eitaa logo
کودکان فلسطینی
92 دنبال‌کننده
730 عکس
131 ویدیو
10 فایل
🔆پویش بزرگ داستانک پنج‌خطی ( پیامکی) با محوریت کودکان فلسطینی. از نویسندگان و هنرمندان محترم هم استانی درخواست می شود آثار مکتوب خود را با هشتگ #کودکان‌فلسطینی و با ذکر مشخصات کامل خود به دبیرخانه کانون نویسندگان به آی دی ایتا: @Kanonnevis ارسال نمایید.
مشاهده در ایتا
دانلود
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: کالسکه سرباز ، لوله ی تفنگ را به صورت کودک چسباند.مادرکالسکه راچرخاند. بچه، بالوله تفنگ بازی می کرد. مادر جیغ زد.تیری شلیک شد. دست های کودک شل وخون به صورت مادر پاشید. او شهادت کودک یک ساله اش را دوام نیاورد. # کودکان فلسطینی
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: "قایم باشک" رو کرد به سربازی که اسلحه بر شانه داشت و عبوس و ترسناک به او زل زده بود. گفت: اسباب‌ بازی‌های قشنگی دارم سنگ، گلوله و موشک و بازی محبوبم فرار از دست حمله شماست‌. من قایم میشم شما دنبالم بگردین.
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: ؟ گدای درگاه خداوندم حقیری ناتوان... که هر روز و شب به درگاه خدا می‌گویم "خداوندا من به هربار باز و بسته شدن چشمانش محتاجم"
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: دختر بابا! اشک می‌ریزد برای تو ای مرد من! همان که مقابلش ایستادی و گفتی: افتخار منی دخترِ بابا!
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: "مادر چراغ خونه‌" _مامان دیروز تو چراغ خونه بودی گفتی کسی جاتو نمیگیره و همیشه پیشم میمونی! تو بودی که با گرمای وجودت خونه رو گرم نگه میداشتی و چراغ خونه با وجودت روشن بود. چرا آتیش جاتو گرفته؟!
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: "سرزمین یتیمان" اینجا سرزمین یتیمان است. اما نه هر سرزمینی. بلکه سرزمینی که مادران و پدران برای دفاع از وطن و دین و ایمانشان‌ شهید می‌شوند. هرگاه پدری شهید شود کل مردم آن سرزمین یتیم خواهند شد. اما اینجا هر سرزمینی نیست. سرزمین رویاییِ کودکان قهرمانِ یتیم ماست. کوکان یتیمِ شهید. سرزمین غزه...
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: لبخند پدرم همیشه میگفت: دخترم جسور باش از حقت دفاع کن. وقتی سربازان با اسلحه به سمتم می‌آمدند به دوربین و چشمان سربازان خیره شدم و لبخند زدم. می‌دانستند این لبخند به این معناست که شما هیچ‌ گاه پیروز نخواهید شد.
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: گوشواره هدیه تولد مادر به دختر ۴ساله اش یک جفت گوشواره بود.کودک از خوشحالی ذوق زده شد و مادرش را بوسید.اودستش به گوشواره اش بود و بالبخندی که بر لب داشت بخواب رفت.صبح هیچ اثری از کودک و گوشواره اش نبود.
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک:؟ ⎝🐾⎞ ‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌ Oh, if one day she reaches somewhere without descent..! وای اگر روزی بی‌ اصل و نسب به جایی برسد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‍‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‍‌‌‎‌‎‎‌‎
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: شش‌ماهه عابد عاصف شش ماهه‌اش را به روی دو دستش به سمت آسمان گرفت و با ناله‌ی حزین گفت: « مولایم حسین چه کشیدی آقا و دم بر نیاوردی؟! می‌سپارم به مذل الاعدا و دم بر نمی‌آورم.»
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: "واج‌آرایی" معلم به بچه‌ها نگاه کرد و گفت همه با "شین" واج آرایی بگن... علی دستشو بلند کرد و گفت: خانم اجازه! شهادت، شهید، شهامت
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: ترقه علی که با دیدن جسد پدرش غمگین شد و سراغ خانه ویرانشان رفت... در زیر کمد کج شده ترقه های جشن سال نو رو یافت و گفت:این هم بمب من!کشته می‌شوند....
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک:جهنم اسرائیل من در آسمانم اما پدرم روی زمین حالش بد است و مادرم‌ عزا گرفته،برادر کوچکم نابینا شده... خدایا کی از جهنم اسرائیل می آیند به بهشت تو؟
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: سه روز سه روز پیش دخترکم در همین خانه بازی می‌کرد،دو روز پیش خانه ویران شد،دیروز در بیمارستان پاهایش را قطع کردند و امروز او در گور دست جمعی دفع شد....
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک : تفنگ کودک تازه راه رفتن را یاد گرفته بود.مادر می گفت: پسرم تفنگت رو بردار تا برویم. کودک قهقهه زنان به سمت تفنگ رفت. تفنگ به صدا در آمد و کودک خردسال برزمین افتاد.
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: ترخیص ام‌واهب وارد مغازه شد. از او جویای حال کودکانش شدم. گفت امروز هر سه از بیمارستان غزه مرخص شده‌اند. سپس سه تکه پارچه سفید خرید و از مغازه بیرون رفت.
«عکس مشترک» 25 کودک را در قبرهای تازه خوابانده‌‌اند. کنار هم. و روی همه‌ی قبرها یک عکس مشترک است. «سفارش» امروز هزارتا تابوت جدید سفارش داشتیم. با هزار تا کفن. سریع‌تر ازهزارتای دیروز آماده شدند. و چوب و پارچه‌ی کمتری بردند. صبح چند تا مدرسه را زدند.
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: گور دست جمعی +مزار کودکم‌ کجاست؟می‌خواهم گل و شمع روی مزارش بگذارم.... _کور دست جمعی +پس به دیدار هزاران فرشته می‌روم
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: فوتبال امروز زمان بازی فوتبال محله های غزه بود اما دیگر محله ای نبود و تیم همه بچه های محله غزه بود و تیم حریف اسرائیل.... اسرائیل گل زد،بچه ها شهید شدن....
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک:پسر من نیست این مرد پسر من نیست!آن زمان که اسیر شد ۸ سال داشت این مرد ۲۰ ساله چگونه می‌تواند پسر من باشد؟!
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: گرم به هوا بچه ها مشغول بازی گرم به هوا بودند و در بالا بلندی از شر سربازان اسراییل پناه گرفته بودند؛ نمی‌دانستند موشک از بالا پرتاب می‌شود.....
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: شهید می شود مادر به پدر گفت:پسرمان بزرگ شد پزشک می‌شود. پدر مخالفت کرد و گفت:باید مهندس بشود. اسرائیل گفت:چه می گویید؟شهید می‌شود....
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: شهید می شود مادر به پدر گفت:پسرمان بزرگ شد پزشک می‌شود. پدر مخالفت کرد و گفت:باید مهندس بشود. اسرائیل گفت:چه می گویید؟شهید می‌شود....
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: "ویرانه" مانده‌ام زیر آواراه‌ای از خاطره‌ها! لبخندت، نگاهت، صدایت،... چون خشک و آجر بر سرم خراب میشود‌. با من چه کردی؟! با من چه کردی که بعد از رفتنت چهارستون خانه‌ی دلم فرو ریخته و از این منه بی‌جان بیستون ویرانه ساخته.
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: اراده _ احمد نمیشه خیلی قوی هستند. بابای منو اینا شهید کردن. احمد اسلحه چوبی اش را بالا آورد و گفت: یعنی هیچوقت اینا نمی افتن یاسر؟! لاشه پهباد که روی زمین افتاد. صدای الموت الاسرائیل در جنین طنین انداز شد. عکسی از توی جیبش در آورد و‌‌گفت: دیدی میشه یاسر‌.
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: فقط همینو کم داریم آقا سر کلاس زندگی معلم از دانش آموزان پرسید تو زندگی چی کم دارین؟ دانش آموز فلسطینی گفت:اجازه آقا فکر کنم هیچی.چون دیروز که سقف خونمون خراب شد مامانم با گریه به بابام گفت فقط همینو کم داشتیم.
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: آسمان پرستاره دانش آموزان فلسطینی به دانش آموزان اسرائیلی گفتند مدرسه ما اگر چه سقف نداشت اما آسمانی پرستاره بر جای گذاشت.
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: حرفهای گفته نشده مرا تنها گذاشت و رفت و من ماندم با سیلی از حرفهای نگفته شده که هیچگاه بر زبانش جاری نشد.
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: باوری از جنس ایمان در استقامت مانند کودک فلسطینی باش که وقتی در کوچه پس کوچه های شهرش قدم می گذارد؛لرزش زمین را حس می کند اما همچنان به شعار دادن ادامه می دهد چون به پاهایش ایمان دارد.
کد شرکت کننده در پویش: نام داستانک: صدای حرفها دهانش پر از حرف بود ولی زبانش نمیچرخید.صدایش اما در گوش زمان پیچید.