فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه فرزندت دائم غر میزنه، قهر میکنه، زود عصبانی میشه، با حجاب مشکل داره، نماز نمیخونه، سؤالات دینی میپرسه و منتظر جوابه، هر کتابی در این زمینه ها بخوای تو کتابفروشی ما پیدا میشه.
#کتابفروشی_رضوان👇👇
📚 رمانهای جذاب ویژه نوجوانان
📕 داستان رده سنی ۳ تا ۱۲ سال
📖 قصه قرآنی و زندگی ائمه اطهار(ع)
💌 خداشناسی کودکان
📝 کتاب کار و آموزش الفبا
🗂 هوش و خلاقیت
📗 کتابهای چند زبانه
https://eitaa.com/joinchat/4011720751C49bba0503c
فراموش نکنید بعد از ورود به کانال روی گزینه پیوستن بزنید.👆
❌کپی بنر ممنوع❌
کودک خلّاق (بازی، کاردستی...)
اگه فرزندت دائم غر میزنه، قهر میکنه، زود عصبانی میشه، با حجاب مشکل داره، نماز نمیخونه، سؤالات دینی م
👆👆
کتابفروشی رضوان تحت مدیریت خودمونه لطفا حمایت کنید.
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪السَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ سَیِّدِ
▪الوَصِیِّیَنَ یاامام حسن مجتبی
صحن و حرم و گنبد
و گلدسته نداری
بر روی کسی
خانه ی در بسته نداری
آنقدر غریبی که
در ایام شهادت
در هیچ خیابان
علم و دسته نداری
▪شهادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام تسلیت باد.
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
ذکر روز دوشنبه
بعد از روز یکشنبه
رسید روز دوشنبه
از ته دل می خونم
خدای مهربونم
تو قلبای ما جاته
یا قاضِیَ الحاجاتِه
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
Mahmoud Karimi - Ye Madine Ye Baghie.mp3
12.19M
#مداحی
🏴 #شهادت_امام_حسن_مجتبی علیه السلام (به روایتی) تسلیت باد.
🎤 حاج محمود کریمی
یه مدینه
یه بقیعه
یه امامی که حرم نداره
❀ @stiker2 ❀
#کاربرگ
#تمرین_مهارت_نوشتاری
#هماهنگی_چشم_دست
#افزایش_مهارت_دیداری
لوحه نویسی
✔️ مناسب ۴ تا ۶ سال
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#ارسالی
کاردستی های ارسالی اعضای کانال 😊🌸
❤️ هستی خانم مجاهد طلب
ادمین ارسالی اعضا👇
🆔 @Admin_koodakemaa
#بازی
#خمیربازی
#دست_ورزی
از کودک بخواهید عکس را با تکه های خمیربازی کامل کند.
✔️ مناسب ۲ تا ۶ سال
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#قصه_شب
آقا خروسه و شهر بازی
آقای خروس، در شهربازی حیوانات، صاحب یک چرخدستی کوچک بود و بچهها را در شهربازی میچرخاند، اما امروز، وقتی از خواب بیدار شد، سرش خیلی درد میکرد و تب داشت.
اگر پیش بچهها میرفت، آنها هم مریض میشدند، اگر هم نمیرفت، دلش پیش بچههایی بود که به آنها قول داده بود امروز، آنها را سوار چرخدستی کند؛ اگر نمیرفت، آنها حتما ناراحت میشدند.
آقای کلاغ، مثل همیشه، لنگه جورابش را گم کرده بود. با خودش گفت: «شاید پیش خروس باشد.» رفت تا از او سوال کند که دید خروس بیچاره، بیمار و خیلی ناراحت بچههاست.
آقای کلاغ، آنقدر برای خروس ناراحت شد که جورابش را فراموش کرد و به آقای خروس گفت: «باید استراحت کنی تا خوب بشی. نگران بچهها نباش. خب، یک روز دیگه، اونها رو در شهربازی میچرخونی.» آقای خروس گفت: «من به اونها قول دادهام و نمیخوام اونها ناراحت بشن.» خروس، این را گفت و با درد، آب دهانش را قورت داد.
آقای کلاغ، کمی قدم زد و بعد، با هیجان، به خروس گفت: «تو، اصلا نگران نباش و استراحت کن. من میتونم امروز، بهجای تو، اونها رو به گردش ببرم؛ خوبه؟» آقای خروس خیلی خوشحال شد و از آقای کلاغ خیلی تشکر کرد.
آقای کلاغ، سریع، به شهربازی رفت. بچهها، همه منتظر بودند تا سوار چرخدستی شوند. آقای کلاغ، به هر کدام از آنها، یک بادکنک زیبا داد و شروع کرد به آواز خواندن برای آنها.
آن روز، هم بچهها گردش کردند، هم آقای خروس استراحت کرد و هم آقای کلاغ کاری کرد که آقای خروس، بدقولی نکرده باشد.
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰