eitaa logo
کودک خلّاق (بازی، کاردستی...)
102.7هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
18 فایل
کپی مطالب فقط برای مربیان مهد و والدین مجاز است. 📚 کتابفروشی ما: @child_book 🔴 رزرو تبلیغات: @t_madaranee ⬅️ ادمین ارسالی اعضاء: @Admin_koodakemaa
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه فرزندت دائم غر میزنه، قهر میکنه، زود عصبانی میشه، با حجاب مشکل داره، نماز نمیخونه، سؤالات دینی میپرسه و منتظر جوابه، هر کتابی در این زمینه ها بخوای تو کتابفروشی ما پیدا میشه. 👇👇 📚 رمانهای جذاب ویژه نوجوانان 📕 داستان رده سنی ۳ تا ۱۲ سال 📖 قصه قرآنی و زندگی ائمه اطهار(ع) 💌 خداشناسی کودکان 📝 کتاب کار و آموزش الفبا 🗂 هوش و خلاقیت 📗 کتابهای چند زبانه https://eitaa.com/joinchat/4011720751C49bba0503c فراموش نکنید بعد از ورود به کانال روی گزینه پیوستن بزنید.👆 ❌کپی بنر ممنوع❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✔️ مناسب ۳ تا ۵ سال 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به وسیله دو شانه ی تخم مرغ یک پازل ساده برای بچه ها درست کنید. دقت داشته باشید بخاطر آلوده بودن شانه ی تخم مرغ، حتما با اسپری ضدعفونی کنید بعد استفاده بشه. ✔️ مناسب ۲ تا ۴ سال 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
تصاویری از فیلم بالا 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کبوتر🕊 و زنبور 🐝 در سواحل یک رودخانه ، درختی وجود داره که یک زنبور عسل اونجا عسل درست می کنه. اونها تمام روز از این گل به اون گل میپرن و عسل جمع می کنن. یک روز خوب ، زنبور عسل احساس تشنگی می کنه و برای نوشیدن مقداری آب به رودخانه میره. وقتی زنبور عسل می خواسته آب بنوشه ، یه موج آب میاد و زنبور میافته تو آب ، خوشبختانه  کبوتر زیبایی که از فاصله دور داشت همه چیو می دید برای کمک به زنبور بیچاره سریع بال میزنه و میاد. او برگ بزرگی را از یک درخت بر می داره و به سمت زنبور پرواز می کنه. کبوتر برگ را در نزدیکی زنبورمی بره . زنبور  روی برگ سوار میشه  و بالهای خودش رو خشک می کنه . بعد از اینکه یکم استراحت کرد باز می تونه پرواز کنه و حالش خوب میشه. دو هفته بعد ، وقتی کبوتر روی شاخه درختی نشسته  ، کماندار اونو هدف می گیره. کبوتر دنبال یه راهی می گرده تا فرار کنه ، اما یک شاهین بزرگ رو می بینه که در منتظره تا اونو شکار کنه. حالا وقتش شده که جواب کار خوبی که کرد رو بگیره برای همین زنبور میاد روی صورت شکارچی وز وز میکنه برا همین شکارچی حواسش چرت میشه و بعد که زنبور رفت شاهین رو می بینه و به سمت شاهین تیر پرت میکنه و شاهین میذاره میره. از اونور کبوتر با خیال راحت پرواز میکنه و از اون منطقه دور میشه. 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✔️ مناسب ۴ تا ۶ سال 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
ایده کاردستی با سی دی 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
چرخه ی آب و هوا در فصل های مختلف سال 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه فرزندت دائم غر میزنه، قهر میکنه، زود عصبانی میشه، با حجاب مشکل داره، نماز نمیخونه، سؤالات دینی میپرسه و منتظر جوابه، هر کتابی در این زمینه ها بخوای تو کتابفروشی ما پیدا میشه. 👇👇 📚 رمانهای جذاب ویژه نوجوانان 📕 داستان رده سنی ۳ تا ۱۲ سال 📖 قصه قرآنی و زندگی ائمه اطهار(ع) 💌 خداشناسی کودکان 📝 کتاب کار و آموزش الفبا 🗂 هوش و خلاقیت 📗 کتابهای چند زبانه https://eitaa.com/joinchat/4011720751C49bba0503c فراموش نکنید بعد از ورود به کانال روی گزینه پیوستن بزنید.👆 ❌کپی بنر ممنوع❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تصویری از فیلم بالا 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصه ناخدا و ماهی کوچولو در این قصه شب برای کودکان آمده است که یک کشتی زیبا و بزرگ که ناخدایی مهربان داشت، همیشه در دریاها و اقیانوس ها شناور بود. یک روز که برای تعمیرات کشتی در دریا، ناخدا دستور متوقف کردن کشتی را داده بود، و روی عرشه ایستاده بود دید که ماهی کوچک زیبایی روی سطح آب اومد و شروع کرد بازی کردن و بالاو پایین پریدن. ناخدا بعد از دیدن این ماهی کوچولو و زیبا بهش گفت، اینجا جای بازی کردن نیست و ممکنه آسیب ببینی ، چون هر لحظه ممکنه موتور کشتی روشن بشه و بدنت رو زخمی کنه. اما ماهی کوچولو اصلا اهمیت نداد و دوباره به بازی کردن ادامه داد. چند دقیقه بعد موتورهای کشتی روشن شدند و ناگهان ماهی کوچولو رو به سمت خودشون کشیدند، کاپیتان به محض اینکه دید ماهی کوچولو در خطره ، سریع دستور داد تا موتورها را خاموش کنند، اما ی مقدار دیر شده بود و یکی از باله های ماهی کوچولو زخمی شده بود ، ناخدا ماهی کوچولو را از آب بیرون آورد و داخل ی تنگ انداخت و باله اش را پانسمان کرد و بعد از چند روز که خوب شد ، ازش خداحافظی کرد و انداختش داخل آب. ماهی کوچولو از اینکه باله اش خوب شده بود و میتونست حرکتش بده خیلی خوشحال بود و موقع خداحافظی به ناخدا قول داد که همیشه همه جا بازی نکنه و مواظب خودش باشه. 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰