eitaa logo
کمیته مرکزی خادمین شهداء گرمی ، انگوت ، موران
361 دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
1.1هزار فایل
┅═✧☫ کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی،انگوت، موران ☫✧═┅ موسس کل : #علی_مرادی_کلان تاریخ تأسیس: ۱۳۹۴/۱۱/۳۰ . شناسایی و جذب ،اطلاع رسانی برنامه ها . 👤ارتباط‌با‌ ادمین : @Alimoradikalan 🕊️ 🏢 شناسه ثبت : 1-1-874541-64-0-2 🕊خــ♥️ـادم الشـَـہـیـد🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غوغای سه‌زبانه حاج مهدی رسولی ما به مادرمون فخر می‌کنیم ؋ـاطِمیه 🥀http://Eitaa.com/koolebar_germi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابریست کوچه کوچه، دل من، خدا کند نم نم، غـزل ببـارد و طوفـان به پـا کند حسّی غریب در قلَمَم بغض کرده است چیـزی نمـانده پشت غـزل را دوتـا کند مضمون داغ و واژه و مقتـل بیـاورید شایـد که بغـض شعـر مرا گریه وا کند با واژه هــای از رمـــق افتــاده آمـــدم می‌خواست این غزل به شما اقتدا کند حالا اجـازه هست شما را از این به بعد این شعر سینه سوخته، مادر صدا کند؟ مادر! دوباره کودک بی‌تاب قصه‌ات ... تا اینکه لای لای تـو با او چه هـا کند یادش بخیــر مـادرم از کـودکی مـرا می‌بـرد تکیه تکیه که نـذر شما کنـد یادم نمـی‌رود که مــرا فاطمیـــه‌ ها می‌بــرد با حسیــن شمـا آشنــا کنـد در کوچه‌ های سینه‌ زنی نوحه‌ خوان شدم تا داغ سینــه‌ ی تو مــرا مبتـلا کنـد مادر! دوباره زخـم شما را سـروده ام باید غزل دوباره به عهـدش وفا کند: یک شهر، خشـم و کینه، در آن کوچه_ مانده بود دست تو را چگونه ز مولا جدا کند باور نمی‌کنم که رمق داشت دست تو مجبور شد که دست علی را رها کند... تو روی خاک بودی و درگیر خار بود چشمی که خاک را به نظر کیمیا کند نفرین نکن، اجازه بده اشک دیده‌ات این خاک معصیت زده را کربلا کند زخمی که تو نشان علی هم نداده‌ ای چیزی نمانده سر به روی نیزه وا کند باید شبانه داغ علی را به خاک برد نگـذار روز، راز تـو را بـرمـلا کنـد... گفتند فاطمیـه کـدام است؟ کوچه چیست؟ افسـانه باشد این همه؛ گفتـم خدا کند   با بغض، مردی آمد از این کوچه ها گذشت می‌رفت تا برای ظهورش دعا کند از کوچه ها گذشت ... و باران شروع شد پایان شعـر بـود که طوفـان شـروع شد 🥀🍃 🥀http://Eitaa.com/ko