eitaa logo
کمیته خادمین شهداء گرمی ، انگوت ، موران
376 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3هزار ویدیو
856 فایل
┄┅═✧☫ کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی ، انگوت، موران ☫✧═┅┄ موسس : #علی_مرادی_کلان تاریخ تأسیس: ۱۳۹۴/۱۱/۳۰ . شناسایی و جذب ،اطلاع رسانی برنامه ها . 👤ارتباط‌با‌ ادمین : @Alimoradikalan 🕊️ 🕊خــ♥️ـادم الشـَـہـیـد🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻یکی از مجروحان حادثه تروریستی کرمان به شهادت رسید رئیس اورژانس کرمان: 🔹نازنین آچکزهی، یکی دیگر از مجروحان حمله تروریستی کرمان، بامداد امروز به شهادت رسید. 🔹شمار شهدای حمله تروریستی کرمان به ۹۵ نفر رسید. 🔹اکنون ۱۰ نفر از مجروحان این حادثه در بیمارستان‌های کرمان و تهران بستری هستند. 📌 @koolebar_germi
ویژه 🔰 دوره اول خادمی در سامانه کوله بار بارگذاری گردیده است... هم اکنون میتوانید بازه مورد نظر خود را انتخاب نمایید... ⚠️ با توجه به ظرفیت اختصاص یافته به شهرستانها در صورت عدم تکمیل ظرفیت قرعه کشی خواهد شد... 🆔 @koolebar_germi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺قابل توجه خادمین شهداء برادران و خواهران که تابستان امسال ۱۴۰۲ به طرح استانی بعنوان خادم رفته بودند. 🔸به اطلاع می رسانیم تعداد خادمین شهداء که به اردوگاه استانی در شمال غرب کشور جهت خادمی اعزام شده بودند برای این عزیزان سفر زیارتی مشهد مقدس در نظر گرفته شده است. ✅ لذا خادمین که می خواهند به سفر زیارتی مشرف شوند به موقع در استان در تاریخ ذکر شده حضور یابند . خادمین شهداء هم که نمی خواهند و یا بدلایلی نمی توانند حضور یابند سهمیه استفاده از مزایا از دست خواهد رفت. 🔹برای کلیه خادمین شهدا شهرستان گِرمی و انگوت هم که در برنامه های مختلف شهرستانی حضور داشتند پیگیر هستیم ان شاءالله این عزیزان هم از این مزایا بهره مند شوند. التماس دعا 📌 @koolebar_germi
دایی یوسف، روی پیشانی‌اش دو تا خال داشت. یکی بزرگ و یکی کوچک. وقتی بچه بودیم ما را روی پاهای خود می‌نشاند و برای خنداندن ما می‌گفت: بچه‌ها دکمه را بزنید. یکی از خال‌ها را فشار می‌دادیم. او هم مثل آسانسور ما را بالا و پایین می‌برد. به خاطر همین کارهایش بود که او را یک هم‌بازی خوب می‌دانستیم. به نقل از کتاب هاله‌ای از نور ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @koolebar_germi ╰┅─────────┅╯
🌷 🌷 مذهبی ها عاشقترند ... وقتی به خانه می رسید، گویی جنگ را می گذاشت پشت در و می آمد تو. دیگر یک رزمنده نبود. یک همسر خوب بود برای من و یک پدر خوب برای مهدی با هم خیلی مهربان بودیم و علاقه ای قلبی به هم داشتیم. اغلب اوقات که می رسید خانه، خسته بود و درب و داغان. چرا که مستقیم....از کوران عملیات و به خاک و خون غلتیدن بهترین یاران خود باز می گشت. با این حال سعی می کرد به بهترین شکل وظیفه سرپرستی اش را نسبت به خانه صورت دهد. به محض ورود می پرسید؛ کم و کسری چی دارید؛ مریض که نیستید؛ چیزی نمی خواهید؟ بعد آستین بالا می زد و پا به پای من درآشپزخانه کار می کرد..ظرف می شست. حتی لباسهایش را نمی گذاشت من بشویم. میگفت لباسهای کثیفم خیلی سنگین است؛ نمی توانی چنگ بزنی. گاهی فرصت شستن نداشت. زود بر می گشت. با این حال موقع رفتن مرا مدیون می کرد که دست به لباسها نزنم. در کمترین فرصتی که به دست می آورد، ما را می برد گردش. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @koolebar_germi ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا