✳️شهید آیتالله مطهری: شریعتی؛ اسلامسرائی تخیلی و عقده ندانستن علوم اسلامی
🖊نقد شهید آیتالله مطهری به جزوههای دکتر شریعتی
🔹«در اوایل اردیبهشت1351 جزوه هاي 15 – 16 حسینیه را تحت عنوان اسلام شناسی خواندم و آنچه بنظرم می رسد یادداشت می کنم.
🔸اولًا به نظر من این جزوه چیزی که نیست اسلام شناسی است. حداکثر این است که بگویم اسلام سرائی یا اسلام شاعری است.آنچه در این جزوه آمده این است که اسلام سوژه قرار گرفته براي یک سلسله تخیّلات و حداکثر اندیشه هاي دیگر.
🔹 اگر ما بخواهیم اسلام را بشناسیم، مانند هر مورد دیگر باید محتوای اسلام را از کتاب و سنت قولی و عملی قطعی طرح کنیم و مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم. در این جزوه آن چیزی که طرح نشده است متون اصلی اسلام است.
🔸نویسنده از آن نظر که به متون اصلی وارد نبوده از اول خود را راحت کرده است، می گوید اسلامشناسی غیر از اسلامدانی است و آنکه مسئله علوم اسلامی را طرح می کند که ممکن است کسی عالم بعلوم اسلامی باشد و اسلامشناس نباشد.
🔹مسئله شناختن و فهمیدن غیر از دانستن است، آنگاه #مغلطه می کند، می گوید علمای اسلامی عالم هستند ولی اسلامشناس نیستند، و حال آنکه علماي اسلامی آنچه را می دانند از علوم اسلامی همان را می شناسند. نه اینکه اسلام را می دانند ولی نمیشناسند.
🔸نویسنده آنگاه به یک مغلطه دیگری متوسل می شود، شناختن را یک مرتبه می برد به مسئله #هنر و خلاقیت و اینکه در شعر و هنر و نقاشی همیشه ابتکار هم بوسیله افرادی صورت گرفته است که تحصیلات کلاسیک نداشته اند.
🔹اولًا آیا ممکن است یک فردی شخصاً و بالاستقلال و الاجتهاد، برسد به جایی که دارای مکتب باشد که هم دارای عقیده فلسفی درباره هستی باشد و هم دارای #عقاید_مذهبی درباره رهبری جامعه و هم عقائد اقتصادی درباره نحوه توزیع ثروت و هم عقاید اجتماعی از قبیل ناسیونالیسم یا اگزیستانسیالیسم و هم عقاید تربیتی و اخلاقی درباره چگونگی تربیت فرزند و درباره اخلاق اجتماعی.
🔸نویسنده جزوه نظر به #غرور بیحد و نهایتش _ همانطور که خاصیت هر مغروری است _ #عقده_ندانستن علوم اسلامی از فلسفه و کلام و فقه و عرفان و غیره دارد و با دو نمود روانی، عقده خود را آشکار می کند:
🔹 #فلسفه_تاریخ را بر اساس تضاد دیالکتیکی توجیه می کند و با #تأویل_مسخرهای داستان هابیل و قابیل را در قرآن، فلسفه تاریخ میخواند و هابیل را نماینده عصر اشتراک اولیه و دامداری و قابیل را نماینده عصر کشاورزی و مالکیت فردی می خواند _ تأویلاتی شبیه تأویلات عرفا که به انکار از توجیه شبیه تر است.
🔸مدعی می شود که در دوره اشتراك اولیه دین هم نبود، و از آنچه گفته معلوم می شود اصل پیدایش مذهب را _ همانطور که کمونیستها می گویند خدعه اي می داند که مالکین آن را ابداع کرده اند.
🔹زمین را جزء صنعت می شمارد!!! فرض می کند که در جامعه اشتراکی اولیه جامعه همچون دسته ای از پرندگان مهاجر هماهنگ و همآواز در سینه صحراها و در کناره رودها و ساحل دریا در حرکت بود.. آیا در آن وقت مسئله دیگر، مخصوصاً مسئله زن مطرح نبود؟ آیا در زن هم اشتراك بود؟ نویسنده آن را هم تأیید می کند. آیا در قبیله ریاست و مرئوسیت نبود؟ آیا احساس برتری طلبی و تقدم نبود؟نویسنده #کورکورانه از #منطق_مارکسیستها پیروی کرده است.»(کتاب شهید مطهری افشاگر توطئه تاویل "ظاهر" دیانت، به "باطن" الحاد و مادیت / علی ابوالحسنی (منذر).)
🔹🔹🔹
🔸🔸🔸