eitaa logo
ڪوچہ‌ احساس
8.2هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
20 فایل
لینک کانال تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/826408980C73a9f48ae6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️🌿روز های قشنگی رو کنارش گذراندم. هزار بار احساس خوشبختی کردم و از این حس زیبا سرشار شدم. گویی، روی ابرها راه می رفتم. گاهی نگاهش می کردم و بی دلیل صدایش می زدم، سیدخوشگله؛ خودش، هم قبول داشت که می شد اینگونه صدایش کرد. اولین بار،که این کلمات از دهانم خارج شد ، خندید؛ _ شما اولین نفری نیستی که این حرفو بهم می زنی. _چطور؟ _ چند بار تو خیابون از دور و بری ها شنیدم. بعضی رفقا هم با این عنوان صدام می زنن. بعضی وقت ها یه موتور سوار از کنار گوشم می گذرد و صدا میزند چطوری سید خوشگله.... با بدجنسی گفتم: _ زیاد هم مغرور نشو .. https://eitaa.com/joinchat/3628531766Cbdf70e0912 😍 😋
برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست برای اهل دریا شوق بارانی نمی ماند...! ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🍁𖣔༅═┅─ @koocheyEhsas ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🍁𖣔༅═┅─
آسانتـر نگاهم کن من تـا عشـق بیشتـر نخـوانـدم... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🍁𖣔༅═┅─ @koocheyEhsas ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🍁𖣔༅═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🌤 رحمت به روح صائب شیرین سخن که گفت: عالم پر است از تو و خالی است جای تو؛ 🍃🌹 🍃🍃🥀🥀🍃🍃🥀🥀🍃🍃 شبتون پر نور •┈••✾•🍂🍁•✾•┈• @koocheyEhsas •┈••✾•🍁🍂•✾•┈•
مـــرا خیالِ تـــو بیخـیالِ عـــالـم کــــرد همــان خــیالِ تـــو مـــا را دچـــار ایـــن غــم کــرد ...💞 🌾 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🍁𖣔༅═┅─ @koocheyEhsas ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🍁𖣔༅═┅─
پیام خوانندگان 🌙: سلام بانو... ما شب های زوج رمان نمیخونیم،تا سوار بر قلم یک نویسنده ،در آسمان خیالش پرواز کنیم، بلکه ما سر کلاس درس معلمی نشسته ایم که درس زندگی میدهد، یا مهندسی که میکوبی و میسازی ام... خدا اجرت دهد... چیزی که توی رمان های شما برق میزند،الماس حیای چشم هست، برای تصاحب این جواهر باید با اژدهای نفس جنگید،وخوشا به سعادت قهرمانان قصه شما... کاش درس بگیرم از حاج حسام ،و ببندم پنجره چشم دل رو که سوز خانمان سوز بی حیایی،قلبم را منجمد نکند،و بازکنم دروازه های عشق الهی،تا نورانی شود آخر و عاقبتم... راستی می‌دانستی حسین های قصه هایت ضربان قلبم را تندتر میکنند،هر چه هست تحفه جملات قبل وبعدهستند.. حسین=عشق❤️ و اما بندگی مشروط... این صفحه رو که خوندم،حس زنی را داشتم که کفش پاشنه بلند میخی ای پوشیده،وخلخال زرینی به قسمت عریان پایش آویخته و متکبرانه برسنگفرش خیابان راه می رود،گوهی که خداوندگار فقط او را آفریده، که یکدفعه پاشنه کفشش میشکند و با صورت به زمین می آید، و قبل از اینکه نگران سلامت دست ، پاه، سر وصورتش باشد، نگران قلبش هست، آیا این ضربه او را به خود آورده؟! زدی بانو هیام، و پاشنه کفشم شکست، اما آیا به خودم آمدم، چگونه با حسام تو حرف بزنم، در حالی که فرسنگ ها با او فاصله دارم، فقط یک کلام،خرابش نکن حسام.. خانم اسداللهی بزرگوار🌹