🧕وقتی زنگ خورد، «ریحانه» و بقیه‌ی بچه‌های مدرسه توی حیاط به صف شدن. 👩‍🏫خانم مدیر با یه جعبه‌ی بزرگ کادوپیچ شده پشت بلندگو ایستاد. 🎁ریحانه خیلی دلش می‌خواست زودتر متوجه بشه که این جایزه بالاخره به کدوم یک از بچه‌ها تعلق می‌گیره. دل تو دلش نبود... 🔎 موضوعات قصه: #مدرسه #هدیه 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/g93842 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

👶بچه که بودم خیال می‌کردم بعضی جاها شکل آدم‌اند؛ 🏞مثلاً وقتی کسی می‌گفت «قم» شن‌زار بیکرانی در ذهنم نقش می‌بست و اغلب خانه‌های شنی می‌ساختم. 🔎 موضوعات قصه: #انسان #حیوانات #گلچین_قصه_های_کیهان_بچه_ها 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/j46150 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

✂️ با پوست پسته و یا حتی تخمه هم این کاردستی قابل ساختنه. رنگ استفاده شده هم گواش هست. #کاردستی 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

🌺جانم علی (ع) ... 🎙نماهنگ جدید و بسیار زیبای جانم علی(ع) با اجرای گروه سرود نجم الثاقب بمناسبت عید بزرگ غدیر 📎 #عید_غدیر 📎 #میلاد_امام_هادی(ع) 📎 #ایران_صدا 📲مرجع رسمی نغمه‌ های ماندگار 🆔 @Nava_iranseda 👈

🟢اینجا کجاست؟!🤔 چقدر مردمشون شادند!😬 خوش به حالشون که اینقدر باحالند!🥲😍 🆔 @iranseda

👨‍👩‍👦سینا کوچولو» یه پسر خیلی مؤدب و شاد بود که همراه پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می‌کرد. 🚚پدربزرگ سینا یه ماشین خیلی بزرگ داشت که با ماشینش به شهرهای مختلف بار می‌برد. او به‌خاطر شغلش همیشه در راه بود. سینا خیلی دوست داشت که ... . 🔎موضوعات قصه: #سفر #مادربزرگ_پدربزرگ #سیبک_و_قصه_های_مادربزرگ 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/a51627 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

✈️لونه ی جوجه عقاب کوچولو نزدیک فرودگاه بود که پر از هواپیماهای کوچیک و بزرگ بود. 🦅مادرجوجه عقاب به اون هشدار داده بود که نزدیک شدن به فرودگاه و هواپیما ها خیلی خطرناکه، اما ... . 🔎موضوعات قصه: #هواپیما #فرودگاه #قصه_های_قبل_خواب 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/q86834 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

🚞شهر بازی یک قطار بود که بچه ها سوار آن می شدند. 🔥قطار وارد غار شهربازی می شد. توی غار یک اژدهای کوچولو بود که توی هوا فوت می کرد و از دهنش آتش بیرون می آمد. 😍بچه ها جیغ می کشیدند و می خندیدند. اما قطار ما از زندگی اش راضی نبود. او یک آرزوی بزرگ داشت ... 🔎موضوعات قصه: #قطار #شهربازی 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/r68890 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda