eitaa logo
کانال علی‌اصغر(همراه‌بامعرفی مطالب کانال‌هایی درارتباط‌با کودک و نوجوان)
262 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
6.7هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 شاداب و با حضور قلب وضو بگیرید 💦 تا نماز تان بهتر و با حضور قلب بیشتری باشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تفسیر کودکانه از سوره‌ی تبت ( مسد )👇👇 یکی بود یکی نبود مردی بود به اسم ابی لهب ابی‌لهب مرد بدجنسی بود . بچه‌ها اسم پیامبر ما چی بود؟ محمد(صلی الله علیه و آله) ابی‌لهب هروقت پیامبر رو می‌دید به‌طرفش سنگ پرتاب می‌کرد بچه‌ها پیامبر همیشه به ابی‌لهب می‌گفت این‌کار خیلی اشتباه و کار خیلی بدیه و خطرناکه مگه من با تو چیکار کردم ابی‌لهب می‌گفت آخه خدا پرستی و مردم تو رو دوست دارن و من خوشم نمیاد ابی‌لهب به پیامبر حسادت می‌کرد یه‌روزی از روزها ابی‌لهب آن‌قدر پیامبر رو اذیت کرد تااین‌که یداش تبت شدن بچه‌ها می‌دونید ید یعنی چی؟ ید یعنی دست یداش تبت شد یعنی دستاش قطع شدن چون پیامبر رو خیلی اذیت کرد بچه ها ابی لهب خیلی ناراحت شد و افتاد توی خونه و دیگه دست نداشت یه روز که خواب بود صدایی شنید اومد کنار پنجره دید مردم دارن شعار میدن و میگن : تبت یدا ابی لهب وتب بچه ها بعدش واقعا ابی لهب از دنیا میره بعد دوتا فرشته میان پیش ابی‌لهب یکی طرف راست و یکی طرف چپ ابی لهب فرشته‌ها به ابی‌لهب می‌گن چرا پیامبر خدارو اذیت می‌کردی؟ چرا سنگ پرتاپ می‌کردی؟ ابی‌لهب می‌گفت: نه من این کارارو نمی‌کردم ولی بچه‌ها ابی‌لهب داشت دروغ می‌گفت فرشته‌های مهربون گفتن ما از همه‌ی کارهای تو فیلم‌برداری کردیم ابی‌لهب دست و پاشو گم‌می‌کنه فرشته‌هام فیلم رو نشون ابی‌لهب می‌دن ابی‌لهب فکر کردوگفت: عه عه ببینید من مال دارم (یعنی پول دارم) فرشته‌ها به ابی‌لهب میگن : ما اغنا این مال‌ها به درد ما نمی‌خوره (ما اغنی عنه ماله و ما کسب) بعد فرشته‌ها دست‌های ابی‌لهب رو گرفتن و سیصلی کردن تو نار (یعنی بردنش توی آتیش جهنم) سیصلی نارا ذات لهب ابی‌لهب یه زن داشت وامرءته یه کوله داشت که همیشه پشتش بود وامرءته می‌رفت بیابون و خار جمع‌می‌کرد و می‌برد می‌ریخت دم در خونه‌ی پیامبر وامرءته مثل اب لهب پیامبر رو اذیت‌می‌کرد وامرءته و حماله الحطب این‌قدر این‌کارو کرد و هروقت پیامبر می‌خواست از خونه بره بیرون خارها به لباسش می‌چسبید و می‌اومد خارهارو برداره دستش خونی می‌شد خارها به پاش می‌خورد و پاش می‌خورد و پاش خونی می‌شد پیامبر به اون میگفت : مگه من با تو چی‌کار کردم ؟ وامرءته می‌گفت من از شما خوشم نمیاد اونم مثل ابی‌لهب ازدنیارفت و دوتا فرشته اومدن تا از وامرءته سوالاتی بپرسن فرشته ا از وامرءته سوال کردن و پرسیدن چرا کار بد کردی و پیامبرو اذیت کردی؟چرا مردم‌آزاری کردی؟ وامرءته گفت نه من پیامبرو اذیت نکردم ولی فرشته‌ها بازم از کارای بد وامرءته فیلم‌گرفته‌بودن و بهش نشون‌دادن فرشته‌ها میان یه حبل از مسد میندازن دور جید وامرءته (یعنی یه ریسمان از لیف خرما می‌اندازن دور گردن وامرءته) 📚شهر داستان با تلخیص و تغییراتی اندک https://eitaa.com/koodakAliAsghar
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ ﴿۱﴾ بريده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد (۱) مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ ﴿۲﴾ دارايى او و آنچه اندوخت‏ سودش نكرد (۲) سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ﴿۳﴾ به‌زودى در آتشى پرزبانه درآيد (۳) وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ﴿۴﴾ و زنش آن هيمه‌‌كش [آتش فروز] (۴) فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ ﴿۵﴾ بر گردنش طنابى از ليف خرماست (۵) https://eitaa.com/koodakAliAsghar