-
#حضرتآيتاللهالعظمیبهجتقدسسره:
اگر ما پیرو علما بودیم،
چنین بلاها به سرما نمی آمد،
یا اگر می آمد مثل #جنابمیثم بودیم
که هر چه بلا به سرش می آمد
ایمانش قوی تر می گردید،
بدون این که دست از ولایت بردارد ،
او حاضر نشد که حتی زنده بماند
و برای این جهت هم تقیه نکرد!
- یکی از یاران خاص حضرت امیرالمؤمنین
که به جرم بیان فضائل مولایش
در کوفه برسردار
دست پا و زبانش را قطع نمودند.
در محضر بهجت، ج۱، ص۱۴
#شهادت_میثم_تمّار
-
-
#مـیـثـمتـمّـار
یکی از عالم ترین
اصحاب حضرت علی علیه السلام بود
و علم تفسیر قرآن را
در مکتب ایشان فرا گرفت.
میثم دانای رازها بود
و از بسیاری حوادث آینده
و فتنه ها آگاهی داشت
و در صورت لزوم
با تشخیص ظرفیت افراد،
مردم را از آن آگاه می کرد.
#شهادت_میثم_تمّار
-
#هادے_دلها
- یادم هست یڪبار در زورخانه مرشد به خاطر ایام فاطمیه شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا (علیه السلام) نمود.ابراهیم همینطور ڪه شنا میرفت، باصدای بلند شروع به گریه ڪرد...
من و دیگران، نمی فهمیدیم ڪه چرا ابراهیم اینگونه گریه مے کند؟! لحظاتے بعد صداے او بلندتر شد وبه هق هق افتاد. طورے شد ڪه برای دقایقی ورزش مختل شد ومرشد زورخانه شعرش را عوض ڪرد.
🤍˹ @komeil_312 ˼
-
"عاشقانه #مـیـثـمتـمّـار ها بر روی دار
"ذکـرشان با دادن سر یا امـیرالمومنین
"روی لب های شهیدان مدافع بوده است
"جـان دهم من پای رهبر یا امیرالمومنین
-
|کـانـال کـمـیـل|🇵🇸
ما را بقیه پس زده بودند
هزار بار
ما را حسین علیه السلام
بود که آدم حساب کرد ..
.. 🥀🖤 ..
- اومُـࢪده ، اما هنوز زندگے مےڪند
اما مـن ، هࢪ ࢪوز مےمیࢪم ...
و بـاز مےمیࢪم !
#بـرادࢪجـانِمـا💚
-
مےگفت :
خدایامننمےدونمچجورے
بابندههاتتامےڪنـے،
ولـےبہایننتیجہرسیدم ڪہهرڪسـےروبیشتردوسدارے
بہعشقامامحسینعلیهالسلام
مبتلاشمےڪنـے ..
-
-
"با نـوࢪ خـدا مـقـابـلـہ یـعـنـے چـہ!
"بـا امـࢪ خـدا مـجـادلـہ یـعـنـے چـہ!
"جایـے کـہ عـلـے نـفـس مـحـمّـد بـاشـد
"ای عیسویان ، مـبـاهـلـہ یـعـنـے چـہ! ...
#مباهله
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
-
-
پـنـج تـن،پـنـج تـن از نـوࢪ خـدا آڪنـده
آفـتـابـان ازل تـا بِـہ ابـد تـابـنـده ..
عـیـدڪـم مـبـࢪوڪ رفـقـاا 🎊🌺🎊
#مباهله
#خاطراتِابراهیم°•🤍
برادر آقا ابراهیم مےگفت:
دوتا برادر،از جوان های محله ی ما معتاد بودند. آنها هیچڪس را نداشتند. برای همین گرفتار شدند. ابراهیم خیلی برای ترڪ دادن آنها تلاش ڪرد. بالاخره موفق شد.
با پیروزے انقلاب، ابراهیم آنها را مشغول به ڪار ڪرد. جنگ که شروع شد آنها را به جبهه برد. به او اعتراض ڪردم که اینها را برای چی به جبهه می بری؟ ابراهیم گفت:«اتفاقا در جبهه از بهترین رزمندگان هستند. اینها ترڪ ڪرده اند. فقط نباید رها شوند. چون ڪسے را ندارند.»
ابراهیم ادامه داد:«من حتی به رفقایم سپرده ام ڪه اگر من شهید شدم اینها را رها نڪنید. از توانایی اینها استفاده کنید و نگذارید در محل و در میان دوستان معتادشان رها شوند.»
ابراهیم شهید شد. این دو برادر از جبهه برگشتند. یک روز به منزل ما آمدند ساعت ها در فراق ابراهیم گریه ڪردند. آنها اقرار مے کردند که اگر الان زندهاند و انسان های سالمی هستند به خاطر ابراهیم بوده.
متاسفانه دوستان ابراهیم به دلایلے این دو برادر را طرد ڪردند. آنها دیگر به جبهه بر نگشتند. در شهر ماندند دوباره درگیر موادو... شدند. در سالهاے بعد از جنگ بود که خبر فوت آن دو نفر را شنیدم.
#هادےِدلها