دردودلاتورامنبگوداداشـے..
منممادرموازدستدادم🥀
منمپھلوشودیدم😭
چرااینجوریکِزمیکنـے..؟!💔'
بـھحرفاومد..
شروعکردگریـھکردن..!😭
گفتزینب..
توکـھنبودیانقدرمادرمخوشحالبود..
اینقدرذوقمیکرد..:)🥀
گفتحَسنفدڪروگرفتم...
حالافدڪرومیدمبہعلـے،
خرجاینمردمنامرددنیاکنـھ:)))💔
دستازسرعلـےبردارن..
زینب..
یِوقتدیدمکوچـھتاریڪشد😭💔
*یازهـــــــــرا🖤*
نگاهڪردمدیدمیِغولبـےشاخودم،
یِلندهورازروبـھرودارهمیاد...
جلومادرموگرفت..💔
مادرمرفتبہسمتراست،
اونماومدسمتراست...
مادرمرفتبـھچپ،اونماومدچپ...🖤
رفتمجلوگفتمچیـھھھ؟!!
اونمبـےحیاقدشدرازه...
دستشوبلندکرد...
اماحیف!! قدمکوتاهبود😭💔
بلندشینهندزفریاروبیارین(:💔
امشبشبامامحسنِها..!
یِنوحھمشتـےبفرستمحالوهوایِدلامون
امامحسنۍشھ!🚶🏿♂
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
.🌱♥️🖇-!
♥ 🍃
🍃
•
•
‹•روایتـےازطُ🌿'•›
حوالی میدان خراسان از داخل پیاده رو با سرعت در حال حركت بودیم، یكباره سرعتش رو كم ڪرد، برگشتم عقب گفتم: “چی شد؟! مگه عجله نداشتی؟!”
همین طور كه آرام راه می رفت به جلو اشاره كرد: یه خرده یواش بریم تا از این آقا جلو نزنیم كمی جلوتر از ما، یك نفر در حال حركت بود كه به خاطر معلولیت، پایش را روی زمین می كشید و آرام راه می رفت، ابراهیم گفت: اگر ما تند از كنار او رد بشیم، دلش میسوزه كه نمیتونه مثل ما راه بره، یه كم آهسته بریم كه ناراحت نشه.
#سلامبرابراهیـم📚'
⸤ Eitaa.com/komeil3 ⸣
❥↬|@JONON_128|_۲۰۲۱_۰۹_۱۴_۱۲_۴۲_۳۲_۶۵۲.mp3
5.22M
حـرمبنامیشـھ ،
شبیـھاربعینبروبیامیشـھ :))💔