هدایت شده از تجربیات خانوم خونه
.
روسری مخصوص تنبلا! 😁😅😂
روسری های پاییزه نخی اینجا چروک نمیشه،سُرَم
نمی خوره:-)✌️
از اتو و گیره خلاصت کردم😁💪
دیگه از ی روسری چی می خوای 😉
خفن ترین مدل های که هیچ کجا ندیدی اینجاست 👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2966356148Cf3e013fa69
#دخترانه
دخملم قبلنا هیییییچ علاقه ای
به اسباب بازی های دخترونه نداشت😕
تقریبا یک هفته ای هست
شبا با عروسکاش میخوابه🥲
باهاشون خاله بازی میکنه لباس تن خودش و عروسکاش میکنه👚👗🧥
براشون لالایی و قصه میخونه..😍
باباجونش امروز دلشون قنج رفت براش
و رفتن با دخملشون #خاله_بازی کردن
آخه
یجوووووری بازی میکنه
میخوای بشی عروسک دستش
و نااااازتو بکشههههه☺️
دختر داشتن اینجوریه..
کسایی که هنوز طعم شیرین شو نچشیدن
حتما برای داشتن این #رحمت_خدایی
فراوان دعا کنن 🌷
#مادرانه
#مادرانه
* اگر مایلین، از همسر وبچه ها،کلام ناپسند نشنوید؛
فقط کافیه؛
نظام کلامی خودتونو اصلاح کنید!
اينجوري؛
کلام اهل خونه هم اصلاح میشه
کانال ❤️مادرانه 👩👧👧کودکانه❤️
https://eitaa.com/joinchat/1616969830Cf1d49058f4
7.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تربیت_دینی
مامان عزیز حواست هست کی داره بچه رو تربیت می کنه ⁉️
عاااالیه👌
پیشنهاد دانلود ✅
#استاد_تراشیون
کانال ❤️مادرانه 👩👧👧کودکانه❤️
https://eitaa.com/joinchat/1616969830Cf1d49058f4
🏴 مادرانه 👩👧👦 کودکانه 🏴
#قصه_ننه_علی #پارت21 فصل چهارم : تولد یک پروانه تازهعروسی شهرستانی دیوار به دیوار خانه ما زندگی
#قصه_ننه_علی
#پارت22
فصل چهارم : تولد یک پروانه
فقر و نداری دست از سر ما برنمیداشت. آبروداری میکردم و چیزی به کسی نمیگفتم. خیلی اوقات برای مریم غذا درست میکردم و به خانه برمیگشتم و با امیر نان خالی میخوردیم. رجب شکمش سیر بود و شامش را در هتل میخورد. اگر خرجی میداد، یک ظرف خامه میخریدم و همراه امیر دلی از غذا درمیآوردیم. حساب جیبش را داشت. یکی دو بار مجبور شدم از شلوارش پول بردارم و برای خانه خرید کنم. وقتی فهمید، دعوایی راه انداخت که از کردهام پشیمان شدم. بعد از ساخت خانه بدتر هم شد. بابت پول مصالح و مزد کارگرها آنقدر بدهی بالا آورده بودیم که هرچه درمیآورد، یکجا میداد دست طلبکار و چیزی برای خرجی خانه باقی نمیماند. مادرم ، دست پر به دیدنم میآمد؛ اما یک شیشه روغن، مقداری برنج و گوشت کفاف چند روز بیشتر را نمیداد و سریع تمام میشد.
با همهی این مشکلات، بیبی خانم برادر ناتنی رجب را خانهی ما گذاشت تا در تهران مشغول به کار شود. کم گرفتاری داشتم، حالا باید به فکر ناهار و شام وجیهالله هم میبودم! رجب دلِ خوشی از ناپدری و برادرانش نداشت، از همهی آنها بدش میآمد؛ ولی بهخاطر مادرش حرفی نزد و قبول کرد.
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
کانال ❤️مادرانه 👩👧👧کودکانه❤️
https://eitaa.com/joinchat/1616969830Cf1d49058f4
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#قصه_ننه_علی
#پارت23
فصل چهارم : تولد یک پروانه
آمدن رجب به خانه همزمان بود با رفتن وجیهالله به سر کار. اگر غذایی از شب باقی میماند، داخل بقچه میگذاشتم، پشتم مخفی میکردم، یواشکی از جلوی رجب رد میشدم و جلوی در تحویل برادرشوهرم میدادم. وجیهالله با شرمندگی میگفت: «زن داداش! خودت رو به زحمت ننداز. داداش راضی نیست یه موقع حرفی بهت میزنه من ناراحت میشم.» در جوابش میگفتم: «شما کاری نداشته باش آقا وجیهالله! اگه چیزی بگه، به من گفته. برو بهسلامت.»
رجب اگر میدید غذا برای وجیهالله آماده میکنم، با من یکیبهدو میکرد و میگفت: «به تو چه که پسر ننهی من غذا داره یا نه! بذار هر غلطی دلش میخواد بکنه. همین که از این خونه بیرونش نمیکنم خدا رو شکر کنه! اصلا بره از بیرون غذا بخره.» پیش خودم میگفتم: «طفلک تو این شهر غریب هست و سایه مادر بالای سرش نیست. خدا رو خوش نمیاد بیکسی بکشه! مگه چقدر دستمزد میگیره که پول غذا هم بده؟!»
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
کانال ❤️مادرانه 👩👧👧کودکانه❤️
https://eitaa.com/joinchat/1616969830Cf1d49058f4
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🏴 مادرانه 👩👧👦 کودکانه 🏴
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🔹قاسم کوچولوی ٢ ساله👶🏻، مریض شد و داشت از بیماری میمرد. 🔸اصلا از بچگی های حاج قاسم چی
.
ادامه #دوران_کودکی
داستان شهید قاسم سلیمانی👇👇👇
.
علی ظهریبانقسمت ۲.mp3
زمان:
حجم:
13.71M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🔹ماجرای رفتن قاسم👦🏻 به شهر کرمان و کارگری👨🏻🔧 کردن
🔸هرکسی قاسم رو میدید، میگفت: تو خیلی کوچولویی برای کار کردن
#دوران_نوجوانی
#حاج_قاسم_سلیمانی
کانال ❤️مادرانه 👩👧👧کودکانه❤️
https://eitaa.com/joinchat/1616969830Cf1d49058f4