🐒 کوچولویی بود که از تاریکی می ترسید. 🌃 ها میمون کوچولو از تاریکی می ترسید. 😣اون دوست نداشت تاریک شود. میمون کوچولو شب ها تنهایی نمی خوابید ... 🔎موضوعات قصه: #تاریکی #میمون 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/u54409 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

🐒 و سنجاب با هم دوستان خوبی بودند. 🦊 روباهه داشت میمون و سنجاب را نگاه می کرد. 😔 او هم دلش می خواست با کسی بازی کند. اما کسی را نداشت. 🐿️روباه که به دوستی آنها حسادت می کرد تصمیم گرفت تا دوستی میمون و سنجاب را به هم بزند ... 🔎موضوعات قصه: #تاریکی #میمون 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/u54409 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

🏕️یه جنگل سرسبز و بزرگ بود که با تغییر هر فصل رنگش عوض می‌‌شد. 🐅حیوونا با عوض‌شدن رنگ جنگل متوجه می‌شدن که چه فصلی اومده. 🐒توی این جنگل یه میمون کوچولو زندگی می‌‌کرد. میمون با اومدن فصل پاییز یه تصمیم عجیب گرفت... . 🔎موضوعات قصه: #میمون #پاییز #سیبک_و_قصه_های_مادربزرگ 🎧از همین سری بشنوید🔻 🔹https://b2n.ir/a51627 #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸@koodak_iranseda 🔸@koodak_iranseda

🐢لاک‌پشت هر روز به برکه می‌‌رفت و میمون را می‌‌دید که بالای درخت انجیر نشسته و انجیر می‌‌خورد. یک روز که یکی از انجیرها داخل آب افتاد 🔎موضوعات قصه: #لاکپشت #میمون #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

🥷عده ای بازرگان در راه استراحت می کردند که به یک دزد می رسند. 🦹‍♂دزد که مردی قوی و ترسناک بود به اموال بازرگان ها نزدیک شد تا دزدی کند. اما نگهبان ها همه جا مراقب بودند. 🐴دزد تصمیم گرفت به طویله برود و یک اسب بدزدد. 🔎موضوعات قصه #میمون #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda