فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"هر جا نور ولایت هست گرد آن حلقه میزنیم ..."
🎙#شهید_مرتضی_آوینی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋 رمان شب #بدون_تو_هرگز 56 "دزدهای انگلیسی"🇬🇧 🌷وضو گرفتم و ایستادم به نماز ... با یه و
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋
رمان شب #بدون_تو_هرگز 57
"تقصیرِ پدرم بود..."
🔹این رو گفتم و از جا بلند شدم ...
⭕️ با صدای بلند خندید... 😄
–دزد؟ ... از نظر شما رئیسِ دانشگاه دزده؟...
❇️ –کسی که با فریفتنِ یه نفر، اون رو از ملّتش جدا می کنه ... چه اسمی میشه روش گذاشت؟ ... هر چند توی نگهداشتن چندان مهارت ندارن ... بهشون بگید، هیچ کدوم از این شروط رو قبول نمی کنم...
💢 از جاش بلند شد...
–تا الان با شخصی به استقامتِ شما برخورد نداشتن ... هر چند ... فکر نمی کنم کسی، شما رو برای اومدن به اینجا مجبور کرده باشه...
🔸 نفسِ عمیقی کشیدم...
–چرا، من به اجبار اومدم ... به اجبارِ پدرم...
و از اتاق خارج شدم...
🏡 برگشتم خونه ... خسته تر از همیشه ... دل تنگِ مادر و خانواده ... دل شکسته از شرایط و فشارها... 😞
از ترسِ اینکه مادرم بفهمه این مدّت چقدر بهم سخت گذشته ... هر بار با یه بهانه ای تماس ها رو رد می کردم ... سعی می کردم بهانه هام دروغ نباشه ... امّا بعد باز هم عذاب وجدان میگرفتم ...
به خاطر بهانه آوردن ها از خدا خجالت می کشیدم ...😓
❣از طرفی هم، نمی خواستم مادرم نگران بشه...
⚠️حس غذا درست کردن یا خوردنش رو هم نداشتم ...
➖رفتم بالا توی اتاق ... و روی تخت ولو شدم...
🔷 –بابا ... می دونی که من از تلاش کردن و مسیرِ سخت نمی ترسم ...💪🏼
امّا ... من، یه نفره و تنها ... بی یار و یاور ... وسط این همه مکر و حیله و فشار ... 😔
می ترسم از پس این همه آزمونِ سخت برنیام ...
🌷_کمکم کن تا آخرین لحظه زندگیم توی مسیرِ حق باشم ... بین حق و باطل دو دل و سرگردان نشم...✌️🏼
🔶 همون طور که دراز کشیده بودم ... با پدرم حرف می زدم ... و بی اختیار، قطراتِ اشک از چشمم سرازیر می شد...😢
📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
من در دوران دبیرستان برای مطالعه به کتابخانه فرهنگسرای کومش می رفتم. عباس هم مرتب به کتابخانه می آمد. آن جا با هم یک گپ و گفتی داشتیم و گاهی کنار هم می نشستیم. آن خاطره ای که بیادم هست وقتی اذان در محوطه فرهنگسرا پخش می شد او خودکارش را روی میز می گذاشت و کتاب را می بست و به نمازخانه ی کتابخانه می رفت. این صحنه را بار ها من دیده بودم.
#شهید_عباس_دانشگر
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
6.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍تو روز غدیر یه کاری کنید شهر بریزه به هم، مردم بگن چی خبره!
🔸غدیر فریاد مظلومیت علی علیه السلام
جهت شرکت در پویش اطعام غدیری کمک های خود را به این شماره کارت واریز بفرمایید👇👇
شماره کارت بنام خیریه جهادی حضرت زینب(س)👇
6273817010138661
حاج آقا محمودی مسول خیریه👇
@mahmode110
09130125204
#خیریه_جهادی_حضرت_زینب_س
#عید_غدیر #رائفی_پور
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
#فرار_از_گناه_به_سبک_شهدا 9⃣1⃣ "نامه" بعد از مدتها چشم انتظاری، نامهاش از جبهه به دستمان رسید. پ
#فرار_از_گناه_به_سبک_شهدا 0⃣2⃣
💠حکم انفصال💠
حکم انفصال از خدمت را که دستم دید.
پرسید: «جریان چیه؟»
گفتم: «از نیروهای تربیت بدنی گزارش رسیده که رییس یکی از فدراسیونها با قیافهی زننده سرِ کار میاد؛ با کارمندهای خانم برخوردهای نامناسبی داره، مواضعش مخالف انقلابه و خانمش بیحجابه! الان هم دارم حکم انفصال از خدمتش رو رد میکنم شورای انقلاب».
با اصرارِ ابراهیم رفتیم برای تحقیق. همه چیز طبق گزارشها بود، ولی ابراهیم نظر دیگری داشت؛ گفت: «باید باهاش حرف بزنیم».
رفتیم درِ خانهاش و ابراهیم شروع به صحبت کرد. از برخوردهای نامناسب با خانمها گفت و از حجاب همسرش، از خونِ شهدا گفت و از اهداف انقلاب. آنقدر زیبا حرف میزد که من هم متأثر شدم. ابراهیم همانجا حکم انفصال از خدمت را پاره کرد تا مطمئن شوم با امر به معروف و نهی از منکر، میشه افراد رو اصلاح کرد.
یکی دو ماه نگذشته بود که از فدراسیون خبر رسید: «جناب رییس بسیار تغییر کرده. اخلاق و رفتارش در اداره خیلی عوض شده، حتی خانمش با حجاب به محل کار مراجعه میکنه».
شهید ابراهیم هادی
کتــاب سلام بر ابراهیم
🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
امر به معروف و نهى از منكر نكند مگر كسى كه سه خصلت در او باشد: در امر و نهى خود مدارا كند، در امر و نهى خود ميانهروى نمايد و به آنچه امر و نهى مىكند، دانا باشد.
📚دعائم الاسلام، ج1، ص 368
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
از آن دنیاى مادى و راحت طلبى گذشتم
و به دنیای درد و محرومیت، رنج و شكست،
اتهام و فقر و تنهایى قدم گذاشتم.
با محرومین، همنشین شدم و
با دردمندان و شكسته دلان هم آواز گشتم.
از دنیاى سرمایهداران و ستمگران گذشتم
و به عالم محرومین و مظلومین وارد شدم
و با تمام این احوال متأسف نیستم...
#شهید_مصطفی_چمران
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
جلسه که تمام شد، صِدام کرد، گفت: جلسهی امروز همهاش اداری نبود. حرف و کار شخصی هم بود. هر چقدر بابت پذیرایی هزینه کردین، بنویسید به حساب من.
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از #شهید_محمد_تقی_سالخورده
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در محضر کلام سردار
عوامل موفقیت چیاند؟
#شهیدقاسمسلیمانی🕊️
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋 رمان شب #بدون_تو_هرگز 57 "تقصیرِ پدرم بود..." 🔹این رو گفتم و از جا بلند شدم ... ⭕
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋
رمان شب #بدون_تو_هرگز 58
"حس دوم"
📑 درخواستِ تحویلِ مدارکم رو به دانشگاه دادم ... باورشون نمی شد میخوام برگردم ایران... هر چند، حق داشتن ...
🔹 نمی تونم بگم وسوسه شیطان و اون دنیای فوق العاده ای که برام ترتیب داده بودن ...گاهی اوقات، ازم دلبری نمی کرد ...
👿 اونقدر قوی که تهِ دلم می لرزید...⚡️
🇮🇷 زنگ زدم ایران و به زبانِ بی زبانی به مادرم گفتم می خوام برگردم ...📞
اوّل که فکر کرد برای دیدار میام ... خیلی خوشحال شد ...😍
امّا وقتی فهمید برای همیشه است ... حالتِ صداش تغییر کرد ... توضیح برام سخت بود...
–چرا مادر؟ ... اتفاقی افتاده؟...
🔷–اتفاق که نمیشه گفت ... امّا شرایط برای من مناسب نیست ... منم تصمیم گرفتم برگردم ... "خدا برای من، شیرین تر از خرماست..."
–امّا علی که گفت....
🔸پریدم وسطِ حرفش ... بغض گلوم رو گرفت...
–من نمی دونم چرا بابا گفت بیام ... فقط می دونم این مدت امتحان های خیلی سختی رو پس دادم ... بارها نزدیک بود کل ایمانم رو به باد بدم ...😔
گریه ام گرفت ...
- مامان نمی دونی چی کشیدم ... من، تک و تنها ... لِه شدم... 😭
⭕️ توی اون لحظات به حدی حالم خراب بود که فراموش کردم ... دارم با دلِ یه مادر که دور از بچه اش، اون سرِ دنیاست ... چه می کنم ... و چه افکارِ دردآوری رو توی ذهنش وارد می کنم...
😓 چند ساعت بعد، خیلی از خودم خجالت کشیدم...
–چطور تونستی بگی تک و تنها ... اگر کمکِ خدا نبود الان چی از ایمانت مونده بود؟ ... فکر کردی هنر کردی زینب خانم؟...‼️
💭 غرق در افکارِ مختلف ... داشتم وسایلم رو می بستم که تلفن زنگ زد ☎️
👨⚕دکتر دایسون ... رئیسِ تیمِ جراحی عمومی بود ... خودش شخصاً تماس گرفته بود تا بگه ... دانشگاه با تمام شرایط و درخواست های من موافقت کرده...
✌️🏼برای چند لحظه حس پیروزی عجیبی بهم دست داد ... 😌
🔹امّا یه چیزی تهِ دلم می گفت ... اینقدر خوشحال نباش ... همه چیز به این راحتی تموم نمیشه....
و حق، با حس دوم بود.......
📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
اگر آمریکا و همفکرانش به ما بگویند،سازش کنید تا گندم به شما بدهیم،ما یک نان را سی و شیش میلیون نفری خواهیم خورد ولی زیر بار این ذلت نخواهیم رفت....
#شهید_محمد_علی_رجایی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
7.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرگز خدا را فراموش نکن...
نصیحت مادر #شهید_چمران
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯