بازی در نمی آورد.می دیدم برای شهادت حواسش به همـه ی کار هایش هست.👌
یک روز دیدم پله ها را دوتا یکی می دود پایین. تا رسید جلوی در، گفتم:
"مگه دزد دنبالت کرده؟خودتو به کشتن ندی!🍁
فوقش یه دقیقه دیر تر می رسی سرکار."☹️
سریع هندل موتور🏍 را زد و گفت:
"همین یه دقیقه، یه دقیقه ها یه روز، یه روز شهادتمون رو عقب می ندازه!😞☝️
#شهید_محسن_حججی
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
@koocheyEhsas
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
✾•┈┈••✦⚫️✦••┈┈•✾
▪️مهرت به کائنات برابر نمی شود
▪️داغی ز ماتم تو فزونتر نمی شود
▪️از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود
▪️سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود
▪️ظلمی که بر تو رفت ز بیداد اهل ظلم
▪️بر صفحه خیال مصور نمی شود
▪️تنها جنازه تو شد آماج تیر کین
▪️یک ره شد این جنایت و دیگر نمی شود
🥀شهادت مظلومانه امام حسن مجتبی ع تسلیت باد🥀
✾•┈┈••✦⚫️✦••┈┈•✾
@koocheyEhsas 🕊
لینک پارت اول رمان در حال تایپ✍...
#جدال_شاهزاده_وشبگرد
https://eitaa.com/koocheyEhsas/4753
◇ لینک پارت اول رمان بسیار زیبای #دلارامِمن 💚🍃
https://eitaa.com/koocheyEhsas/3205
♡لینک پارت اول رمان پر خاطره ، هیجانے و عاشقانہ
💕 #رؤیاے_وصــــال💕
https://eitaa.com/koocheyEhsas/414
☆لینک پارت اول رمان #مدافع_عشق
👇👇👇👇
https://eitaa.com/koocheyEhsas/414
یکی از دخترایِ لبنانی اونجا گاهی توی سالن یا جای دیگه وقتی علی را میدید
به سمتش میرفت و باهاش حرف میزد. سوالایی درباره مرکز و فعالیت هاش کلاس های بچه ها میپرسید .
وای خدا میدونه تا اون حرف میزد من چه حالی پیدا میکردم.
یه حسِ بدی داشتم .دلم نمیخواست باهاش حرف بزنه .من با مداحی های علی اُخت شده بودم ...
💚💚💚
http://eitaa.com/joinchat/3496869910C9218c295b9