eitaa logo
کودکان فلسطینی
92 دنبال‌کننده
722 عکس
129 ویدیو
9 فایل
🔆پویش بزرگ داستانک پنج‌خطی ( پیامکی) با محوریت کودکان فلسطینی. از نویسندگان و هنرمندان محترم هم استانی درخواست می شود آثار مکتوب خود را با هشتگ #کودکان‌فلسطینی و با ذکر مشخصات کامل خود به دبیرخانه کانون نویسندگان به آی دی ایتا: @Kanonnevis ارسال نمایید.
مشاهده در ایتا
دانلود
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک : شیر کودک مشغول شیر خوردن از مادرش بود و آرام آرام داشت خوابش می‌برد که ناگهان با خونی که وارد دهانش شد؛فهمید مادرش شهید شده و به جای شیر باید موشک بخورد.... 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک : فیسبوک امروز وقتی فیسبوک را باز کردم اینگونه بود: <قتل هزاران زن و کودک در ۲۴ ساعت گذشته توسط دولت اسرائیل صورت گرفت> ۲۰۰ میلیون لایک توسط ربات ها <کودک فلسطینی که ۵ تن از خانواده اش را از دست داده می‌گوید فلسطین آزاد می‌شود> ۳ لایک و حذف ۷۰۰۰۰۰ میلیون لایک توسط فیسبوک 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک : موشک +بابایی اون چیه تو آسمون؟ _فرار کن پسرم اون موشکه! +بابا موشک چیه؟مثل هواپیماست؟ لحظاتی بعد کودک دست در دست پدر شهید شد و هیچ گاه باور نکرد موشک او را کشت چون نمی‌دانست موشک چیست. 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک : موسی کوچه های غزه دریایی از خون بود و نتانیاهو که از کودکان فلسطینی هراس داشت،دستور داد که تمام آنها را قتل عام کنند.... مادر موسی گهواره ای آورد و موسی را روی خون گذاشت..... موسی فرعونیان را در همان سرزمین نابود می‌کند.... 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک : لیست کلاسی معلم در کوچه های غزه قدم می‌زد و با دیدن هر خانه ویران شده در لیست کلاسی می‌نوشت شهید شد.... آخر معلم خود نیز شهید شد‌ و لیست کلاسی در خون غرق شد.... 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک : گوشه دیوار هراسان دست برادرش را گرفت و از پله های زیرزمین پایین رفت و در گوشه دیوار برادرش را به یاد مادرش در آغوش گرفت و آرام گریه کرد تا سربازان دشمن او را پیدا نکنند! 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza
فلسطینی 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza ⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬⏬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگر هیچ کلامی برای توصیف نمی یابم.. اینجا غزه، آینه تمام نمای رذالت و شقاوت پست ترین مخلوقات خلقت، صهيونيسم جهانی 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza ایتا:♿️@viradefa سایت:🌐www.viradefa.ir🌪
روایت این روز های غزه 💔 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza ایتا:♿️@viradefa سایت:🌐www.viradefa.ir🌪
: تماشاچی‌های یک جنایت... 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza ایتا:♿️@viradefa سایت:🌐www.viradefa.ir🌪
هدایت شده از کودکان فلسطینی
📖 کانون نویسندگان و پژوهشگران استان لرستان با همکاری نشریه ویرادفاع، اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و مرکز آفرینش‌های فرهنگی بسیج استان لرستان برگزار میکند: 🔆پویش بزرگ داستانک پنج جمله ای ( پیامکی) با محوریت کودکان فلسطینی. از نویسندگان و هنرمندان محترم درخواست می شود آثار مکتوب خود را با هشتگ و با ذکر مشخصات کامل خود به دبیرخانه کانون نویسندگان به آی دی ایتا: @Kanonnevis یا ایمیل: milmilmir14@gmail.com ارسال نمایید. به سه اثر برتر لوح تقدیر و جوایزی به رسم یادبود اهدا خواهد شد. 📒 در ضمن تمامی آثار در جراید و نشریات بومی منتشر، و در پایان به عنوان یک مجموعه داستانک منتشرخواهد شد . 🕐مهلت ارسال آثار تا ۳۰ آبان ۱۴۰۲ خواهد بود. و اختتامیه آذر ۱۴۰۲ برگزار می شود. فلسطینی 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza
🔚اسرائیل همان بازنده همیشگی است که همه ما میشناسیم... 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza ایتا:♿️@viradefa سایت:🌐www.viradefa.ir🌪
با سلام همراه باشیم با داستانک‌های ارسالی دوستان. امید است که با نشر مطالب کانال از دوستان حمایت نمایید. با تشکر دبیرخانه پویش بزرگ داستانک استان لرستان فلسطینی 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: خون شیر.🌺 کودک سرش را کوبید به سینه و قوی تر از قبل مکید. زن جمع شد توی خودش. نه از درد سینه. نگران شد فک کودکش خسته شود. دعا کرد کاش ابوصالح برگردد. رفته بود آب پیدا کند. میان تلاش صالح برای شیر و غصه مادر برای زندگی، صدایی محله الزهرا را زیر رو کرد. پستان از دهان کودک کشیده شد. ساعتی بعد که ابوصالح پیدایشان کرد، هر دو سیراب شده بودند. فلسطینی 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: قلب کود‌ک در لحظه مرگ جای قلب سرباز اسرائیلی را خالی دید و گفت:خدایا چرا قلب نداره؟ همان لحظه فرشته‌ای در گوش کودک خواند:خدا بر قلب ها و بر گوش هایشان مهر نهاده! فلسطینی 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza
هدایت شده از کانون نویسندگان
به نام خدا ✍برنامه کارگاه های داستان نویسی ، روزهای چهارشنبه (یکم آذر) تمامی کارگاه آموزشی (هم نوجوان و هم بزرگسالان)، ساعت ۱۶ برگزار می باشد. ✅تا برنامه آموزشی جدید ، همگی کلاسها توسط خانم غلامی و در تالار بهمن برگزار می شود... 🏕مکان: تالار بهمن بزرگسالان 🎡سالن جلسات معاونت فرهنگی برای کودک و نوجوان به روال قبل برگزار خواهد شد. ✍دوستان راس ساعت مقرر سر کلاس ها حاضر باشید. 🔊دبیرخانه کانون نویسندگان استان لرستان 🔊@kargahghalam
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: مزایده فرماندهان اسرائیلی به مزایده گذاشتند.زمین گورستان دسته جمعی فلسطین را ...! فلسطینی 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: کی رشد میکنه؟ پسرک گفت:بابا!مثل دندونام‌ که افتادن و باز رشد کردن پاهام کی دوباره رشد میکنه؟ پدر با بغض فرزندش را در آغوش گرفت و گریست.... فلسطینی 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: کفش سفید مادر زهرا هنگام خرید کفش به زهرا گفت: دخترم کفش سفید زود چرک می‌شود،رنگی بردار‌. دخترک اصرار کرد که کفش سفید می‌خواهد.... مادر راست می‌گفت فردا کفش ها خونی شدند.... فلسطینی 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: "توپ آرزو" به هوش که آمد و فهمید کجاست، سراغ پاهایش را گرفت. برادرش گفت:- سرجاشونن، دردت اینقدر زیاده که حسشون نمی‌کنی! عاشق فوتبال و تیم بارسلوناست. آرزو دارد بزرگ که شد فوتبالیست شود. توی مدرسه، مربی‌شان آهوی تیز پا صدایش می‌زند از بس خوب می‌دود. توی دفاع، حریف ندارد. دست‌هایش را به میله‌ی سرد تخت می‌گیرد تا کمی سرش را بلند کند. دلش می‌خواهد ببیند کفش مارک ورزشی‌اش به پایش مانده یا نه؟! همان کفشی که با جمع کردن پول تو جیبی‌اش چند ماهی طول کشید تا بخرد. چشمهایش که به باند پیچی زانوهایش می‌افتد تازه می‌فهمد آرزوهایش را توپ و خمپاره از جا کنده است. زیر لب الحمداللهی می‌گوید و خیره‌ی سقف سفید بیمارستان می‌شود. فلسطینی 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza
کد شرکت کننده در پویش: #۹ نام داستانک: مامان کوچولو لبخندش فاتح این جنگ نابرابرانه بود ،با دستان کوچکش خاکها راکنار زد برادر کوچکترش را پیداکرد . نگاهی به تلی ازخاک وآواربرجامانده ازخانه ی امیدشان کرد. محکم برادرش را درآغوش کوچکش فشرد ودم گوشش گفت :«نگران نباش ازاین پس من مامانتم داداشی». فلسطینی 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza
کد شرکت کننده در پویش: #۹ نام داستانک: دانه زیتون مادرم با احتیاط دانه های زیتون را جدا میکرد . کار حوصله بری که مرا کلی کلافه میکرد. مادرم روی دانه های زیتون حساس بود. ازاوپرسیدم «مادر برای چه دانه ها رابااحتیا ط درمی آوری ؟». مادرسرش رابلند کردبا چشمانی که اشک درآنها حلقه بسته بود وآماده ی بارش بود گفت «این دانه های کوچک مبارزین آینده ای این خاک وسرزمینن » فلسطینی 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza
کد شرکت کننده در پویش: #۴ نام داستانک: (کور کورانه) زیر بیمارستان الشفاء پایگاه نظامی نداریم. به جای اینکه کور کورانه موشک شلیک کنید. بهتر بود با چشم‌های باز می‌دیدید. فلسطینی 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza
نام کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: توکل پسرک با دستانی غرق در خون بر دیوار خانه به یادگار نوشت:آخر این اشک ها، لبخند هاست. فلسطینی 🎤پویش بزرگ 🇵🇸@koodakgaza