eitaa logo
ڪوچہ‌ احساس
7.3هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
18 فایل
لینک کانال تبلیغات http://eitaa.com/joinchat/826408980C73a9f48ae6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گرم عزا ملائک در سوگ مصطفایند ارض و سما به گریه از داغ مجتبایند ▪️صلی الله علیک یا اهل بیت النبوه ایام عزای #شهادت_پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله و #شهادت_امام_حسن_مجتبی علیه‌السلام تسلیت باد
⬛️ اعمال روز ۲۸ صفر 🏴 سالروز شهادت امام مجتبی (ع) و حضرت رسول اکرم (ص) 1️⃣صدقه دادن 2️⃣خواندن ۱۰مرتبه دعای یا شَدِیدَالْقُوَى 3️⃣ روزه گرفتن 4⃣ غسل کردن مستحب است که قبل از خواندن زیارت حتی از راه دور ، غسل انجام شود . 5⃣ خواندن زیارت حضرت محمد(ص) از راه دور 6⃣ زیارت امام حسن مجتبی(ع) •|🕊🥀 سـَڵآمٌـ‌ عَڵْے‌آݪِ‌یـٰاسـین |• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاه میگوید پدر ؛ گاه میگوید پسر ؛ گاهی رضا 💔 . ص 🏴 ع🥀 🖤 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
من كه از داغ حسين غرق ملال و مَحَنَم من مسلمان شده ی دست امام حسنم من گدای کرم گُل پسر ِ فاطمه ام حسنی ام بنویسید به روی کفنم ◼️شهادت امام حسن مجتبی(ع) تسلیت باد (ص)🥀 (ع)🥀 (ع)🥀 تسلیت_باد🥀
اِی اُمت رسول قیامت به پا کنید لبریز جام دیده زاشک عزا کنید در ماتم پیمبر و تنهایی علی باید برای حضرت زهرا دعا کنید. (ص) و (ع) تسلیـــت باد 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به زبونمون افتاده میگیم رحلت پیامبر (ص) ولی ایشون به شهادت رسیدن اینم مدرک... 🖤
🖤⃟⃟🕊 در‌عَجَبَم! من‌گُناه‌میکنم‌امّا‌توهنوز‌پدرانه‌هایت‌را‌داری♥️ 🖤|↫حاج‌قاسم 🕊|↫شھیدآنہ 🥀🍂 🥀🍂
AUD-20220816-WA0038.
1.93M
☑️ 🎶 عالم ماتم سرا 🍁 / زهرا (س) صاحب عزا 🖤 / چشما بارونیه 😭 واویلا واویلا 🎧 حاج محمود کریمی 🏴🕯 (ص) تسلیت باد
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ حٰاجَت‌کِـہ‌زیٰاداَسـت‌ولۍچَندصَبـٰاحیست ـدآغِ‌سَفـرڪَرب‌ُوبَلـٰابَردِلمـٰان‌اَسـت..(:🚶🏿‍♂'! ‌‌ ‌‌ ص🥀🍂 🥀🍂
میرم مدینه قبر خاکی رو میبینم .mp3
5.39M
🌟🥀 🎶 میرم مدینه قبر خاکیو می بینم 😭 / همش به یاد کربلا و اربعینم 🎧 کربلایی حمید علیمی 🏴🕯 🥀🍂 🥀🍂 تسلیت باد.
﷽ . اَللّهُمَ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج . سلام‌میـــدهم‌و‌دلخــوشم‌که‌فرمودید هر‌آنکه‌در‌دل‌خودیادماست‌،زائر‌ماست . 🥀🍂 🥀🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴اندک اندک جمع مستان می‌رسند... ▪️ورود کاروان‌های پیاده از شهرهای مختلف به مشهد مقدس همزمان با (ع) 🥀🍂 🥀🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🖤🌱• به غربتش چه گویم رسول اکرم گفت که ماهیان همه گریند درعزای حسن 🥀🍂 🥀🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 🥀🍂 🥀🍂 ⚫️چه کسی پیامبر(ص) را مسموم ساخت؟ ✍️نظر شیخ حسن فرحان المالکی(محقق عربستانی): 👈 پیامبر توسط طلقاء قریش (ابوسفیان و معاویه و دیگر طلقا) با فریب برخی همسران پیامبر، مسموم و شهید شد!
رســم خادمی_۲۰۲۱_۱۲_۰۱_۰۷_۴۷_۰۳_۱۷۱.mp3
4.68M
سلام اربابم حسین ♥️ چه پناهی دارم.. کربلایی حسن عطایی فووووق العاده زیبا اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع 🥀🍂 🥀🍂
❤️ حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند رد دو دست ابالفضل روی آب بماند حسن شدی که سوال غریب کیست در عالم میان کوچه و گودال بی جواب بماند (ع)🖤 💔 🥀🍂 🥀🍂
🌴عاقبت یڪ ࢪوز از دࢪگاهـ باب القاسمت 🌴پࢪچم گنبد طلایت ࢪا زیارت می ڪنم؛) 🥀🍂 🥀🍂
می کشدم آه این غصه جانکاه .mp3
4.76M
☑️ 🎶 می کُشَدم آه 😩 این غصهٔ جانکاه / دوری تو ای ماه 🌙 یا رسول الله 🎧 حاج میثم مطیعی 🏴🕯 (ص) تسلیت باد
مداحی آنلاین - خوشم که از ازل شدم به درگهت شدم گدا حسن - بنی فاطمه.mp3
4.58M
🔳 (ع) 🌴خوشم که از ازل شدم به درگهت گدا حسن 🌴همیشه میزنم صدا ز سوز دل تو را حسن 🎤 سید_مجید_بنی_فاطمه ⏯ واحد 🥀🍂 🥀🍂 👌بسیار دلنشین
Sibsorkhi - Aghaye Karimam.mp3
5.28M
🏴مداحی های ویژه آخر ماه صفر ۶ ( مداحی شهادت امام حسن علیه السلام) آقای کریمم یار قدیمم 🎙حاج حسین سیب سرخی اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع 🥀🍂 🥀🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿🖤🌿 شـهــادت پـیـــامــبـــراڪرم(ص) برتمام مسلمانان تسلیت (ص)
ڪوچہ‌ احساس
•••♡🍂🍂🍂♡••• ﴾﷽﴿ رمان ♥ #بےدل ♥ به قلم #ر_مرادی #فصل_دوم * پایانِ یک آغاز * #قسمت_صد_و_پنجم شیشه‌
•••♡🍂🍂🍂♡••• ﴾﷽﴿ رمان ♥ ♥ به قلم * پایانِ یک آغاز * صدای موبایل تکتم او را به خودش آورد. برگشت سمت او. تکتم با دیدن اسم پدرش بلافاصله تماس را وصل کرد. پاک یادش رفته بود که به او بگوید دیرتر به خانه می‌رود. حاج‌حسین اغلب منتظر می‌ماند تا تکتم بیاید، بعد به مغازه می‌رفت حتی اگر طول می‌کشید. - سلام باباحسین! - سلام بابا! کجایی؟ - ببخشید یه کاری پیش اومد یادم رفت بهتون خبر بدم. الان دارم میام. شما خونه‌این؟ - آره بابا. - شما برید مغازه. خیالتون راحت. رسیدم خونه زنگ می‌زنم بهتون. از جا بلند شد. رو کرد به هامون. - ببخشید من باید برم. هامون می‌دانست نمی‌تواند بیشتر از این او را نگه دارد. پس باید تا می‌توانست به خواست دل او رفتار می‌کرد. سری تکان داد. - می‌رسونمت. - نه مزاحم نمیشم. فقط تا یه ایستگاه اتوبوس برسونینم..خودم میرم.. هامون راه افتاد. - بیا بریم..تارُف تیکه پاره نکن.. یکهو روی پنجه‌ی پا چرخید سمت تکتم. - ضمناً یادت باشه یه جواب درست و حسابی ازت نشنیدم..حرفامون نیمه تموم مونده‌ها..ملتفتی که؟! و خندید. تکتم به جای خندیدن به این لحن شوخ و لات‌مآبانه‌ی هامون، اضطراب به جانش چنگ انداخت. هرچه‌زودتر باید تردیدهایش را کنار می‌گذاشت. تصمیمش را باید می‌گرفت. این موضوع هرچه بیشتر کش پیدا می‌کرد، دردسرهایش هم بیشتر می‌شد. وقتی می‌خواست پیاده شود هامون گفت:" دیدار بعدی کی؟! " تکتم پوفی کشید. - واقعاً نمی‌دونم.. - بهت زنگ می‌زنم..خوبه؟ تکتم فقط سری تکان داد و پیاده شد. چقدر از این حالی که گرفتارش شده بود، بدش می‌آمد. از این سردرگمی. از این سرگشتگی. چادرش را جمع کرد و رفت سمت خانه‌شان. هامون تا وقتی دیگر او را ندید، نگاهش کرد. پشیمان بود چرا زودتر از اینها برای حرف‌زدن با او اقدامی نکرده. مثلاً همان وقت که فهمید طاها شهید شده! لبهایش را با زبانش تر کرد و سرش را عقب گرفت. قبل از اینکه بیشتر خودش را سرزنش کند، دنده را عوض کرد. ماشین از جا کنده شد و به سرعت از آنجا دور شد. *** - چقدر کار کردن با این دستگاهای جدید راحت‌تره! این را حبیب گفت و به تکتم که داشت دستگاه جدیدِ نوار مغز را چک می‌کرد، نگاه کرد. تکتم لبخندی زد و گفت:" همین‌طوره.. ما به خاطر اینکه دسگاه قبلی دیگه خیلی داغون بود مجبور شدیم اینو تهیه کنیم..یه دسگاه جدید اومده که هم کار نوار مغزو انجام میده هم ام ‌آرآی..منتهی اومدنش به بازار یکم طول می‌کشید..به همین فعلًا رضایت دادیم.. - چه بد! - ولی از دکتر مجد قول گرفتیم به محض ورودش به بازار تهیه‌ش کنیم.. - خب..این شد یه چیزی.. بی‌صبرانه مشتاقم تا بیاد. فک می‌کنم یه تحول توی تجهیزات پزشکی باشه! - بله.. اینطور که شنیدم کارائیهاش فوق‌العاده‌س.. - مخترعش ایرانیه؟! تکتم ساکت شد. بعد از کمی مکث گفت:" بله.. فک می‌کنم.." - من همیشه به این بچه‌های نخبه‌ی خودمون افتخار می‌کنم..اونا باعث سرافرازی جامعه‌ن..البته اگه کسی قدرشون‌و بدونه.. - همین‌طوره. وقتی کارشان تمام شد، حبیب او را به خوردن یک قهوه دعوت کرد. دلش می‌خواست درمورد پسری که چند روز پیش، جلوی بیمارستان او را دیده بود، بیشتر بداند. ولی نمی‌دانست چطور مطرحش کند. اصلاً شاید از خیر گفتنش می‌گذشت. قهوه را گرفت و برگشت. داشت فکر می‌کرد بپرسد یانه! پشت در اتاق که رسید، صدای تکتم پاهایش را سست کرد. سرش را پایین انداخت. چشمهایش را بست و به قهوه‌ی تلخ توی دستش خیره شد. ... این‌اثر فقط‌ متعلق‌ به‌ کانال‌ می‌باشد.⛔️ ❌ لینک کانال http://eitaa.com/joinchat/2126839826C589c9be5e4