eitaa logo
کانال علی‌اصغر(همراه‌بامعرفی مطالب کانال‌هایی درارتباط‌با کودک و نوجوان)
262 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
6.6هزار ویدیو
68 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/VoG6H قیام می‌کنم برسم شام کار رو تمام می‌کنم نماهنگ جدید مداحی سجاد محمدی محرم1401 (موسسه فرهنگی کوثر ) کانال بشارت در ایتا👇 https://eitaa.com/besharat_ir داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm کانال کودکان علی اصغر👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال علی‌اصغر(همراه‌بامعرفی مطالب کانال‌هایی درارتباط‌با کودک و نوجوان)
قصه سوره نصر ✔️✔️ یکی بود یکی نبود...... پیامبر ما مسلمانان حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بسیار مهربان بودند.ایشان همیشه بچه‌ها را دوست داشتند و با آنها بازی می‌کردند. برای آنها از دین و خدای مهربان می‌گفتند. بچه‌ها هم همیشه صحبت‌های ایشان را گوش می‌دادند. ✔️ پیامبر فقط برای بچه‌ها از خدای مهربان صحبت نمی‌کردند بلکه برای همه از خدای مهربان می‌گفتند.اما آن‌زمان انسان‌های بد زیاد بودند و پیامبر را به‌خاطر خداپرستی خیلی اذیت می‌کردند تا اینکه کم‌کم با صبر و ایمان پیامبر همه‌چیز فرق‌کرد و مردم دسته‌دسته به‌سمت خداپرستی روآوردند. آن‌وقتها پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در شهر مدینه زندگی می‌کردند و هنگامی‌که رفته‌رفته بیشتر مردم مدینه مسلمان شدند آن‌حضرت به دستور خداوند تصمیم گرفتند به مکه بروند تا آنجا را هم از شرک و بت‌پرستی پاک کنند و مردم را به دین اسلام دعوت کنند. پس با سپاه بزرگی به‌سمت مکه به‌راه‌افتادند. فاصله مدینه تا مکه زیاد بود و هنوز به مکه نرسیده‌بودند که شب شد. آنان آتش زیادی برای درست کردن غذا روشن کردند. ازآن‌طرف مردم مکه با دیدن آتش زیادی که بیرون از شهر روشن‌شده‌بود شگفت‌زده شدند. ✔️ به‌همین‌جهت عده‌ای از آنها برای فهمیدن علت آتش به آنجا رفتند و با دیدن پیامبر و سپاه بزرگ ایشان علت حضور آنها را پرسیدند. پیامبر (ص) در پاسخ آنها فرمودند: ما به مکه می‌آییم تا آنجا را از وجود شرک و بت‌پرستی پاک کنیم. به مردم بگویید یا در خانه‌هایشان باشند یا در مسجد الحرام تا به آنها آسیبی نرسد. به این‌ترتیب پیامبر(ص) بدون جنگ‌وخون‌ریزی مکه را فتح کردند و همه بت‌های داخل کعبه را از آنجا بیرون ریختند. ایشان با مهربانی تمام مردم را با دین زیبای اسلام آشنا کردند. پیامبر بعد از فتح مکه تمام کسانی را که به ایشان بدی کرده‌بودند را بخشیدند. به این‌ترتیب ساکنان مکه و اطراف آن گروه‌گروه نزد پیامبر (ص) آمده و مسلمان شدند. 📚سایت شیرین بانو کانال کودکان(و نوجوانان)علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar
کانال علی‌اصغر(همراه‌بامعرفی مطالب کانال‌هایی درارتباط‌با کودک و نوجوان)
تفسیر کودکانه از سوره‌ی نصر یکی بود یکی نبود غیر از خدای خوبو مهربون هیچ‌کس نبود یه‌روز پیامبر خدا با امام علی توی خونه نشسته بودند و داشتند حرف می‌زدند بچه‌ها چشمتون روز بد نبینه دوتا آدم بد توی یه خونه‌ی دیگه نشسته بودند و یه شمشیرم کنارشون بود و داشتند نقشه‌های بدی می‌کشیدن تا پیامبر خدارو به قتل برسونن اون شب خدا اونارو دیدو به فرشته‌ی مهربون گفت برو به پیامبر بگو تا از شهر مکه بیرون بره فرشته رفت و در گوش پیامبر گفت از شهر مکه خارج شو اونم اطاعت کرد... پیامبر همیشه از دستورات خدا اطاعت میکرد فرشته به پیامبر گفت آدمهای بد و بت‌پرست می‌خوان بیان و شمارو بکشن امام علی به پیامبر گفت : من حاضرم سرجای شما توی تخت بخوابم تا اونها نفهمند شما از مکه رفتید آدم‌های بد اومدن نزدیک خانه‌ی پیامبر خدا...پیامبر از خانه رفته بود امام علی خیلی پیامبر رو دوست داشت حتی حاضر شد جای پیامبر بخوابه و کشته بشه و خیلی شجاع بود امام علی جای پیامبر خوابید و آدم بدها وارد خونه شدند و میخواستند شمشیر رو بالا ببرن و یدفه یکیشون گفت : صبر کن پتو رو کنار بزنیم ببینیم خودشه؟پیامبره؟ پتو ور که کنار زد دید ای وای ! اینکه علیه و زود فرار کردند گفتند باید زود بریمو پیامبر رو پیدا کنیم و سوار اسبشان شدند و رفتند دنبال مسیری که پیامبر رفته بود پیامبر رسیده بود به یه غار توی غار داشتند نماز میخوندن و یکدفه آدم بدها رسیدند دم در غار اما یه چیز عجیب در غار رو گرفته بود تار عنکبوت در غارو پوشونده بود و یه کبوتر هم روی تار عنکبوت لونه درست کرده‌بودو توی لونش تخم گذاشته بود تعجب کردند و گفتند خوب اگه پیامبر رفته باشه توی غار باید تار ها پاره میشدن و پرنده هم پر میزدو می‌رفت پس پیامبر توی غار نرفته اینجوری بود که خدای مهربون که خیلی قوی و داناست پیامبر عزیزمونو از دست آدمای بدجنس نجات داد آدم‌بدها برگشتند شهر مکه پیامبر هم از غار بیرون اومدوبه راهش ادامه داد دیدی بچه ها؟ اگه خداوند بخواد یه آدم خوب مثل پیامبر رو از دست آدم‌های بد نجات بده با یه تار عنکبوت کوچولو یا یه پرنده نجات میده به همه‌چی قدرت میده و خدا خیلی داناست بچه ها فرشته ی مهربون به پیامبر گفت :از دست آدم بدها کجا بره؟آفرین از مکه بیرون بره پیامبر از مکه بیرون رفت و به سمت مدینه حرکت کرد و توی شهر مدینه مردم پیامبر رو خیلی دوست داشتند خیلی خوشحال بودند و به استقبال پیامبر رفتند و شادی می‌کردند پیامبر می‌خواست توی شهر مدینه مردم رو به راه راست هدایت کنه پیامبر یاران زیادی جمع کرد و خیلی از مردم افواجا افواجا دسته‌دسته به پیامبر ایمان آوردند یه‌روزی از روزها توی مدینه بعد چند سال فرشته‌ی مهربون اومد پیش پیامبر خدا و گفت : حالا که یارانت زیاد شدند و مسلمان شدند خدا وند دستور داده بری و شهر مکه رو فتح کنی اذا جا نصر الله والفتح وقتی شهر مکه فتح شد این آیه اومد بچه‌ها بچه ها توی شهر مکه همه‌ی مردمافواجا افواجا زیادزیاد به پیامبر ایمان آوردند بچه‌ها می‌بینید چقد اومدن سمت پیامبر خدا؟ افواجا و گروه‌گروه به سمت پیامبر ایمان اوردند فرشته‌ی مهربون بعداز اینکه مردم تونستند شهر مکه را فتح کنند و اینکه مردم افواجا فواجا ایمان اوردند اومد پیش پیامبر خدا و گفت : حالا که خدا شمارو پیروز کرده ای پیامبر شما باید خدا را تسبیح کنید خدا را حمد کنید شکر بکنیدازون طرف بچه ها یه سری آدم های بد بودند که خیلی خجالت میکشیدند اومدن پیش پیامبر خدا چون پیامبر رو اذیت کرده بودند میخواستند وستغفروا کنند استغفار کنند معذرت‌خواهی کنند میان استغفر می‌کنند و میگن آیا خدا مارو هم می‌بخشه؟ پیامبر میگن : انه کان توابا خدا خیلی مهربونه و خیلی بخشندس قبل‌ازاینکه من شمارو ببخشم خدا شمارو بخشیده خداوند تواب هستند یعنی توبه‌پذیر هستند و مارو می‌بخشه 📚شهر داستان کانال کودکان(و نوجوانان)علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar