#دقت_تمرکز
#کاربرگ_هوش
#هماهنگی_چشم_دست
#افزایش_مهارت_دیداری
از کودک بخواهید در هر ردیف، شکلی که با بقیه فرق دارد را پیدا کند و رنگ بزند.
✔️ مناسب ۵ تا ۶ سال
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
💫دوره مجازی ( آفلاین) توانمندسازی مربیان و مسی پلی💫
🖊 سرفصل های توانمندسازی:
🔴مهارت قصه گویی
🔴تبدیل قصه به نمایشی
🔴شعر کودک و شرایط آن
🔴نمایش خلاق و مشارکتی
🔴نمایش عروسکی
🔴 بازی و مسابقات
🔴 بادکنک های لوله ای شکل دار
🔴قالب های جدول، راز دایره، راز ابرها، راز گلها، راز ترکیبی و بازی با کلمات)
🖋️ سرفصل های مسی پلی:
🔴ماکارانی رنگی
🔴آرد بازی
🔴خمیر بازی
🔴اسلایم
🔴کف رنگی
🔴 نقاشی نمک
🔴بازی های ریتمیک
✳️ سرفصل کارگاه های ویژه :
🔶️صفر تا صد مجری گری کودک
🔶️ایجاد موقعیت طنز توسط مربی و عروسک
🔶️کارگاه فن بیان مربی
🎆پشتیبانی و مشاوره آنلاین
♦️برگزاری دوره در استانها و شهرستانها
🔵 هزینه دوره: ۵۰۰ هزار تومان
مسؤول ثبت نام در پیامرسان ایتا👇
🆔@Admin_sn
کودک خلّاق (بازی، کاردستی...)
💫دوره مجازی ( آفلاین) توانمندسازی مربیان و مسی پلی💫 🖊 سرفصل های توانمندسازی: 🔴مهارت قصه گویی 🔴تب
قابل توجه مربیان و علاقمندان به دوره های مجازی مسی پلی و مجری گری👆
#نقاشی_خلاق
ایده نقاشی طوطی و رنگ آمیزی با رنگ انگشتی
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#قصه_شب
🐠🐸 پولک طلا
در یک برکه پر از آب، یه ماهی کوچولو بود به اسم پولک طلا که همراه خانواده اش زندگی می کرد. او، دوستان زیادی داشت و هر روز در برکه، با آن ها بازی می کرد.
یک روز که پولک طلا، برای بازی راهی شد، صدای دوستش، قورقوری را از بیرون آب شنید و با تعجب رفت روی آب. او، تا به حال، قورقوری را بیرون آب ندیده بود. با تعجب از او پرسید: «اون جا چه کار می کنی؟ مواظب باش بیرون آب خفه نشی!»
قورقوری با لبخند گفت: «نگران من نباش. من بیرون آب هم می تونم نفس بکشم.»
پولک طلا با تعجب گفت: «مگه می شه؟ پس حتما دیگه نمی تونی بیای درون برکه.»
پولک طلا ناراحت شد و با غصه ادامه داد: «اگه دیگه نتونی بیای، من دلم برات تنگ می شه. آخه دیگه نمی تونیم با هم بازی کنیم.»
قورقوری گفت: «نه، این طوری نیست. من باز هم می تونم بیام توی برکه و بازی کنیم. امروز می خواستم کمی آفتاب بخورم و دوستان خارج از برکه رو هم ببینم. این جا هم می تونم نفس بکشم، چون ما قورباغه ها، می تونیم هم در آب نفس بکشیم، هم بیرون آب؛ یعنی دو جا زندگی می کنیم.»
پولک طلا کمی فکر کرد و با خوشحالی به قورقوری گفت: «من این رو نمی دونستم. ممنونم که به من گفتی. من، امروز، از تو یه چیز جدید یاد گرفتم.»
پولک طلا و قورقوری شروع کردند به خندیدن.
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نقاشی_خلاق
آموزش نقاشی وسایل نقلیه
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#بازی
#جورچین
#هماهنگی_چشم_دست
#افزایش_مهارت_دیداری
شناخت حالت های مختلف چهره
✔️ مناسب کودکان زیر ۲ تا ۵ سال
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#ارسالی
کاردستی های ارسالی اعضای کانال 😊🌸
❤️ الیسا خانم مولوی مقدم
ادمین ارسالی اعضا👇
🆔 @Admin_koodakemaa
#قصه_شب
☘ موش تنبل و کلاغ دانا
یکی بود یکی نبود کپل بچه موشی بود که با برفی برادرش، پدر و مادرش در لانه شان در صحرا زندگی می کردند.
کپل خیلی تنبل بود و تمام مدت روی صندلی مخصوصش نشسته بود و از خوراکی هایی که آنها به لانه می آوردند می خورد و ایراد می گرفت: اینها چیه دیگه؟ یه چیز خوشمزه تر بیارید!
آن ها از دستش خسته شده بودند و هر چه اعتراض می کردند فایده ای نداشت. تا اینکه یک روز که کپل بیرون لانه در حال استراحت در آفتاب بود و بقیه داخل لانه بودند باد شدیدی وزید و او را به جای دوری برد.
وقتی کپل چشمانش را باز کرد خودش را کنار یک برکه دید. او خسته و گرسنه بود و حتی بلد نبود برود و برای خودش غذا پیدا کند.
کپل شروع به گریه کرد. کلاغی صدای او راشنید و از روی درخت پرسید: چرا گریه می کنی؟
کپل ماجرا را برای او تعریف کرد. کلاغ گفت: اگر همیشه منتظر باشی تا دیگران کارهایت را انجام دهند هیچ وقت چیزی یاد نخواهی گرفت.
کپل گفت: درست است. من قول می دهم تنبلی را کنار بگذارم.
کلاغ گفت: من هم تو را پیش خانواده ات می برم. کپل خوشحال شد و به همراه کلاغ به لانه اش برگشت و از آن روز تنبلی را فراموش کرد.
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
🌸 ذکر روز جمعه
جمعه ها با صلوات
تو می رسی به حاجات
دعا دعا، دعا کن
خدا رو تو صدا کن
خدا ظهور آقا
نزدیکتر بفرما
🌸 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰