هدایت شده از کانال تربیتی جوانه ها
#شعر #مهدوی
🌹یه دل دارم پر شده از انتظار
🌹از انتظارِ صاحب ذوالفقار
🌹چونکه می دونم اگه آقا بیاد
🌹تموم دنیا میشه فصلِ بهار
🌹دنیا با مهدی پر از
🌹گل های رنگانگه
🌹وقتی که مهدی بیاد
🌹جهان ما قشنگه
🌹یا مهدی دوست داریم 3
🌹الان که نیست آقامون
🌹دعا کن با دل و جون
🌹برای اینکه بیاد
🌹این مولای مهربون
🌹یامهدی دوست داریم 3
🌹کاش تو سپاهش باشیم
🌹تو خیمه گاهش باشیم
🌹مثل تموم خوبا
🌹 ماهم تو راهش باشیم
🌹یا مهدی دوست داریم
هدایت شده از کودکان پاک(نسل ظهور )
25 ذیحجه
نزول سوره#دهر
#هل_اتی
#انسان
#شعرمذهبی_کودکانه
شعر کودکانه سوره دهر..فداکاری اهل بیت
ماجرای سوره انسان
ماه،رمضون، رسید و من دوباره
دلم پر از شکوفه و بهاره
آدم تو این روزا یه حسی داره نمیشه اون رو بر زبون بیاره
سحر نگو، لحظه خوب پرواز
وقت اذون افطار و عطر نماز
اما حالا روزا یه کم بلنده گرسنگی دست و پامو می بنده
یه روز همین جور که دلم ضعف رفت
کمی دراز کشیده بودم رو تخت
مامان دلش سوخت و نشست کنارم
گفت که برات قصه خوبی دارم
میخوایم بریم پیش رسول خدا
گوش ات با من باشه و با من بیا
به خونه دختر خوب رسول
حضرت صدیقه زهرا بتول
که داره حضرت دو تا نور دیده
هیچ کسی مثل اون دو گل ندیده
سرور کل جوونای بهشت
این رو پیامبر واسه اونها نوشت
برادر بزرگ امام حسن
امام حسین امام سوم من
اما یه روزاومد تو باغ باد سرد
که این دو تا نو گلو پژمرده کرد
مریض شدن غنچه های نازنین
مادرشون حضرت زهرا غمین
پدر بزرگ مهربون هم اومد
سری به گل های مریض او زد
گفت عزیز قلب پدر دخترم
یه پیشنهاد خوب براتون دارم
نذر کنید اگر خدا شفا داد
این دو گلو دوباره به شما داد
شما سه روز روزه بگیرین همه
به اطف حق موثره فاطمه
اونا قبول کردن وعهدی بستن
منتظر جواب حق نشستن
خدام اونا رو زود زود شفا داد
به باغ اونها دوباره صفا داد
وقت چیه؟وقت وفا به پیمان
از طرف اون گلای با ایمان
امام علی بابای خانواده
که خیلی از شفای اونها شاده
آرد کمی تهیه کرد و آورد به دست همسر گل خود سپرد
گفت خانومم بگیر اینو خمیر کن
نون بپز و بچه هامون رو سیر کن
چن تایی نون بپز برای افطار
به من بگو اگه داری با من کار
پنج نفری گرفتن اونها روزه
مامان بابا برادرا با فضه
فضه کیه ؟خادم خانواده
یه خانوم مومن و خوب و ساده
از بودنه با این عزیزا شاده
دل به محبت اونا نهاده
اذون روز اول از راه رسید
چهره ی نورانی اونها رو دید
بعد نماز اومدن و نشستن
وای که اونا چه مومنایی هستن
یک دفه یک صدا اومد:" فقیرم
پول ندارم یه تکه نون بگیرم
می گن شماهمگی با صفایین
اهل بیت پیامبر خدایین
میشه که این گرسنه رو سیر کنین
از غذایی که توی خونه دارین"
مامان بابا نون هاشونوگذاشتن
آخه به جز اونها چیزی نداشتن
بعد اونا حسن حسین با فضه
نکردن اون نون ها رو حتی مزه
نون ها همه روی هم و خیلی زود
پنج تا نون تو دستای فقیر بود
افطاری شون فقط آب و دعا بود
اما دلاشون خونه ی خدا بود
روزه ی روز دوم و دوباره
سفره ی اونها غیر نون نداره
در خونه دم اذون صدا کرد
یتیمی بود که اونها رو دعا کرد
گفت:" شما زینت مومنینید
الهی که همگی خیر ببینید
گرسنه ام ای اهلبیت رحمت
یه کم به من غذا بدین بی زحمت"
دوباره اول بابا دست به کار شد
و پنج تا نون کنار هم قطار شد
یتیم دوباره اون ها رو دعا کرد
گرسنگی چی کار با اون گلا کرد؟
افطار اونها دوباره فقط آب
گرسنه رفتن اونا تو رختخواب
روزه ی سوم که رسید بچه ها
لحظه افطار همه غرق دعا
اگر چه رنگ از رخاشون پریده
اما دلا شون چقدر سفیده
مهمون ناخونده شون این بار کی بود؟
اون که میاد لحظه ی افطار، کی بود؟
اسیری بود غریب و تنها شده
با صد امید راهی اونجا شده
دوباره اون دل های پر محبت
به آب،دم افطاری کردقناعت
ولی دیگه رمق نداشتن اونها
برادرا راهی شدن با بابا
به سمت مسجد طرف پیامبر
تو خونه مشغول نمازه مادر
پدر بزرگ وقتی عزیزاشو دید
زود حال مادر اونا رو پرسید
گفت چرا زرد شدین می لرزین
به سوی خونه زودی راه بیفتین
دختر دردونه مو هم ببینم
نکنه یه وقت تو شما غم ببینم
وقتی با هم به خونه شون رسیدن
مادرو مشغول عبادت دیدن
رنگ ولی به صورتش نمونده
نشسته،شايد كه،نماز مي خونده
گلای باغ زندگی چی شده؟
چی بر سر گلهای من اومده؟
تشکر خدا از اونها چی بود؟
سوره ای که همون جا نازل نمود
جبرئیل اومد با پیام جدید
بازم پیامش سر موقع رسید
سوره ای آورده به نام انسان
که سوره ای معروفه توی قرآن
داره یه عالم آیه های قشنگ
برای آدمای زبر و زرنگ
تا بخونن اون رو و یاد بگیرن
تا بی محبت علی نمیرن
محبت حسن حسین و زهرا
که ايثارو ياد دادن اون ها به ما
گرچه می خواستن خودشون نونا رو
ترجیح دادن محبت خدا رو
خدام میده امان روز جزا
به اونها و شیعه و دوست اونها
یه عالمه نعمتای بهشتی
جایزه ی اعمالیه که کاشتی
قصه مامانی تموم شد دیگه
اما دلم یه چیزی با من می گه
منتظراذون دیگه نموندم
رفتم و این سوره ی نازو خوندم
شعر 13
زمان شعر تابستان 88
@fkpoem
هدایت شده از کانال تربیتی جوانه ها
شعر کودکانه در مورد خدا😍🌷
#اهل_بیت
#حضرت_محمد(ص)
یه روز یه دختر ناز ، با موهای طلایی
گفت مامانی کجایی ، میشه پیشم بیایی ؟
صد تا سوال دارم من ، پونصد و شصت تا مشکل
حل میکنی مامان جون ، سوال این یه خوشگل ؟
گفت که بله قشنگم ، بفرما مهربونم
سوال داری بگو خوب ، ایشاالله من میدونم
گفتم مامان قدیما ، خدا همین جوری بود ؟
یه دونه بود تو دنیا ، یا هر جوری بگی بود ؟
گفت عزیزم قشنگم ، تو عصر جاهلیت
مردم خداشون بُت بود ، بُتای بی خاصیت
می ساختن از چوب و گل ، همون میشد خداشون
می رفتن از ته دل ، قربون اون بُتاشون
تا اینکه حضرت حق ، داد به ملائک خبر
که واسه اون آدما ، حجّت من رو ببر
بعد هزاران رسول ، آخریشو فرستاد
برای اون آدما ، یه رهبر و یه استاد
اون آقای مهربون ، که احمد اسمشون
بُتا رو جمع و جور کرد ، خدا رو داد یادشون
گفت که خدا یکی هست و غیر از اون کسی نیست
هر کی خدا پرسته ، بدونه نُمرشه بیست
خدا همیشه با ماست ، یه نور تو تاریکی
نه اومده به دنیا ، نه داره هیچ شریکی
خیلی قوی و داناست ، نیاز به هیچکسش نیست
خدا عزیز و تنهاست ، شبیه اون بگو کیست
خلاصه دختر من ، گوش دادی حرف من رو
به پاسخت رسیدی ، گرفتی تو جواب رو
بله مادر خوبم ، ممنون از این صحبتا
از اینکه وقت گذاشتی ، برای این پرسشا
الان دیگه فهمیدم ، مامان چه خوب حالم
خدا فقط یه دونست ، اونم تو کل عالم
#علیرضا_قاسمی
#شعرکودک #ماه_مبارک_رمضان #مسابقه
انگشتر فیروزه💍
باز شده ماه روزه🤭
سحر اگه بخوابم
صبحش دلم میسوزه😢
دلم میخواد که من هم
سحر ها بیدار باشم🙃
شبا قرآن بخونم
روزا روزه دار باشم😇
کمک دست مامان جون
لحظه ی افطار باشم💪
وقت مسابقه است و
حیفه که بیکار باشم😊
@koodakepak
شعر داغ🗣 خودم
از تولید به مصرف👆براتون گذاشتم
کودکان پاک(نسل ظهور )
#شعرکودک #ماه_مبارک_رمضان #مسابقه انگشتر فیروزه💍 باز شده ماه روزه🤭 سحر اگه بخوابم صبحش دلم میسوزه😢
معمولا شعر های ساده رو از یک تا چند بار برای بچه ها میخونم و مسابقه میذاریم تا ببینیم کی زودتر حفظ می کنه😉
به مناسبت میلاد کریم آل الله
بعد از سالیان دراز شعرم رو نشر میدم
دعا کنید قبول کنن
با کریمان کارها دشوار نیست
#شعرکودکانه
#کریم_اهلبیت علیهم السلام
به نام مهربون بی انتها
خالق و رازق همه آدما
تو روزی از روزای گرم خرداد
خدا به ما یک داداش کوچیک داد
شد دل بابا و من و مامان ،شاد
داداش جونم یواش یواش راه افتاد
حالا میخوام قصه بگم من براش
دوس داره قصخ های من رو داداش
میخوام بگم قصه ای رو که بابا
می گفت برام از اون قدیم قدیما:
🌸وقتی به دنیا اومد اون مهربون
امام علی ،خوشحال و شاد و خندون
اومد پیش پیامبر با خدا
بگه که دنیا اومده گل ما
می خوایم شما براش یه اسم بذارین
شما برا ما صاحب اختیارین
جبرئیل امین اومد رو زمین
با خبری شاد و سرور آفرین
گفت به پیامبر :ایزد مهربون
فرستاده اسمی واسه بچه تون
گفته که چون تو و علی، پیامبر!
مثل موسی و هارونید برادر
بذارید اسم این عزیزو شبر
تو زبون شما "حسن" چه بهتر
معنی خوبی و درستی میده
اسم به این قشنگی کی شنیده؟
کمی گذشت و یک عزیز جدید
برای دختر پیامبر رسید
امام حسین امام سوم من
شد داداش خوب امام حسن
این دو تا نور چشم پیغمبرن
توو دنیا از همه اونا بهترن
جوونای بهشت همه با خدان
این دو عزیز سرور کل اونان🌺🌺
@fkpoem
@koodakepak
ادامه داره...
🤲 شعر ماه رمضان برای کودکان
ماه رمضان ماه خداست
ماه همه مسلموناست
بابا مامان روزه دارن
روزه سی روزه دارن
روزه چه سازندگیه
عبادت و بندگیه
وقتی سحر با اون دعا
با اون دعای خوش نوا
آدم با اون حال و هوا
راستی میره پیش خدا
ﺑﺒﯿﻦ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ، ﭘﺮ از ﺧﯿﺎل و ﺧﻮاﻫﺶ اﺳﺖ
ﻣﻦ آن ﯾﺘﯿﻢ ﮐﻮﭼﮑﻢ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﻧﻮازش اﺳﺖ
اﮔﺮ ﻧﻮازﺷﻢ ﮐﻨﯽ، ﭼﻮ ﻏﻨﭽﻪ ﺑﺎزﻣﯽﺷﻮم
ﺑﺮای ﯾﮏ ﻧﮕﺎه ﺗﻮ، ﭘﺮ از ﻧﯿﺎز ﻣﯽﺷﻮم
ﺗﻮ اوﻟﯿﻦ ﺳﺘﺎره ای، در آﺳﻤﺎن ﻗﻠﺒﻬﺎ
ﺟﻬﺎن ﻧﺒﻮد، ﺑﻮده ای، ﺗﻮ در ﺟﻬﺎن ﻗﻠﺐ ﻫﺎ
ﺑﺮای درک روح ﺗﻮ، ﭼﻘﺪر ﮐﻮدﮐﻢ ﻫﻨﻮز
ﺗﻮ از دﯾﺎر ﮐﻌﺒﻪ ای، ﭼﻮ ذره ﮐﻮﭼﮑﻢ ﻫﻨﻮز
ﺗﻮ از دﯾﺎرﮐﻌﺒﻪ ای، ﺳﻔﺮ ﺑﻪ ﺳﻮی ﺗﻮ ﺧﻮش اﺳﺖ
ﺗﻮ ﺑﻮی ﮐﻌﺒﻪ ﻣﯽ دﻫﯽ، ﭼﻘﺪر ﺑﻮی ﺗﻮ ﺧﻮش اﺳﺖ
ﺗﻤﺎم ﺗﺎر و ﭘﻮد ﻣﻦ، ﮔﺪای ﺗﻮﺳﺖ ﯾﺎ ﻋﻠﯽ (ع)
ﺳﺮاﺳﺮ وﺟﻮد ﻣﻦ، ﻓﺪای ﺗﻮﺳﺖ ﯾﺎ ﻋﻠﯽ (ع)
#شب_قدر #امیرالمومنین #شعرکودکانه
شبهای قدر رمضان
شب های توبه و دعا
یک شبش از هزارتا شب
بالاتره آی بچه ها💫
دعا کنید با دل پاک
خدا اجابت می کنه
پاداش خوبی می گیره
هرکی عبادت می کنه
پاداش آدم های خوب🌺
بهشت و رحمت خداس
خدایی که مهربونه
دوست تمام بچه هاس😇
#شب_قدر #شعرکودکانه #ماه_رمضان