7.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرکت خود جوش دانش آموزان انقلابی به نشانه ی اعتراض نسبت به هنجارشکنی های اخیر❗️
پیشنهاد مشاهده🎥
#ایران_قوی
#نسل_انقلابی
#دهه_هشتادی_ام
#زن_عفت_افتخار
تیغ و سپر به دست بگیرد چه میشود؟
جانانه حربه دست بگیرد چه میشود؟
تازه عصا به دست گرفته چنین شده
شمشیر اگر به دست بگیرد چه میشود؟
روز ظهور پشت سر آفتاب عشق
یک شاخه پَر به دست بگیرد چه میشود؟
بگذار شاعر تو به عکست که میرسد
اینبار سر به دست بگیرد, چه میشود؟
ﺧﻮﻥ خلیل ﺩﺭ ﺭﮒ ﺍﻭ ﮔﺮﻡ ﻭ ﺟﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﺒﺮ ﺑﻪ دست بگیرد چه میشود؟
با سبک اصفهان و خراسانی دلش
نبض هنر به دست بگیرد چه میشود؟
ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﯿﻢ ﺟﺮﻋﻪ ﺳﺨﻦ ﻣﺴﺖ ﮐﺮﺩه است
ﺟﺎﻣﯽ ﺩﮔﺮ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﭼﻪ میشود؟
دیدار یار کنج حرم دیدنیتر است
شمسی قمر بدست بگیرد چه میشود
تنها به لطف عشق نظرکرده میشوند
وقتی نظر به دست بگیرد چه میشود؟
ﮐﺸﺘﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ تلخی ﺩﺷﻨﺎﻡ ﺍﺯ ﻟﺒﺶ
ﺷﯿﺮ ﻭ ﺷﮑﺮ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﺩ چه میشود؟
آن کس که خاک را به نظر کیمیا کند
یک کوه زر به دست بگیرد چه میشود؟
حالا اگر به پاش سرم ارزشی نداشت
از ما جگر به دست بگیرد چه میشود؟
یک روز پرچم خبر از دوست را اگر
صاحب خبر به دست بگیرد چه میشود
شمشیر بسته بر کمرش در نیام صبر
تیغ از کمر به دست بگیرد چه میشود؟
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
16.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان کوتاه ( نفسی که باید قربانی کنی )
زن: چه شد که یکدفعه فیلت یاد هندوستان کرد مرد؟! تو و حج ؟! هه ،واقعا میخواهی حجره و تجارتت را در بازار رها کنی و به مکه بروی؟!
مرد: کار بدی میکنم؟!
زن: من گفتم کار بدی میکنی؟ فقط سوال کردم،همین
مرد: سوالت پُر از طعنه و کنایه است.میدانم منظورت از این سوالها چیست...
صداپیشگان: مریم میرزایی - مسعود صفری - کامران شریفی - نسترن آهنگر- علیرضا جعفری -محمد علی و محمد طاها عبدی - محمد رضا جعفری
نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی
پخش روزهای یک شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی
@radiomighat
•♥️🌱•
هر کجا شکستیم !
آدرس "تو" را به ما دادند...
🎞¦⇠#استوری
♥️¦⇠#دلتنگڪربلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌🕊
از فتنه ها و وسوسه های زیاد شهر
اِنّی أعوذُ بِالحَرم شاه کربلا فقط✋️
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله❤️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
12.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️برای امنیت ملت
🔻تذکر رهبر انقلاب برای قدرشناسی از حافظان امنیت
رهبر انقلاب در جمع خانوادهی شهدای نیروی انتظامی:
🔻[این شهدا] حافظ امنیّتند. دشمن میخواهد امنیت را از بین ببرد؛ میخواهد همین نقطهی قوّت واضح را از جمهوری اسلامی بگیرد؛ لذا با اینها خیلی دشمنند.
#من_دیگ_نخریدم
آورده اند یکی از علما ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود تا امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف را زیارت کند. تمام روزها روزه بود ،در حال اعتکاف، از خلق الله بریده بود...!!!
صبح به صیام و شب به قیام زاری و تضرع به حضرت حجت روحی له الفدا
شب ۳۶ ندای در خود شنید که می گفت: فلانی ساعت ۶ بعد از ظهر بازار مسگران در دکان فلان مسگر
عالم می گفت: از ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شدم در کوچه های بازار از پی دکان فلان می گشتم ، گمشده خویش را در آنجا زیارت کنم.
پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و مسگران نشان می داد.
قصد فروش آنرا داشت به هر مسگری نشان می داد وزن می کرد و می گفت : به ۴ ریال و ۲۰ شاهی.
پیرزن می گفت : نمیشه ۶ ریال بخرید ؟
مسگران می گفتند : خیر مادر برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد.
پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید همه همین قیمت را می دادند
پیرزن می گفت: نمیشه ۶ ریال بخرید؟
تا به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود
مسگر به کار خود مشغول بود
پیرزن گفت: این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم ؛ خرید دارید؟
مسگر پرسید چرا به ۶ ریال؟
پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت :
پسری مریض دارم دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود.
مسگر پیر دیگ را گرفت و گفت : این دیگ سالم و بسیار قیمتی است حیف است بفروشی
امّا اگر اصرار داری بفروشی من آنرا به ۲۵ ریال میخرم!!!
پیر زن گفت: عمو مرا مسخره می کنی ؟!
مسگر گفت : ابدا، دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت.
پیرزن که شدیدا متعجب شده بود دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد.
عالم می گوید: من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات را فراموشم شده بود در دکان مسگر خزیدم و گفتم : عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی!
اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند آنگاه تو به ۲۵ ریال می خری؟!
مسگر پیر گفت: *من دیگ نخریدم*
من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد
پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند
پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد
*من دیگ نخریدم*
عالم می گفت: از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که...
شخصی با صدای بلند صدایم زد و گفت:
فلانی کسی با چله گرفتن به زیارت ما نخواهد آمد! دست افتاده ای را بگیر و بلند کن ما به زیارت تو خواهیم آمد❤️