eitaa logo
ڪوچہ‌ احساس
8.2هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
20 فایل
لینک کانال تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/826408980C73a9f48ae6
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸در سرم نیسٺ دگر غیر تو رویاے کسے🌸🍃 لینک ورق اول رمان آنلاین 🌙 https://eitaa.com/koocheyEhsas/9584
بابا بیا وقتی نمانده چون رقیه نایی ندارد تا در این دنیا بماند ❤️
بر نیزه‌ها از دور می‌دیدم سرت را بابا! تو هم دیدی دو چشم دخترت را؟ چشمانم از داغ تو شد باغ شقایق در خون‌‌ رها وقتی که دیدم پیکرت را ای کاش جای آن همه شمشیر و نیزه یک بار می‌شد من ببوسم حنجرت را بابا تو که گفتی به ما از گوشواره همراه خود بردی چرا انگشترت را با ضرب سیلی تا که افتادم ز ناقه دیدم کبودی‌های چشم مادرت را یک روز بودم یاس باغ آرزویت حالا بیا با خود ببر نیلوفرت را 🖤 شهادت دردانه سه ساله ارباب 🖤 •┈••✾•🍂🍁•✾•┈• @koocheyEhsas •┈••✾•🍁🍂•✾•┈•
🌸☘ میخواهمت که خواستنی تر زهَرکسی ... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🍁𖣔༅═┅─ @koocheyEhsas ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🍁𖣔༅═┅─
جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🍁𖣔༅═┅─ @koocheyEhsas ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🍁𖣔༅═┅─
🏴خاطره‌ای کوتاه از سبک زندگی آیت‌الله بهجت (ره) : ✍از کانادا آمده بود آقا را ببیند، از پدر و مادری لبنانی و کانادایی بود. چیزهایی شنیده بود و کنجکاو بود. دلهره و شک در چهره‌اش پیدا بود. وارد اتاق شد، دید آقا دارد تسبیح می‌چرخاند. به لب‌های آقا خیره شد، دید تکان نمی‌خورند. با خود گفت: «این چه عالمی است که تسبیح می‌گرداند و ذکر نمی‌گوید؟!» هنوز ننشسته بود که آقا فرمود: «بله! ذکری از امام سجاد علیه‌السلام روایت شده است که هر کس آن ذکر را بعد از نماز صبح بخواند، تا غروب هر چه تسبیح بگرداند، برای او ذکر می‌نویسند.» رنگش پرید. فقط سکوت کرد. آن‌هایی که نشسته بودند، چیزی نفهمیدند؛ نمی‌دانستند چه خبر است؟! بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام و المسلمین علی بهجت 📚این بهشت، آن بهشت، ص56 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🍁𖣔༅═┅─ @koocheyEhsas ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🍁𖣔༅═┅─
•┈••✾•🍂🍁•✾•┈• @koocheyEhsas •┈••✾•🍁🍂•✾•┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️🌿روز های قشنگی رو کنارش گذراندم. هزار بار احساس خوشبختی کردم و از این حس زیبا سرشار شدم. گویی، روی ابرها راه می رفتم. گاهی نگاهش می کردم و بی دلیل صدایش می زدم، سیدخوشگله؛ خودش، هم قبول داشت که می شد اینگونه صدایش کرد. اولین بار،که این کلمات از دهانم خارج شد ، خندید؛ _ شما اولین نفری نیستی که این حرفو بهم می زنی. _چطور؟ _ چند بار تو خیابون از دور و بری ها شنیدم. بعضی رفقا هم با این عنوان صدام می زنن. بعضی وقت ها یه موتور سوار از کنار گوشم می گذرد و صدا میزند چطوری سید خوشگله.... با بدجنسی گفتم: _ زیاد هم مغرور نشو .. https://eitaa.com/joinchat/3628531766Cbdf70e0912 😍 😋