع سه بار تکرار شد. سرانجام عبّاس(ع) در حالی که رنگش تغییر کرده بود برخاست و به محضر رسول خدا(ص) آمد: و عرض کرد: ای رسول خدا! اولیس انّ اللّه بباب الحوائج؟ والنّاس علموا ذلک... «آیا خداوند مرا «باب الحوائج» (وسیله برآوردن حوائج) نام ننهاده است؟ و مردم مرا با این نام می شناسند و مرا شفیع قرار داده و به من متوسل می گردند، اگر چنین نیست، این لقب مرا از من بگیرید.» پیامبر(ص) لبخندی زد و به عباس(ع) فرمود: «باز گرد خداوند چشمت را روشن خواهد کرد، تو باب الحوائج هستی، و از هر که بخواهی شفاعت کن و خداوند به برکت وجود تو، این جوان بیمار را شفا داد»، آنگاه از خواب بیدار شدم. 💚 @🌷 بصیرت عاشورایی_ایتا http://eitaa.com/joinchat/1411579938Ca9b189c319 🌷بصیرت عاشورایی_سروش https://sapp.ir/joingroup/dhvU3e8xEpZ0HGQtusCR4SFo
▪️چه كسى براى حسینم گریه مى كند؟؟؟ هنگامى كه پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم شهادت حسین علیه السلام و سایر مصیبت هاى او را به دختر خود، خبر داد؛ فاطمه علیهاالسلام سخت گریه نمود و عرض كرد:- پدر جان! این گرفتارى چه زمانى رخ مى دهد؟رسول خدا فرمود:- زمانى كه من و تو و على در دنیا نباشیم.آن گاه گریه فاطمه شدیدتر شد. عرض كرد:- چه كسى بر حسینم گریه مى كند، و به عزادارى او قیام مى نماید؟پیامبر فرمود:- فاطمه! زنان امتم بر زنان اهل بیتم، و مردان بر مردان گریه مى كنند و در هر سال، عزادارى او را تجدید مى كنند. روز قیامت كه فرا رسد، تو براى زنان شفاعت مى كنى و من براى مردان، و هر كه بر گرفتارى حسین گریه كند، دست او را مى گیریم و داخل بهشت مى كنیم. فاطمه جان! تمام دیده ها روز قیامت گریان است، مگر چشمى كه بر مصیبت حسین گریه كند! آن چشم براى رسیدن به نعمت هاى بهشت خندان است! 📚بحارالانوارجلد۱ 🌷 بصیرت عاشورایی_ایتا http://eitaa.com/joinchat/1411579938Ca9b189c319 🌷بصیرت عاشورایی_سروش https://sapp.ir/joingroup/dhvU3e8xEpZ0HGQtusCR4SFo
⚫️قصه واقعی دیشب سه مرتبه امام حسین(ع)به دیدنش آمدندوفرمودندعذاب را... حاج محمدعلی یزدی که وی رابه وثاقت وامانت وفضل می ستودند،نقل می کندکه ایشان شبهادرمقبره ای خارج ازشهریزدکه جماعتی ازصلحاءونیکان نیزدرآن مدفونندبه سرمی برد،درهمسایگی حاج محمدعلی یزدی مروگمرکچی زندگی میکرد. مردگمرکچی درگذشت وپس ازیک ماه ازمرگ وی،حاج محمدعلی اورادرعالم رویامی بیندکه درکمال خوشی ونعمت بسرمیبرد. پس نزداومی رودومیگوید:من ازآغازوانجام ودرون وبیرون توباخبرم،توکسی نبودی که درونت خوب باشدوبه کارهای نیک مشغول بوده باشی ! مردگمرکچی می گوید:آری!چنین است که گفتی،من ازلحظه مرگ تادیروزدرسخت ترین عذاب بودم،اماروزقبل همسراستاداشرف آهنگرازدنیارفت ودراینجابه خاکش سپردند-اشاره به پنجاه قدمی قبرخودش کردوگفت:دیشب سه مرتبه امام حسین(ع)به دیدنش آمدند. بارسوم فرمودند:عذاب راازاین مقبره بردارید،لذامن هم درنعمت وآسایش قرارگرفتم. حاج محمدعلی یزدی می گوید:من متحیرانه ازخواب برخاستم،واستاداشرف آهنگررانمی شناختم ومحله ی اورانمی دانستم. پس به بازارآهنگرهارفتم،وبه جستجوی حال اوبرآمدم تااستاداشرف راپیداکردم،وپرسیدم آیاتوهمسری داشته ای که به تازگی درگذشته باشد؟! گفت:آری!دیروزدرگذشت ودرفلان موضع-وهمان مکان رااسم برد-دفنش کردم. گفتم:اوبه زیارت سیدالشهدا(ع)رفته بود؟ گفت:نه،گفتم:ذکرمصائب آن حضرت رامیکرد؟گفت:نه. گفتم:مجلس عزای آن حضرت رابپامیگرد؟گفت:نه. آنگاه ازمن پرسیددنبال چه مطلبی هستی؟ پس من خوابم رابرای اونقل کردم. آنگاه جواب دادکه همسرمن دراواخرعمرش دائم زیارت عاشورامی خواند! 📚 منبع:کتاب ذکرهای آسمانی،ص۱۹۵نویسنده:حمزه کریم خانی 🌷 بصیرت عاشورایی_ایتا http://eitaa.com/joinchat/1411579938Ca9b189c319 🌷بصیرت عاشورایی_سروش https://sapp.ir/joingroup/dhvU3e8xEpZ0HGQtusCR4SFo
⚫️عجایب سرزمین ڪربلا بعد ازشهادت امام دیده شدن آتش درگوشت شتر غنیمت گرفته شده از حسین بن علی ع جمیل بن مره گوید: شترى از لشکرگاه حسین بن علی را در روز شهادت او غارت گرفتند، و سپس او را نحر کرده و طبخ نمودند، راوى گوید: گوشت او آن چنان تلخ شد که آنان نتوانستند از آن گوشت استفاده کنند.از حمید طحان روایت شده است که در قبیله خزاعه بودم، از جمله چیزهائى که از امام حسین علیه السلام چپاول شده بود و به آن قبیله آورده بودند، یک شتر بود. مردم آن قبیله گفتند: این شتر را نحر کنیم و یا معامله نمائیم ؟ کسى که شتر را آورده بود گفت: مى‏ خواهم آن را نحر کنید.حمیدگفت: سپر را براى نحر کردن آن حیوان آماده ساختم، همین که شتر را خوابانیده و سپر را به زمین گذاشتم و آماده کشتن آن بودیم، ناگهان آتشى از آن سپر مانند آب فوران کرد! ابن معین از جریر از یزید بن زیاد روایت مى ‏کند که او گفت: سالى که امام حسین علیه السلام به شهادت نائل آمد، من چهارده سال داشتم ( و همان روزها شنیدم که آثارى در پى شهادت آن حضرت در لشکر مخالفان ظاهر گردیده، از جمله آن که) گیاهان ورس در لشکرگاه آنها خاکستر شد، و آسمان سرخ‏گون گردید، و در لشکرگاه شترى را نحر کردند ولى مثل این بود که آتش در آن نهاده بودند! 📚 تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج ۲، ص ۳۰۶ و تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۵ – ۴۳۶ و تاریخ الإسلام، الذهبی، ج ۵، ص ۱۶ و تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۳۱. 🌷 بصیرت عاشورایی_ایتا http://eitaa.com/joinchat/1411579938Ca9b189c319 🌷بصیرت عاشورایی_سروش https://sapp.ir/joingroup/dhvU3e8xEpZ0HGQtusCR4SFo
✍استاد پناهیان: هرچه می‌توانید برای سیدالشهدا(ع) خدمتی انجام دهید دریغ نکنید. هیچ‌کاری برای امام حسین(ع) بی‌اثر نمی‌ماند. هرکه می‌خواهد کاری انجام دهد که مطمئن باشد ثمرۀ کارش در عالم جاودانه می‌ماند، برای امام حسین(ع) کار کند؛ از برقراری روضۀ هفتگی تا هر نوع کار تبلیغی دیگر. نگوییم ضرورت ندارد و دیگران به قدر کافی فعال هستند. از این فیض عظمی بی‌نصیب نمانید.
✍قاتل امام حسین علیه السلام الان کجاست؟ 🌷 از پیغمبر اعظم اسلام صلی الله علیه و آله روایت می‏کند که فرمود: 🔥قاتل حسین بن علی علیه السلام در تابوتی است از آتش و عذاب نصف اهل دنیا نصیب او خواهد بود. ♨️دست و پای او با زنجیرهای آتشین بسته می‏گردند و در جهنم سراشیب می‏شود تا اینکه به قعر جهنم می‏رسد. 📛وی دارای یک بوی متعفنی خواهد بود که اهل جهنم از تعفن آن به پروردگار خود پناهنده خواهند شد. 🔴او دائما با جمیع افرادی که در قتل امام حسین علیه السلام دخیل بودند و پشتیبانی و حمایت کردند،در جهنم دچار عذابی دردناک خواهند بود. 🔥 هرگاه پوست بدن آنان بریان شود خدای توانا پوست دیگری برای بدن ایشان می‏افریند تا این که همیشه عذاب دردناک را بچشند و یک ساعتی از آن آزاد نباشند. 💥آنان از آب جوش جهنم سیراب می‏شوند. وای بر ایشان از عذاب آتش!! 🌺 پیامبر معظم اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: حضرت موسی بن عمران علیه‏ السلام دعا کرد و گفت: 🌹پروردگارا! برادرم هارون از دنیا رفت، او را بیامرز! 🌼 خدا به آن حضرت وحی کرد: یا موسی!اگر این دعا را درباره‏ ی جمیع خلق اولین و آخرین می‏کردی من مستجاب می‏نمودم،غیر از قاتل حسین (ع) زیرا من انتقام حسین را از او خواهم کشید..! 📕برگرفته از کتاب عیون اخبار رضا علیه ‏السلام. 🌷 بصیرت عاشورایی_ایتا http://eitaa.com/joinchat/1411579938Ca9b189c319 🌷بصیرت عاشورایی_سروش https://sapp.ir/joingroup/dhvU3e8xEpZ0HGQtusCR4SFo
✨﷽✨ 🌼حکایت خوبان ✍سید مهدی قوام روضه خوانی که پاکت روضه خوانی اش را به زنان بدکاره میبخشید. روضه خوان مشهور شهر بود ، یکی از شبهای محرم الحرام ، تهران قدیم ، بعد از آخرین مجلس به راننده گفت: فلانی! امشب مستقیم مرا به منزل نبر ، اول به لاله زار میرویم ، تا اسم لاله زار را آورد برق راننده را گرفت، آخر آن زمان در تهران هرکس میخواست به معصیت و عیش حرامی مرتکب شود میرفت آنجا، راننده روضه خوان میگفت: با تعجب و حیرت به سمت لاله زار رفتیم ، مدام بین راه باخود می‌گفتم سید مهدی را چه به لاله زار! وارد خیابان شدیم، چند کاباره اینجا بود که با وجود فرا رسیدن ماه عزا همچنان فعالیت داشت، جلوتر کنار خیابان زن فاحشه ای منتظر ایستاده بود تا بقول معروف مشتری پیدا کند و خودش را به او بفروشد، همین که از مقابل آن زن بد کردار گذشتیم ، حاجی زد بروی شانه ام و گفت: نگه دار! میگم نگه دار! تعجب من صد چندان شد، خدای من! نکند سید مهدی... خیلی بهم ریختم و نگران شدم. ترمز کردم ، حاجی پیاده شد، رفت بسمت زن بد کاره ، سرش را پایین انداخت ، سلام کرد، دستش را زیر عبایش برد، پاکتی از جیب عبایش بیرون آورد، به آن فاحشه با لحن پدرانه ای گفت: "این پاکت یک دهه روضه خوانی منه، تو رو به صاحب این عزا ، تا وقتی پول این پاکت تمام نشده از این راه پول درنیاور. یکسال گذشت ، سید مهدی عازم کربلا شده بود ، در حرم سیدالشهدا علیه السلام مردی جلویش را گرفت،حاج آقا ببخشید ، سلام علیکم جوان، بفرمایید، حاج آقا آنجا گوشه ی صحن خانمم ایستاده ، از وقتی شما را دیده گریه اش بند نمی آید ، بمن گفت با شما کار دارد، سید مهدی رفت به سمت خانم، سلام کرد، بفرمایید خواهرم ،صدای گریه زن از زیر پوشیه بگوش می‌رسید،حاج آقا میدونی من کی هستم، شب آخر محرم، خیابان لاله زار، از وقتی پول روضه خوانی ات در زندگی ام آمد دیگر از خانه بیرون نیامدم امام حسین علیه السلام مرا خرید، آن مرد شوهرم است ، دنیای نجابت و پاکیست ، خیلی مدیون شما هستم... 📙 روایتی آزاد از زندگی سید مهدی قوام 🌷بصیرت عاشورایی_سروش https://sapp.ir/joingroup/dhvU3e8xEpZ0HGQtusCR4SFo
🌷🌷یا حسین مظلوم💔💔 ندیدم غمی چون حسین در جهان . امامی نشد ،چون حسین امتحان. شد عازم ، سوی عشق باکاروان. نمود او به دنیا ، عشق را عیان. رسید بر امام ، عهد و پیمان زیاد. شکستند وفای به عهد ، ناگهان. مسلمان نداد ، بر امامش جواب. ز حب زر و سیم ، بسته دهان. امان نیست در مردم بی وفا. شده کوفه بعد از حسین، در زیان. سفیر حسین، خوش ز دعوت ندید. چه بد مردمانی، شدند میزبان همه دین و ایمان مردم به باد. جفا بر حسین و وفا با بدان. همان جمع اصحاب، که بودند قلیل. شدند جملگی، اسوه بر صالحان. وفا، شرم میکرد از آن مه لقا. علمدار و سقای تشنه لبان. به سالار خوبان شدند کور وکر. به نیرنگ ظالم، شدند خوش گمان. هزاران نفر ،حمله ای بی امان. شهیدان، اصحاب ز پیر و جوان. ندیده نبردی به خود، این جهان. نبردی که رسوا شدند، فاسقان. در آن سو ، بی عهد و دنیا طلب. مقابل حسین است با عاشقان. (صلی الله علیه و آله) کانال پایگاه عاشورا🌷🌷 @ashourabasij
💔🌹🇮🇷4شهریور برابر با 5محرم 🇮🇷گزارش شماره20 مواسات، قرارگاه جهادی شهید سلیمانی_مسجد امام رضا(ع) به مدد الهی و کمک نماز گزاران عزادارمسجد. 1.تهیه و توزیع غذای گرم بسته بندی بین عزاداران حسینی حاضر در مجلس، برابر با اصول بهداشتی ستاد کرونا ؛توسط جناب مهندس صانعی از امناء مسجد امام رضا(ع) 2.توزیع غذای گرم بین نیازمندان محله نذری جناب مهندس صانعی.👆 3.توزیع بسته نذری(آب میوه،کیک، شکلات کاکائو) بین عزاداران حسینی حاضر در مجلس ،اهدایی خانواده شهداء مسجد امام رضا(ع) 4.ضد عفونی محل عزاداران حسینی توسط نوجوانان. 5.توزیع سبد غذایی به افراد نیازمند نقاط محروم شاهرود توسط پایگاه عاشورا. 🇮🇷🌹💔4شهریور99 انشاءالله ادامه دارد (صلی الله علیه و آله) کانال عاشورا🌷🌷 @ashourabasij
📖 🎪«إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوه‏»[آل عمران/68] 🌳یقینا نزدیکترینِ مردم به ابراهیم(علیه السلام)،کسانی هستند که پیروی کرده اند از مرام و شریعت او ؛ 💝عاشقِ مدّعی فراوان داشته و دارند حسین فاطمه و اهل بیت علیهم السلام! ولی بدون تعارف و به نصّ قرآن، نزدیکترین یاران و شیعیان به اهل بیت، همان تعداد محدود و کمیابی هستند که در تمام ساعات زندگی، پا جای قدوم آنها می گذارند در رفتار وگفتار! و همچون علیه السلام،هرگز از جان و مال خویش دریغ نمی کنند در راه قرآن و اسلام؛ 🎪حالا که آخرالزمان است، خودمان و انصاف مان! کیست که نداند تنهایی و درنتیجه شهادت غریبانه ی آقای شهیدان و همه اهل بیت علیهم السلام، وهمچنین غربت و خیمه نشینی آخرین یوسف فاطمه(علیهما السلام)، نتیجه ی دنیاپرستی و کم کاری ما، شیعیانشان بوده و هست! و تا بوده و هست، علیرغم هیئت های میلیونی و ادعاهای فراوان، پای مال و جان که باز میشود به میدان معرکه، شیعۀ تنوری وفداکار، کمیابِ کمیاب است دوروبرشان! 💖عشق حسین علیه السلام نیز، مدّعی فراوان داشت آن روزها، ولی در معرکۀ جان و مال، آب رفتند هزار هزار در کوچه پس کوچه های کوفه و مدینه و مکه! ⛅️ خدا رحم کند به یوم الظهور و درجازدن ما آخرالزمانی ها، وقتی پای مال و جان به میان می آوردند! به ما بپیوندید👇👇👇👇 🌷 بصیرت عاشورایی_ایتا http://eitaa.com/joinchat/1411579938Ca9b189c319🌷بصیرت عاشورایی_سروش https://sapp.ir/joingroup/dhvU3e8xEpZ0HGQtusCR4SFo
بزرگواری تعریف میکرد👇 پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، 🔹در شش سالگی که کمی خواندن و. نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست ( در بزم غم حسین مرا یاد کنید ) 🔸بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟ روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! 🔸وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند 🔸از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد 🔸من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !! بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد 🔸گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم 🔸وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : 🔸آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است 🌹🍃 حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم 🔸 همانگونه که در عزای امام حسین بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ، همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ، 🔸 و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم و بیت المال آلوده نبوده و یک حسینی حسینی راستین بوده است .... به ما بپیوندید👇👇👇👇 🌷 بصیرت عاشورایی_ایتا http://eitaa.com/joinchat/1411579938Ca9b189c319🌷بصیرت عاشورایی_سروش https://sapp.ir/joingroup/dhvU3e8xEpZ0HGQtusCR4SFo