eitaa logo
کانال علی‌اصغر(همراه‌بامعرفی مطالب کانال‌هایی درارتباط‌با کودک و نوجوان)
264 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
6.8هزار ویدیو
71 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از نو+جوان
🕊 برای اسلام؛ برای همه 🥳 نه‌تنها برای شیعه‌ها بلکه 😍 💌 این رو ضمیمه پیامای تبریک عیدتون کنین و‌ برای دوست و فامیل و آشنا بفرستین 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_Khamenei
هدایت شده از نو+جوان
11.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | اولین وصیت... ❓ فکر می‌کنین اولین وصیت پیامبر به امیرالمؤمنین علیهما‌السلام چی بود؟! 😳 چیزی که اگه نباشه دیگه هیشکی به هیشکی اعتماد نمی‌کنه! 🦋 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
برداشتی از دعای بیست و چهارم صحیفه سجادیه کانال کودکان (و نوجوانان) علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar
برداشتی از دعای بیست و چهارم صحیفه سجادیه کانال کودکان (و نوجوانان) علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar
چرا حسین و زینب می‌خواهند صحیفه سجادیه بخوانند؟ چون این کتاب، بعد از قرآن و نهج البلاغه، مهم‌ترین کتاب شیعیان است و به آن اخت القرآن یعنی خواهر قرآن ، انجیل اهل بیت ، زبور آل محمّد و صحیفه‌ی کامله می‌گویند. این کتاب دارای دعاهایی می‌باشد که امام سجاد علیه السلام برای دوستدارانشان بیان فرموده اند. فرزندان امام سجاد علیه السلام؛ یعنی امام محمد باقر علیه السّلام و نیز برادرشان زید بن علی آن‌ دعاها را نوشته‌اند و امام صادق علیه السّلام که کودک بودند، آن دعاها را شنیده‌اند. این کتاب فقط شامل راز و نیاز با خدا نمی‌شود و شامل مجموعه‌ای از معارف و علوم اسلامی می‌شود. صحیفه سجادیه دارای ۵۴ دعا است. معروف‌ترین دعای صحیفه سجادیه، دعای مکارم الاخلاق است. 📚الگو ایرانی کانال کودکان (و نوجوانان) علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آید امام غایب در انتظار اویم کانال کودکان (و نوجوانان) علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar
کانال علی‌اصغر(همراه‌بامعرفی مطالب کانال‌هایی درارتباط‌با کودک و نوجوان)
یک داستان درباره زندگی امام موسی کاظم مردی از نواده های عمر بن خطاب، در مدینه با امام کاظم (ع) دشمنی می کرد و هر وقت به ایشان می رسید، با کمال گستاخی به حضرت علی (ع) و خاندان رسالت، ناسزا می گفت و بدزبانی می کرد. روزی بعضی از یاران امام موسی کاظم، به آن حضرت عرض کردند: به ما اجازه بده تا این مرد تبه کار و بدزبان را بکشیم. امام کاظم (ع) فرمود: نه، هرگز چنین اجازه ای نمی دهم. مبادا دست به این کار بزنید. این فکر را از سرتان بیرون کنید. روزی امام از یارانش پرسید: آن مرد اکنون کجاست؟ گفتند: در مزرعه ای در اطراف مدینه به کشاورزی اشتغال دارد. امام کاظم (ع) سوار بر الاغ خود شد و به همان مزرعه رفت و در همان حال به کشت و زرع او وارد شد. مرد کشاورز فریاد زد: کشت و زرع ما را پامال نکن. حضرت همچنان سواره پیش رفت تا اینکه به آن مرد رسید و به او خسته نباشید گفت و با روی شاد و خندان با او ملاقات نمود و احوال او را پرسید. سپس فرمود: چه مبلغی خرج این کشت و زرع کرده ای؟ او گفت: صد دینار. امام کاظم (ع) فرمود: چقدر امید داری که از آن به دست آوری؟ او گفت: علم غیب ندارم. حضرت فرمود: من می گویم چقدر امید و آرزو داری که عایدت گردد. گفت: امیدوارم دویست دینار به من برسد. امام کاظم (ع) کیسه ای در آورد که سیصد دینار در آن بود. فرمود: این را بگیر و کشت و زرع تو نیز به همین حال برای تو باشد و خدا آنچه را که امید داری، به تو برساند. آن مرد آنچنان تحت تأثیر بزرگواری امام قرار گرفت که همان جا به عذرخواهی پرداخت و عاجزانه تقاضا کرد که امام تقصیر و بدزبانی او را عفو کند. امام کاظم (ع) در حالی که لبخند می‌زد بازگشت. مدتی از این جریان گذشت تا روزی امام کاظم (ع) به مسجد آمد، مرد کشاورز که در مسجد بود، برخاست و با کمال خوشرویی به امام نگاه کرد و گفت: «اَللهُ أعْلَمُ حَیثُ یجْعَلَ رِسالَتَهُ؛ خدا آگاه تر است که رسالتش را در وجود چه کسی قرار دهد.» دوستان آن حضرت که با کمال تعجب دیدند آن مرد کاملاً عوض شده، نزد او رفتند و علت را پرسیدند که چه شده این گونه تغییر جهت داده ای؟ قبلاً بدزبانی می کردی و ناسزا می‌گفتی، ولی اکنون امام را می ستایی؟ او گفت: [حرف درست] همین است که اکنون گفتم [نه آنچه قبلا می‌گفتم]. آن گاه برای امام دعا کرد و سؤالاتی از امام پرسید و پاسخش را شنید. امام برخاست و به خانه خود بازگشت. هنگام بازگشت، به آن کسانی که اجازه کشتن آن مرد را می طلبیدند، فرمود: این همان شخص است. کدام یک از این دو راه بهتر بود: آنچه شما می‌خواستید انجام دهید یا آنچه من انجام دادم؟ من با مقدار پولی که کارش را سامان دهد، سامان دادم و از شر و بدی او آسوده شدم. منبع داستان: (شیخ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، تهران، اسلامیه، ۱۳۹۰ ه_. ق، چ ۳، ص ۳۰۶) نتیجه این داستان: امام موسی کاظم به جای خشونت ورزیدن و مقابله به مثل کردن با دشمنش، او را با خوبی شرمنده خود کرد و دشمنش را تبدیل به دوست نمود. این ویژگی امامان که حتی با دشمنانشان با گذشت و مهربانی برخورد می‌کنند به ما می‌آموزد که اسلام دین مرحمت و گذشت و صلح و دوستی است و به راستی از محبت خارها گل می‌شود. 📚ستاره کانال کودکان (و نوجوانان) علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا