۳ خرداد
روز مقاومت،ایثار و پیروزی
سالروز گرامی داشت آزادسازی خرمشهر.
#ما_مقاوم_هستیم.
#خادم_الشهدای_استان_آذربايجان_شرقي
@koolebar_azsh
با این ستاره ها می توان راه را پیدا کرد
(بو اولدوزلارینان یول ایتمز)
مناجات در گلزار شهدای وادی رحمت تبریز
به همراه روایتگری خاطرات شهدا
قرارگاه خادم الشهدای استان آذربایجان شرقی
رسانه راهیاننور (کوله بار ) استان آذربایجان شرقی
╔═════ ೋ
@koolebar_azsh
ღೋ ═════╗
صدام میگفت: اگر خرمشهر را گرفتید، کلید بصره را به شما خواهم داد.
#عملیات_بیت_المقدس
#روز_مقاومت
#سوم_خردار
@koolebar_azsh
با یاد شما بهار دل می آید...
#ما_مقاوم_هستیم
@koolebar_azsh
جان دادیم خاک ندادیم
فتح خرمشهر فتح خاک نیست
فتح ارزش های اسلامی است .
#ما_مقاوم_هستیم
#خادم_الشهدای_استان_آذربايجان_شرقي
#خرمشهر_را_خدا_آزاد_کرد
@koolebar_azsh
گلچین عکسهای دهمین ویازدهمین روز حرکت بیست و هشتمین کاروان پیاده ارتحال حضرت امام(ره)
از زنجان تاقره بلاغ
۲ اردیبهشت ۱۴۰۱
@koolebar_azsh
به روایت مادرشهید #امیر_سلیمانی:
【😍💔 】
پسر من عین همه جوونای دیگه بود
خوش تیپ بود خوش پوش بود اهل
خنده و شوخی بودجوون بود باڪلی
انرژی اهل ریا نبود پیراهنش رو تا
بالای گردن دکمه نمیبست نه انگشتر
گنده عقیق انگشتش میکرد نه تسبیح
دستش میگرفت نه هرلحظه استغفر
الله میگفت.ولی حسینی بود و عاشق
ارباباش ودختراربابش عاشق حضرت
علی بود و خانوم فاطمه اهل هیئت
بود چایی عزادارهای ارباباش رو هر
سال میداد عاشورا تاسوعا و اربعین
بساط چایی داشت نوکری ارباباش رو
میڪرد و این افتخارش بود و بهش
میبالید شبها توی قطعه بندی مرغ
کارمیڪرد و روزها دانشگاه میرفت
با پول خودش و دسترنجش نذرش
رو ادا میکرد.
@koolebar_azsh
هدایت شده از کوله بارخادم الشهداشهرستان هشترود
دیداروتجلیل ازخانواده شهید احمد عبدالله پورباحضورخادمین شهداومسئول اردویی شهرستان حاج اقا رضایی
@koolebar_hashtrood
@koolebar_azsh
خانم مریم کاظمزاده ،همسر شهید اصغر وصالی ،اولین بانوی عکاس جنگ تحمیلی آسمانی شد.
#خادم_الشهدا
@koolebar_azsh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهمن ماه ٦١ براى گرفتن عكس به خرمشهر رفتم. بعد از آزادسازى و پاكسازى نسبي شهر میشد به صورت محدودى وارد خرمشهر شد. در همان ايام بود كه اولين گروه هاى ساكن خرمشهر ميتوانستند تحت شرايطي به منطقه بيايند. توفيقي برايم شد تاهمراه خانواده شهداى اهل خرمشهر شوم.
شب هنگام خواب،مادرها كه بعد از مدتها همديگر را ديده بودند، خواب ازسرشان پريده بودو باهم صحبت میكردند. پاى صحبت هايشان نشستم.پيوندشان، خون پسرانشان بود.بعضى هايشان براى حفظ خرمشهر جنگيده بودندو بعضى ديگربراى آزاديش.
يكى از مادرها خانم حاجى شاه بود. سه فرزندش درخرمشهر شهيد شده بودند. آن سال آمده بود، تا هم خانه اش راببيند و هم به زيارت قبرشهنازش و دوپسرش برود.
برايم از دخترش تعريف كرد.شهنازش دروس حوزوي ميخواندو دركلاس هاي نهضت سوادآموزي معلم بود. هشتم مهر ٥٩، همراه دوستش شهنازمحمدي، براي سنگرها غذا ميبردند كه هردو با گلوله دشمن شهيد میشوند. برايم گفت كه چطور خودش، دخترش را كفن و دفن كرده.
بعداز شهناز، به فاصله يك ماه، محمد حسينش رااز دست مى دهد. محمدحسين سه سال از شهناز بزرگتر بود. تا روز آخرى كه خرمشهر سقوط كرد، ماندوجنگيد. جسد محمدحسين را پيدا نكردند.
وپسربزرگش ناصر كه بعد از آزادي خرمشهر در منطقه شهيد شد.
آن شب، مادرهاشاعر شده بودند و لالايي هاي في البداهه براي پسرانشان مي خواندند. با اجازه شان ضبطم راروشن گذاشتم.
شهناز حاجي شاه: متولد ١٣٣٩، شهادت ٨ مهر ١٣٥٩خرمشهر
حسين حاجي شاه:متولد ١٣٣٦، شهادت ٤ آبان ١٣٥٩ خرمشهر
ناصر حاجي شاه:متولد ١٣٣٠، شهادت ٢١ مهر ١٣٦١ آبادان
عكسها:بهمن۶۱خرمشهر
@koolebar_azsh