#روایٺــ_عِـشق ✒️
✍همسر شهید «روح الله سلطانی» گفت:
آقا #روحالله رفت و کنار حضرت آقا (مقام مظم رهبری) نشست 😇و ایشان از آقا روحالله پرسید «بچه کجایی؟»⁉️
آقا روحالله گفت: «من آملی هستم و از مازندران🏞». حضرت آقا هم به شوخی گفتند❗️: «دانه بلند #مازندران»😄.
📎مسئول عملیات لشکر عملیاتی ۲۵ کربلا
#شهید_روحالله_سلطانی🌷
╭─┅═♥️═┅╮
@koocheyEhsas
╰─┅═♥️═┅╯
صبح آمد
و از عطر تمناے تو نوشید
خورشید هم از جامہ لبخند تو پوشید
دست من و
آرامش موزون نگاهٺ
هر حادثہ از چشمہ
چشمان تو جوشید...
#میترا_ملڪ_محمدے
#سلام_صبحتون_به_کام
╭─┅═♥️═┅╮
@koocheyEhsas
╰─┅═♥️═┅╯
دوستان گرامی روزانه دوپارت تقدیمتون خواهد شد .
ولی بعضی روزها سه پارت خواهیم داشت.
قرار بود امروز سه پارت تقدیم حضورتون بشه که متاسفانه آماده نشد.😔
ان شالله فردا 😍
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#لالہهای_آسمونے
در يكي از #جلسات دادگاه از شهيد بخارايي مي پرسند:⁉️ چرا گلوله دوم را به #حنجره او (حسنعلیمنصور) زديد؟ ميگويد: ميخواستم گلوله دوم را به مغز او بزنم💥 اما قبل از اينكه گلوله را به مغز او بزنم يادم آمد كه اين حنجره او بوده كه به #مرجع تقليد و رهبر اسلامي من اهانت كرد 😠بايد اول حنجره او #دريده بشود...
#شهید_محمد_بخارائی🌷
#سالروز_شهادت
╭─┅═♥️═┅╮
@koocheyEhsas
╰─┅═♥️═┅╯
سلام
پارت های کانال روزانه صبح بین ساعت ۱۰تا۱۱ و شب بین ساعت ۲۰تا۲۱ گذاشته میشه.
البته بعضی روزها پارت عصر هم هدیه نویسنده به همراهان همیشگی کانال تقدیم خواهد شد🌹
══════♥️♥️══════
شٻـطنت ڪن، لحظہاے از پشٺ چشمم را بگٻر
بشنوے ٺا اولٻـن اسمے ڪہ خواهم گفٺ کٻسٺ
#سعیدصاحبعلم
══════🍂☕️🍂══════
╔═🌸🍃════╗
@koocheyEhsas
╚════🍃🌸═╝
تا ڪہ پرسيدم ز منطق، عشق چيسٺ
در جوابم اينچنين گفت و گريسٺ
ليلے ومجنون همہ افسانہ اند
عشـق تفسيـرے ز زهرا وعلے سٺ
╔═ ♥️❤️ ════╗
@ketabkhane_bekhan
╚════ ♥️❤️ ═╝
لینک پارت اول رمان هیجانے ، عاشقانہ و مذهبے
❤️#رؤیاے_وصــــال 🍂🌹👇
https://eitaa.com/koocheyEhsas/414
☆لینک پارت اول رمان مدافع عشق☆
👇👇👇👇
https://eitaa.com/koocheyEhsas/71
•┈┈☆✾🌻✾☆┈┈•
در آفتاب نهانم کہ هر غروب و طلوعے
نہم جبین وداع و سر ســــلام به پایت
🍃🍃🍃🍃
صبح بخیر طلوع هستے 🌹
@koocheyEhsas
•┈┈☆✾❤️✾☆┈┈•
توجه 📣📣توجه💜💙💚💛❤️
بزرگوارانی که نظرات خودشون رو در مورد رمان نوشتند .
از همگی بسیار سپاسگذاریم
حقیقتا پیامهاتون قوت قلب براے ماست و امیدوار نگهمون میداره 😍
دوستان عزیز سوالاتی پرسیده بودید که بخاطر حجم بالای پیام ها توانایی جواب دادن به همه سوالها میسر نیست لذا بهتر دیدیم اینجا جوابگو باشیم.
۱.در مورد روند پارت گزاری رمان حقیقتا هدف تشنه کردن مخاطب نیست.😕
این رمان چون آنلاین هست گاها حتی چند دقیقه قبل از انتشار تموم میشه و حتی فرصتی برای ویراستاری یا تجدید نظر هم وجود نداره.😓ڪما اینکه میبیند در رمان جای کار بیشتر و تمرکز بیشتری هست.
بنابراین بخاطر مشغله نویسنده با پارت های کمتری نسبت به قبل در طول روز مواجه هستیم.شما دعا کنید اگر خدا توان و قدرت مضاعف داد ان شاء الله تعداد پارتها بیشتر میشه.
البته ناگفته نماند که پارتها نسبت به بقیه کانالهای رمان طولانی تره و در واقع دو پارت محسوب میشه.
تعداد پارت های باقی مانده داستان هم اصلا مشخص نیست.ممکنه نویسنده تصمیم بگیره به زودی تمومش کنه یا اینکه طولانی تر باشه.
۲.در مورد پایان داستان باید گفت اصلا مشخص نیست. حتی خود نویسنده هم در تردید هست که چطوری تمومش کنه😁تلخ یا شیرین؟
قطعا هر اتفاقی شیرینی خودشو داره😊
۳.از نویسنده ، رمان دیگه ای در دسترس نیست.رمان بعدی هم در همین کانال قرار خواهد گرفت. در واقع این اولین رمانشون هست و ایراداتے رو که هم فرمودید به جا است .
۴.در مورد تشکیل گروه نقد ونظر هم که خیلی اصرار کردید باید بگم اگر توجہ کنید اتفاقات خوبی بعضأ در گروه ها اتفاق نمیفته.لذا ترجیح میدیم فعلا گروه تشکیل نشه
۵.در رابطه با واقعی بودن رمان باید گفت همه این داستان به شکلی که در رمان پشت سر هم قرار گرفته واقعی نیست بلکه به تاسی از واقعیت نوشته شده.
یعنی نویسنده وقایع حقیقی مختلف و مجزا را کنار هم قرار داده و با کمک تخیل اون رو پر و بال داده
وقایعی مثل اسارت و نجات یافتن از دست داعش، مثلث عشقی طوفان ،حسنا و فاطمه ،ماجرای الهام و کامران
بعضی از خوابها ... اینها همه بر اساس واقعیت هست.
بازهم از حُسن نظرتون سپاسگذاریم🌹
❤️🍃
🌷 #خاطرات_شهدا 🌷
🌺از زبان #همسرشهید:👇
گفت:
“عاشقم گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز …
بی تفاوت بودنت هر لحظه آبم می کند”
قهر بودیم ، در حال #نماز خوندن بود ..😇
نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون ورنشسته بودم کتاب شعرش و برداشت و با یه لحنِ دلنشین شروع کرد به خوندن😌
ولی من باز باهاش قهر بودم …!!!☹️
کتاب و گذاشت کنار ، بهم نگاه کرد و گفت :
“غزل تمام ، نمازش تمام ،دنیا مات ، سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد”
باز هم بهش نگاه نکردم …
اینبار پرسید : #عاشقمی؟؟ سکوت کردم …
گفت: “عاشقم گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز …
بی تفاوت بودنت هر لحظه آبم می کند”
دوباره با لبخند پرسید : عاشقمی مگه نه ؟؟؟
گفتم : نـــــــه😐
گفت :
” لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت آری ..
که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری ”
زدم زیرِ خنده … و رو بروش نشستم …😅
دیگه نتونستم بهش نگم وجودش چقدر آرامش بخشه …
بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم :
#خدا_رو_شکر_که_هستی …😍
╭─┅═♥️═┅╮
@koocheyEhsas
╰─┅═♥️═┅╯
بزرگوارانی که اعلام میکنن پارت ها رو توی کانال نمیبینند
کانال رو حذف کنند و دوباره وارد بشن:
╭─┅═♥️═┅╮
@koocheyEhsas
╰─┅═♥️═┅╯
http://eitaa.com/joinchat/2126839826C589c9be5e4