eitaa logo
کوله بار خادم الشهدای شهرستان خداآفرین
112 دنبال‌کننده
379 عکس
98 ویدیو
14 فایل
خدایــــا توفیق هدایـت در راه ومنـش شهـداء را عطــــــا فرمـا و مـارا جـزء ادامــه دهندگـان راه شهـادت و ولایـت قـرار بـده.. ارتباط با ادمین: @koolebar_shohada @koolebar_khodaafarin #طرح_ثامن #ناحیه_خداآفرین #حوزه_سیدالشهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✍🏻مردی گوسفندی ذبح و آن را کباب کرد؛ به برادرش گفت برو و دوستان و نزدیکان را بگو که بیایند تا با هم این گوسفند را بخوریم. برادرش رفت و در بین دهکده صدا کرد: آی مردم کمک کنید، خانه ما آتش گرفته است. تعداد اندکی برای نجات دادن آنها آمدند، وقتی به خانه رسیدند با کباب گوسفند و نوشیدنی‌های رنگارنگ پذیرایی شدند. برادرش آمد و دید که کسانی دیگر آمده و گوسفند کباب شده را خورده‌اند.از برادرش پرسید:‌ چرا دوستان و نزدیکان را صدا نکردی؟برادرش گفت: اینها دوستان ما و شما هستند. کسانی که شما آنها را دوست و خویشاوند می‌پنداشتید، حتی حاضر نشدند یک سطل آب روی خانه شما که آتش گرفته بود، بیاندازند. خیلی‌ها هنگام کباب و گوسفند دوستان آدم هستند، وقتی خانه آتش گرفت، حتی یک سطل آب هم روی خاکسترتان نخواهند ریخت. ✍زهرا ساجد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✅ حمد خدا 🔸 روزی جوانی از پدرش پرسید: معنی حمد چیست؟ پدرش گفت: پسرم، گمان کن در شهر می‌روی و سلطان تو را می‌بیند و سلطان بدون اینکه به او چیزی ببخشی، وزیر را صدا کرده و به تو کیسه‌ای طلا می‌بخشد. آیا تو از وزیر تشکر می‌کنی یا سلطان؟؟ پسر گفت: از سلطان. پدر گفت: معنی شکر هم این‌ است که بدانی هر نعمتی که وجود دارد از سلطان (خدا) است. اگر کسی به تو نیکی می‌کند او وزیر است و این نیکی به امر خداست. 🙏پس او لایق همه حمدهاست.
✍🏻شهید چمران در ابتدایی تحصیل می‌کرد. روزی دوست همکلاسی کنار تخته در حالی که معلم در تخته‌ سیاه می‌نوشت، گچی به دیوار پرتاب می‌کند که به کتف معلم می‌خورد. معلم عصبانی شده و برگشته می‌گوید: کدام پدر فلان شده این کار را کرد؟ سریع بیرون بیاید. چمران برخاسته می‌گوید: من بودم. و معلم با سیلی صورت چمران را سرخ می‌کند. بعد از چمران پرسیدند: چرا دروغ گفتی من بودم؟ چمران گفت: کسی که گچ را زده بود لاغر بود و معلم عصبی و من مطمئن بودم کتک خواهد زد و اهل بخشش نیست، او طاقت کتک نداشت و دیدم از ترس می‌لرزد، ولی من درشت‌تر بودم و طاقتم بیشتر از او بود. 🏷🌱نقل از دکتر ابوالفضل بهرام‌پور
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ... ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ "ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ "ﺷﻮﻧﺪ؛ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ! ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ " ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ " ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ؛ ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ! ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ... ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ... ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ يك ﻓﻀﯿلت
🔸روز‌ هـا مـے گـذرد و هـمـچـنـان مـرد ایـن مـیــدان تـو هـسـتی بـرای مـا ... 📆 ³⁶ࢪوز تـــا شـــهــــــــــادت 🔹اگر توفیق صحابه رسول اعظمت محمد مصطفی را نداشتم و اگر بی بهره بودم از دوره مظلومیت علی‌بن‌ابی‌طالب و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی که آنها در همان مسیر، جان خود را که جان جهان و خلقت بود، تقدیم کردند... 🌹
تاجر ثروتمندی با غلام خود از قونیه به سفر شام رفتند. تا بار بخرند و به شهر خود برگردند. مرد ثروتمند برای غلام خود در راه که به کارونسرایی می‌رفتند، مبلغ کمی پول می‌داد تا غذا بخرد و خودش به غذاخوری کارونسرا رفته و بهترین غذاها را سرو می‌کرد. غلام جز نان و ماست و یا پنیر، چیزی نمی‌توانست در راه بخرد و بخورد. چون به شهر شام رسیدند، بار حاضر نبود. پس تاجر و غلام‌اش به کارونسرا رفتند تا استراحت کنند. غلام فرصتی یافت در کارونسرا کارگری کند و ده سکه طلا مزد گرفت. بار تاجر از راه رسید و بار را بستند و به قونیه برگشتند. در مسیر راه، راهزنان بار تاجر را به یغما بردند و هر چه در جیب تاجر بود از او گرفتند اما گمان نمی‌کردند، غلام سکه‌ای داشته باشد، پس او را تفتیش نکردند و سکه دست غلام ماند. با التماس زیاد، ترحم کرده اسب‌ها را رها کردند تا تاجر و غلام در بیابان از گرسنگی نمیرند. یک هفته در راه بودند، به کارونسرا رسیدند غلام برای ارباب خود غذای گرم خرید و خود نان و پنیر خورد. تاجر پرسید: «تو چرا غذای گرم نمی‌خوری؟» غلام گفت: «من غلام هستم به خوردن تکه نانی با پنیر عادت دارم و شکم من از من می‌پذیرد اما تو تاجری و عادت نداری، شکم تو نافرمان است و نمی‌پذیرد.» تاجر به یاد بدی‌های خود و محبت غلام افتاد و گفت: «غذای گرم را بردار، به من از "عفو و معرفت و قناعت و بخشندگی خودت هدیه کن" که بهترین هدیه تو به من است.» من کنون فهمیدم که؛ "سخاوت به میزان ثروت و پول بستگی ندارد،" مال بزرگ نمی‌خواهد بلکه قلب بزرگی می‌خواهد. "آنانکه غنی هستند نمی‌بخشند آنانکه در خود احساس غنی‌بودن می‌کنند، می بخشند." ✍زهرا ساجد
دیدارازهمسرشهید هاشم رضایی درمحله آدریان خمینی شهربه همراه پیشکسوت بسیجی حاج علی فرشی۰همسرشهیددعای خیربرای پاسداران بسیجیان کردند وگفتندکه حضرت زهرا وامام زمان همراه ویار بسیجیان هستند.
📣 فراخوان عضویت درصندوق ذخیره بسیجیان 🔰 صندوق ذخیره بسیجیان براساس ماده واحده قانون مصوب سال ۱۳۷۶ مجلس شورای اسلامی از بسیجیان واجد شرایط عضو می پذیرد. 🔰 برخی از خدمات و مزایای عضویت در صندوق: ⬅️ بیمه تکمیلی درمان با ۲ طرح ۱ و ۲ ⬅️ طرح ۱ (باسقف تعهدات ۶۳ میلیون تومانی) هر نفر سالیانه ۷۷۷۶۰۰ تومان ⬅️ طرح ۲ (باسقف تعهدات ۴۵ میلیون تومانی) هر نفر سالیانه ۲۶۸۸۰۰ تومان ⬅️ کمک به درمان ناباروری و نازائی ⬅️ بیمه دندان پزشکی هر نفر سالیانه ۵۵۲۰۰۰ تومان ⬅️ بیمه تکمیلی و دندانپزشکی بدون دوره انتظار ⬅️ امکان ثبت بیمه برای همسر، فرزند و پدر مادر بدون محدودیت سنی ⬅️ تسهیلات قرض الحسنه و عقود اسلامی ⬅️ تسهیلات اشتغال و ازدواج ⬅️خدمات گردشگری (در حال راه اندازی) ⬅️ خدمات فروشگاهی(در حال راه اندازی) ⬅️بیمه عمر و حوادث (سالانه) ⬅️و .... ✳️ سامانه ثبت نام در صندوق ذخیره بسیجیان 🌐 Sahabcard.ir 🔊 لطفا رسانه بوده و به بسیجیان اطلاع رسانی نمایید. 🔻صندوق ذخیره بسیجیان استان آذربایجان شرقی🔺 📲ارتباط با نماینده صندوق جهت پاسخگویی در فضای مجازی: @az_sharghi_ticket ✅ لینک ثبت نام در سامانه سحاب: sahabcard.ir ✅ پایگاه اطلاع رسانی صندوق ذخیره بسیجیان: www.szbasijian.ir ✅ لینک کانال کشوری : @szbasijian ✅ لینک کانال استانی: @szbasijian_az_sharghi ✅ پل های ارتباطی با صندوق ذخیره بسیجیان 1) 34720225 2) 021_41013000
شهید آیت الله سیدحسن مدرس، از بزرگ مردان تاریخ ایران زمین است. او که از ۱۲۹۳ تا ۱۳۰۷ نماینده مجلس بود، دوره احمد شاه قاجار و رضا خان ، هیچ گاه از راه انقلابی خویش پشیمان نشد و در طول این مدت، با جسارت و شجاعت شگفت انگیز به مبارزه با استبداد و استعمار پرداخت و سرانجام جان خود را نیز در این راه فدا کرد. انتخاب سال روز شهادت وی "۱۰ آذر ۱۳۱۶" به عنوان روز مجلس از سوی مجلس شورای اسلامی، به ماندگاری نام و یاد او در خاطرها و شناخت هر چه بیشتر این عالم انقلابی کمک خواهد کرد. ✍زهرا ساجد
پس از مدت ها تعقیب و گریز مجرم و پلیس، سرانجام مجرم به سر کوچه ای رسید. مجرم پیش خود گفت: خدا کند بن بست نباشد. این را گفت و به سوي انتهای کوچه شروع به دویدن کرد. پلیس نیز پیش خود گفت: خدا کند بن بست باشد. با این امید به دنبال مجرم دوید. در انتهای کوچه، کوچه ای دیگر به سمت چپ گشوده بود. مجرم با همان امید «بن بست نبودن» و پلیس نیز با امید «بن بست بودن» هر دو به دویدن ادامه دادند. در سر پیچ نهم مجرم با همین امید باز شروع به دویدن کرد، اما وقتی به انتهای کوچه رسید، با تعجب دید کوچه بن بست است. ناگزیر خود را براي تسلیم آماده کرد. ولی هرچه منتظر شد. خبری از پلیس نشد. زیرا پلیس در ابتدای پیچ نهم نومید شده و باز گشته بود. در هر کشاکش پیروزی نهایی از آن حریفی است که یک لحظه بیشتر مقاومت کند و امیدش را از دست ندهد ✍زهرا ساجد
غم مخور با ماست آن زمان که بودم داد آن زمان که گناه کردم و ام را پذیرفت و کرد آن زمان که تنگ دست بودم و چیزی در دنیا نداشتم که حتی صدقه بدهم رب مرا نکو داد آن زمان که در دل داشتم و دعایی بر زبان و رب دعایم را کرد با کلید بله الله متعال با ما است او مراقب ماست
_حضرت‌فاطمةالزهرا(س): ″بِشرٌ في وَجهِ المُؤمِنِ يُوجِبُ لِصاحِبِهِ الجَنَّةَ؛″ «خوش‌رويى‌هنگام‌روبه‌روشدن‌با‌مؤمن، بهشت‌رابرفردخوش‌روواجب‌می‌كند.» 📚 بحارالأنوار_ج۷۵_ص۴۰۱ 🗓️۲۳روزتا 📍 🗒️⃟🖇️•»