eitaa logo
|کـانـال کـمـیـل|🇵🇸
1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
720 ویدیو
4 فایل
﷽ - بـہ‌ یـاد پـࢪسـتـوی گـمـنـام کـانـال کُـمـیـل 🕊... - #شهید‌ابراهیم‌هادی - #اللّٰھُمَ‌عَجِلْ‌لِّوَلیِڪَ‌الفَࢪَج . نـاشـنـاس: https://harfeto.timefriend.net/17190574891069
مشاهده در ایتا
دانلود
یکبار که با آن هیکل ورزشکاری وساک دستی به سمت زورخانه می‌رفت، رفقایش به او می‌گویند:«دوتا دختر محل، دنبال تو افتاده بودند و درباره تو حرف می زدند. ماشاالله خوب دلبری می کنی!» می‌گویند از فردا دیگر ساک ورزشی بر نمی دارد! لباس های ورزش خودش را داخل یک کیسه می گذارد، و یک پیراهن گشاد می‌پوشد و روی شلوارش می‌اندازد و یک شلوار گشاد و کهنه می‌پوشد. به حدی که جوان‌های محل حیفشان می آمده و به او می گفتند: همه آرزو هیکلی مثل تو داشته باشند و یک لباسی بپوشند که این هیکل را نشان بدهد! او گفت: من نمی خواهم عامل انحراف ذهن جوان های دیگر بشوم.
رفیق شهـید یعنے: تو اوج نا اُمیدی یہ نفر پارتے بین تو و خدا بشہ! وجوری دستت رو بگیره ڪہ متوجہ نشے :)🍃
•|. مناجات‌عاشقانہ‌شهید‌"مصطفےچمران" ↓‌ ...خدایآ ازتومےخواهم‌ڪه طبع مارا آن قدر بلندڪنےڪه‌در‌برابر هیچ‌چیز‌،جز‌تو تسلیم‌نشویم... دنیامارا نفریبد، خودخواهےمارا ڪورنڪند، سیاهےگناه و فسادوتهمت‌و‌دروغ‌وغیبت، قلب‌هاےمارا تیره وتارننماید... @komeil_312 |🌱°•.
کفشاشو نمیبرد داخل حرم .. دلیلشو پرسیدم گفت : مھمون هیچ موقع کفششو داخل خونه میزبان نمیبره ..!(:🚶🏻‍♂ - شھید‌ محسن‌ حججۍ -
🕊 بـوی عطـر عجیبی داشت نـام عطر رو کهـ می پرسیدیم جواب سـر بالا می داد شهید کهـ شد توی وصیت نامه اش نوشتهـ بود: به خدا قسم هیچ وقت به خودم عطر نزدم هر وقت خواستم معطر بشم از ته دل می گفتم: السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام
یڪے‌ از صفات بارزے‌ ڪہ آرمان داشت این بود ڪہ هرگز این اجازه را بہ خودش نمے‌داد ڪہ بہ ڪسے‌ توهین بڪند. این موضوع در حدے‌ بود ڪہ اگر جلوے‌ آرمان حرف زشتے‌ زده میشد، صورتش بہ شدت سرخ میشد و خجالت مے‌ڪشید. شاید اگر اغتشاش‌گران از این موضوع باخبر بودند، دیگر از آرمان درخواست نمے‌ڪردند بہ حضرت آقا اهانت ڪند؛ آرمان حتے‌ بہ آن‌ها نیز توهین نمے‌ڪرد؛ چہ برسد بہ حضرت آقا.... .
‌ ‌: 🦋 شهید ذوالفقاری ارادت خاصی به شهید ابراهیم هادی داشت، خودش (در حوزه نجف) از روز اول گفته بود من را ابراهیم صدا کنید. او همیشه جلوی موتورش یک عکس بزرگ از شهید ابراهیم هادی نصب داشت؛ و در خصلت ها خود را خیلی به ابراهیم نزدیک کرده بود.
- دکـتر‌‌به‌‌او‌‌گفت؛ به‌‌اندازه‌‌یك‌دم‌وبازدم‌‌با‌‌مُردن‌‌فاصله‌‌داشتی! مصطفی‌‌جواب‌‌داده‌‌بود؛ شما‌به‌‌اندازه‌یـك‌دم‌وبازدم‌‌می‌بینید اونی‌‌ك‌باید‌شهادت‌‌را‌می‌داد، یك‌كــوه‌‌گناه‌‌دیده! 🙂💔
یه روز دیدم خیلی ناراحته! رفتم کنارش و گفتم: داش ابرام چیزی شده؟ گفت: نه، چیزی نیست... گفتم: اگه چیزی هست بگو، شاید بتونم کمکت کنم.🤔 به آرومی گفت: «چند روزه یه دختر بی حجاب، توی این محله به من گیر داده! گفته تا تو رو به دست نیارم ولت نمی‌کنم!»🤦‍♂ گفتم: داش ابرام ترسیدم فکر کردم چی شده...! 😆 بعد نگاهی به قد و بالای ابراهیم کردم و گفتم: با این تیپ و قیافه که تو داری این اتفاق عجیبی نیست😉 گفت: یعنی چی؟ یعنی به خاطر تیپ و قیافه ام این حرف رو زده؟ لبخندی زدم و گفتم: شک نکن!☺️ روز بعد ابراهیم را دیدم خنده ام گرفت😅 موهاشو تراشیده بود یه پیراهن بلند و کهنه با یه شلوارکردی و دمپایی پوشیده بود... ابراهیم این کار و تا مدتی ادامه داد. تا بالاخره از آن وسوسه شیطانی رها شد.
ابراهیم می گفت؛ خوشگل ترین شهادت را می خواهم! اگر جائی بمانی که دست احدی به تو نرسد، کسی هم تو را نشناسد، مولا هم بیاید سرت را به دامن بگیرد، این خوشگل ترین شهادت است.
🕊 بعد از شهادت محمد تا چند روز تو اردوگاه فقط نوارهای مداحی 🎞و مناجات های محمد و پخش می کردند بیشتر مناجات ها و مداحی های محمد در مورد امام زمان بود. خیلی ناراحت بودم؛ تااینکه یک شب محمد و تو خواب دیدم، خوشحال بود و با نشاط لباس فرم سپاه و پوشیده بود. چهره اش خیلی نورانی تر شده بود؛ یاد مداحی هاش افتادم ازش پرسیدم: محمد این همه از آقا خوندی تونستی آقا رو ببینی؟ محمد گفت: «من حتی آقا امام زمان رو در آغوش گرفتم!»
🕊 -ابراهیم میگفت.. درزندگی‌آدمی‌موفق‌تراست‌که دربرابرعصبانیت‌دیگران‌صبورباشد وکاربی‌منطق‌انجام‌ندهد! _شهید ابراهیم هادی
یڪبار کـھ با ابراهیـم صحبـت مےکردم گفــت : وقتـے براۍ ورزش یـا مسـٰابقات کشتے مےرفتم همیشـھ با وضو بودم همیشـھ هم قبـل از مسـٰابقات دو رکعـت نماز مۍخوندم . . پرسیـدم چـھ نمازۍ ؟! گفت دو رکعـت نمـٰاز مستحبے مےخوندم و از خـدا مےخواستم کـھ یہ وقت تو مسـٰابقات حـٰال کسے رو نگیرم🍃
‌ ‌ 🦋 شهید ذوالفقاری ارادت خاصی به شهید ابراهیم هادی داشت، خودش (در حوزه نجف) از روز اول گفته بود من را ابراهیم صدا کنید. او همیشه جلوی موتورش یک عکس بزرگ از شهید ابراهیم هادی نصب داشت؛ و در خصلت ها خود را خیلی به ابراهیم نزدیک کرده بود.
🕊 ابراهیم درهمان ایام پایانی دبستان کاری کرد که پدرش عصبانی شد و گفت که ابراهیم از خانه بیرون برو و تا شب هم برنگرد. ابراهیم تا شب به خانه نیامد. همه خانواده ناراحت بودند که او برای ناهار چه کار کرده است ولی روی حرف پدر، حرف نمی زدند. ابراهیم شب برگشت و با ادب به همگی سلام کرد. از او پرسیدند ناهار چه کار کردی؟ پدر با این که که هنوز از ابراهیم ناراحت بود ولی منتظر جوابش بود. شهید ابراهیم هادی خیلی آهسته گفت که داخل کوچه راه می رفتم، یک پیرزن را دیدم که کلی وسایل خریده و نمیدانست چکار کند و چطور به خانه برود. من به او کمک کردم و وسایلش را تا منزلش بردم. پیرزن هم کلی از من تشکر کرد و سکه پنج ریالی به من داد. نمی خواستم قبول کنم، ولی خیلی اصرار کرد. من هم مطمئن بودم این پول حلال است زیرا برایش زحمت کشیده بودم. ظهر با همان پول، نان خریدم و خوردم.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر انسان‌ سرش‌ را به‌ سمت‌ آسمان‌بالا بیاورد و کار هایش‌ را فقط‌ برای‌ رضای‌ خدا انجام‌دهد مطمئن‌ باش‌ زندگیش‌ عوض‌ می‌شود و تازه‌ معنی‌ زندگی‌ کردن‌ را می فهمد
🕊 بهش گفتم: راضی‌ام شهید بشی؛اما نه الان!توی پیری گفت: اگه از من بپرسی،میگم لذتی که علی اکبر امام حسین(ع)چشید حبیب نچشید شهیدمحمدحسین‌محمدخانی
سید مرتضی آوینی: نمیدانم از دلتنگے عاشق تَرم يا از عاشقـے دلتنگ تر...
قسم‌بہ‌این‌دل‌.. ڪه‌اندوهش‌رآتو‌تسڪینی...!
🌱 شهـــید صیاد شیرازی: ازش سوال کردند رمز موفقیت شما در زندگی چه بود؟ گفت: من هر موفقیتی به دست آوردم از نماز اول وقتم بود. 🕊 ♥️
شهید سید احمد پِلارَک (شهید عطری) تولد : ۱۳۴۴/۲/۷ شهادت: ۱۳۶۶/۱/۲۲ محل شهادت: شلمچه عملیات: کربلای هشت محل مزار شهید: گلزار شهدای بهشت زهرا(س) قطعه ۲۶- ردیف۳۲- شماره ۲۲ هنگامی که پیکر آن شهید را در بهشت زهرا  تهران، در قطعه 26 به خاک می‌سپارند، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس می‌شود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک می‌باشد به‌طوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک را خشک کنید، از آن طرف سنگ از گلاب مرطوب می شود. 🕊
شهید یوسف قربانی تولد: ۱۳۴۵ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ محل شهادت: شلمچه عملیات: کربلای پنج محل مزار شهید: زنجان گلزار پایین هر روز مے دیدم یوسف گوشھ ای از سنگر نشسته و نامه می نویسد. با خودم می  گفتم یوسف که ڪسی را ندارد! برای چه کسی نامه می نویسد؟ آن هم هر روز. یک روز هنگام برگشتن از فاو گفتم: یوسف نامه ات را پست نمی کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان ڪنار ساحل اروند برد. نامه را از جیبش در آورد، ریز ریز کرد و در آب ریخت. چشمانش پر از اشڪ شد و آرام گفت: من برای آب نامه می نویسم، کسی را ندارم که... 🕊
شهید احمد علی نَیِری تولد: ۱۳۴۵/۴/۲۹ شهادت : ۱۳۶۴/۱۱/۲۷ محل شهادت : فاو عملیات: والفجر هشت محل مزار شهید: گلزار شهدای بهشت زهرا (س) قطعه ۲۴- ردیف ۷۶- شماره ۳۲ بیشترین و بارز ترین صفات ایشان ادب و مهربانی و تواضع بود.هیچ کس از احمد آقا بی ادبی ندیده بود. احترام و تواضع و مهربانی ایشان زبانزد بچه های مسجد بود.(کتاب عارفانه-صفحه ۱۰۸) 🕊
میگفت: اگرانسان‌سرش‌رابہ‌سمت‌آسمان‌بالابیاورد وڪارهایش‌رافقط‌براۍرضاۍخداانجام‌دهد مطمئن‌باشدزندگیش‌عوض‌مۍشودوتازه‌ معنی‌زندگۍڪردن‌رامی‌فهمد👀👌🏼!" ‹شهیدابراهیم‌هادی › 🚶🏻‍♂🎙
خدایا‌ مرا بسوزان استخوان‌هایم‌ را خرد ڪن خاڪسترم را به باد بسپار ولے لحظه‌ای مرا از خود وامسپار ..