eitaa logo
ڪوچہ‌ احساس
7.2هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
18 فایل
لینک کانال تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/826408980C73a9f48ae6
مشاهده در ایتا
دانلود
❣سلام آقاجان ! ♥️سلام مولای مهربانمان✋♥️ ❄ دل های ما مثل هوای این روزها سرد و غم آلود است...😔 💫بیا و این دل بغض آلود و غریب را پر از عبور شکوفه کن... ! 🤲 العجل یا مولا ! 🌹 💚اللهم عجل لولیک الفرج به حق زینب (س)🤲😭
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
8.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان کوتاه ( روزیِ من دست تو نیست ) ♦️ ارباب: هِم... فکر کرده هر بار غیبت کند دستمزدش را زیاد میکنم؟! وقتی دستمزدش را ﮐﻢ کنم آن وقت می فهمد که نباید غیبت کند... ♦️ زن: حالا چقدر عصبانی هستی مرد؟! شاید اتفاقی برایش افتاده یا مشکلی پیش آمده که نتوانسته بیاید! صداپیشگان: مریم میرزایی،مجید ساجدی،کامران شریفی نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی @radiomighat @radiomighat
وقتے در گنـاه زندگے میڪنے شیطان با تو ڪارے ندارد... امـــا... وقتے تلاش میکنے تا از اسارتــ گنــاه بیروڹ بیایـے اذیتتــ خواهد ڪرد
∞♥∞ ✍ 🌸 حضرت زهرا علیها السلام بعداز خیلی اثر دارد و ڪارهای نابسامان زندگی ما را سامان می‌دهد. اگـر ڪارت گره خورده، (س) را بگو، تا ڪارگشایی کند. پیامبـــر اڪرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آن را به حضــرت زهـــرا علیها السلام تعلــیم داد، تا در دخترش گشایشی پیدا شود. 💠‍
لینک قسمت اول رمان زیبای ❤️ جدید https://eitaa.com/koocheyEhsas/54363 لینک پارت اول رمان عاشقانه و تاریخی اختر❤️ https://eitaa.com/koocheyEhsas/45464 کپی از رمان ها به هر شکلی حرام است •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @koocheyEhsas •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
لینک قسمت اول رمان زیبای ❤️ جدید https://eitaa.com/koocheyEhsas/54363 لینک پارت اول رمان عاشقانه و تاریخی اختر❤️ https://eitaa.com/koocheyEhsas/45464 کپی از رمان ها به هر شکلی حرام است •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @koocheyEhsas •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
حُسنا یہ پزشکه کہ توسفر کربلا اسیر داعش میشن.😭😱 و اونجا مجبور میشه به عقد طوفان در بیاد . طوفان مهندس و نخبه ی ایرانی متاهل هست و به شدت عاشق حسنا میشه، بعد از ازادی بین دوراهی عشق و وجدان گیر میکنه و نمیدونه زن خودش رو نگه داره یا حسنارو😢😢😢 داستانے لبریز از عشق و غیرت ❤️ https://eitaa.com/joinchat/1843265684C8672323f1c
❤️🍃روسریم رو درآوردم که وضو بگیرم .وقتے برگشتم تو چارچوب در ایستاده بود. براے اولین بار منو با این وضعیت مےدید. عمیق نگام کرد. من از خجالت سرمو زیر انداختم. سرم رو کہ بلند کردم چشماشو بست. قطره اشکش روی گونه‌اش افتاد.صورتش قرمز شده بود.خواستم رد بشم دستمامو گرفت برای اولین بار....رگ غیرتش بالا زده بود... _ آخه تو با این ظاهر زیبا ... چرا اومدی اینجا؟ بہ سختی لب زد اگر کسی تو رو ... کم آورد ...سرش رو به دیوار گذاشت و صدای هق هقش بلند شد.... https://eitaa.com/joinchat/1843265684C8672323f1c فوق العاده هیجانے
بادادی که سرم زد بغضم شکست وشروع کردم به اشک ریختن.رومو ازش برگردوندم. روی کاناپه نشستم. امیرعلی روی مبل روبه روم نشست. _خیلی خب باشه گریه نکن. نمیتونستم گریه نکنم.اختیار اشک هام دست خودم نبود. عصبانی شد با کف دست چند بار محکم روی میز کوبید. _میدونی نمیتونم اشکهاتو ببینم دست میذاری روی نقطه ضعفم... _چطور تحمل دیدن گریمو نداری ولی جلوی چشمم به مریم میگی عشقم؟؟؟ نمیدونی دیروز که مریم کنارت نشسته بود چه حالی شدم. تو منو بدجوری شکستی امیر... https://eitaa.com/joinchat/2170552385C0a48376672
ڪوچہ‌ احساس
بادادی که سرم زد بغضم شکست وشروع کردم به اشک ریختن.رومو ازش برگردوندم. روی کاناپه نشستم. امیرعلی رو
وقتی پسر پولدار عمارت عاشق خدمتکار خونشون میشه و هیچ راهی برای رسیدن به هم پیدا نمیکنن😢 تا اینکه تصمیم میگیرن....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا