eitaa logo
حوزه علمیه کوثر
364 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
356 فایل
☎️تلفن : ۳۶۲۵۰۶۶۰_۰۲۱ معاونت آموزش : @m_zafar معاونت فرهنگی : @zahra0451 معاونت پژوهش : @kosar_nori
مشاهده در ایتا
دانلود
36.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نام قطعه: أنت امیرالمومنین به مناسبت شهادت (علیه‌السّلام) با نوای «حاج محمود كريمى» @kosar_varamin
حوزه علمیه کوثر
دلهره های #آخرالزمان 🔹دوران فسادهای پیاپی 🔸قرآن کریم پشت کردن به پیامبر و دوری از تعالیم سعادت بخ
🔴دلهره های آخرالزمان 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🔹دوران ایمان های یک شبه 🔸آخرالزمان دورانی است که افراد، ایمان خود را یک شبه و به راحتی با کفر عوض می کنند. دورانی که پیامبر درباره آن فرموده است: «ستكون فتن یصبح الرّجل فیها مومنا و یمسی كافرا إلّا من أحیاه اللَّه بالعلم ؛ فتنه هایی خواهد بود که در اثنای آن مرد به صبح مومن باشد و به شب کافر شود، مگر آنکه خدایش به علم زنده دارد.»(نهج الفصاحه،ح1734) 🔹همچنانکه این حدیث اشاره دارد برای دور ماندن از چنین آفتی باید با غفلت مبارزه کرد و به شرایط علم داشت و با آگاهی کامل با رویدادها برخورد کرد. 🔸هرچند که آزمایش خداوند مخصوص دوره و زمانی خاص نیست؛ اما تفسیر این آیه را مفسران، درباره ترس و ناامنى، گرسنگى و قحطى، فقر و كشتار در آخرالزمان دانسته اند . در انتهای آیه نیز راه پیروزی، صبر دانسته شده است. پیامبر نیز در حدیثی با تاکید بر صبر فرمودند: «یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ الصَّابِرُ مِنْهُمْ عَلَى دِینِهِ لَهُ أَجْرُ خَمْسِینَ مِنْكُمْ؛ زمانی بر مردم می رسد که تنها صابران بر دینشان هستند که آنها اجر50نفر از شما را دارند.» (شیخ طوسی، امالی، ص485) 🔹کلام آخر 🔹در آخرالزمان دینداری و همرنگ جماعت نشدن بسیار سخت شده و نیازمند صبر است. در آن دوران باید هر مومنی با یاد خدا، دوری از غفلت و البته یاد معاد، خود را از فتنه ها و آسیب های آخرالزمانی حفظ کند؛ تا از جاده سعادت منحرف نشود. کاری شبیه نگهداشتن گوی آتشین در دست! 🔺قال رسول الله(صلی الله علیه وآله): یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ الصَّابِرُ مِنْهُمْ عَلَى دِینِهِ كَالْقَابِضِ عَلَى الْجَمْرِ؛ 🔺روزگارى بر مردم بیاید كه هر كه خواهد دین خود نگهدارد چنان باشد كه آتش بدست گرفته باشد. (امالی، ص485) @kosar_varamin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴🏴 ◼️شقی ترین اولین شقی ترین آخرین 🔹از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که ایشان به علی(علیه السلام) فرمود: آیا می دانی شقی ترین اولین و آخرین چه کسی است؟ 🔸 علی گفت: خدا و رسول اوآگاه ترند. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: شقی ترین اولین کسی است که شتر صالح را پی کرد و شقی ترین آخرین کسی است که بر تو زخم زند. 🔹پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با دست خود اشاره کرد که جای زخم کجاست.  الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۸۱. @kosar_varamin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بالاتر از مسیح ( علیه السلام ) جرجی زیدان : « اگر بگویم مسیح از علی ( علیه السلام ) بالاتر است عقلم اجازه نمی دهد .  و اگر بگویم علی ( علیه السلام ) از مسیح بالاتر است دینم اجازه نمی دهد » . پهلوانی در عین دلیری دلسوز و رقیق القلب @kosar_varamin
بسیار زیرک و سریع الادراک 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 جرج جرداق ـ نویسنده ی مسیحی عرب ـ می گوید : «✨آه، ای دنیا! چه می‎‎شد اگر قوای خود را جمع می‎‎کردی و در هر عصر و زمان یک نفر مانند علی (ع) را برای بشریت به ارمغان می‎‎آوردی». 🕊🕊🕊 ✨« علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) ـ در منبر ، با آرامش خاطر و اعتماد کامل به خویشتن و سخن عادلانه ی خود ، می ایستاد و سخن می گفت : او بسیار زیرک و سریع الادراک بود . و راز دل مردم ، هو س ها و خواست های درونی آنان را به خوبی می دانست . دلی داشت مالامال از مهر ، آزادی ، انسانیت و فضیلت ، ... علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) با راستی و راست گویی در زندگی شناخته شد و امتیاز یافت » . 💫« واقعاً سزاوار است که در جهان امروز ، آتش افروزان جنگ ، عوامل و مسببان بدبختی های ملت ها و افراد ، به سخنان و کمک قهرمان اندیشه ی عربی ، بزرگ مرد وجدان انسانی علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) گوش فرا دهند و آن ها را حفظ کنند و در مقابل گوینده ی بزرگ آن سخنان ، سر تعظیم فرود آوردند .» 🍃🍃🍃🍃 @kosar_varamin
🌹🌹 🍃🍃🍃 🌹🌹 در سال ۱۳۷۰ در شهرنجف‌آباداصفهان بدنیا آمد و از رزمندگان دلاور مدافع حرم بود که درخاک سوریه به شهادت رسید. ✨ از جهادگران و اعضای فعال مؤسسه شهیداحمد کاظمی بود که در عملیاتی مستشاری نزدیک مرز سوریه با عراق به اسارت گروه تروریستی داعش درآمد و پس از ۲روز بدست تروریست‌های تکفیری در سوریه به شهادت رسید. 💫🌷این جهادگر فرهنگی از فعالان ترویج و تبلیغ کتاب بود و اقدامات جهادی را در اردوهای سازندگی برای خدمت به مناطق محروم انجام داده و از خادمین راهیان نور در مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس بود🌷 🕊🕊سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پیامی به مناسبت شهادت شهید محسن حججی تاکید کرد: به حلقوم بریده این شهید عزیز و تمامی شهیدان راه اباعبدالله (ع) سوگند یاد می‌کنیم که از تعقیب این شجره ملعونه و نابودی این غده خطرناک برآمده در پیکر جهان اسلام تا آخرین نفرشان از پای نخواهیم نشست.🕊🕊🕊 🍃🍃🍃 @kosar_varamin
PART-22 (parhizgar).mp3
13.12M
🍃•🍃•🍃•🍃 🌱 قرآن کریم 🌱 ترتیل استاد پرهیزکار 🕊به نیابت از شهید 🌹 🌹 و به نیت رقم خوردن بهترین مقدرات سال و ماه در این آخرین شب قدر. 🕊 🕊 @kosar_varamin
دعای روز بیست و دوم ماه مبارک @kosar_varamin
حوزه علمیه کوثر
🌹#شهید_محسن_حججی🌹 🍃🍃🍃 🌹#شهید_محسن_حججی🌹 در سال ۱۳۷۰ در شهرنجف‌آباداصفهان بدنیا آمد و از رزمندگان دل
✅ ماموریت ویژه ی یکی از مدافعان حرم برای شناسایی پیکر مطهر *شهید‌_محسن‌حججی* 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بعد از شهادت این شهید بزرگوار تا مدتها ، پیکر مطهرش توی دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شد حزب الله لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند. ■ بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را کنی?" ● می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها کنند و بلایی سرم بیاورند. اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف . ※※※※ توی دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید. ■ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!" میخکوب شدم از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. 😱😭😩 رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن *اربا_اربا شده* . این بدن قطعه قطعه شده!" ● بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم. داد زدم: "پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید?! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!"😭 حاج سعید حرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده.کار داعش عراق بوده." دوباره فریاد زدم: "کجای شریعت_محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"😭 داعشی به زبان آمد. گفت: "تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کرده‌ام، و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!"😭 هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود.به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر." اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا." ■ نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست مان بدهد. توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"* گفتم: "بی بی جان خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید."😭😫 ■ یکهو چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم!😞 بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر . از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم. وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند. دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی و هم . واقعا به استراحت نیاز داشتم فرداش حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند.💝😍 به دمشق که رسیدم، رفتم حرم *بی بی حضرت_زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچه‌ها اومد پیشم و گفت: " و شهید حججی اومده‌ان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم." من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن خبر آوردی" ■ نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. 😴😥 😨 بگویم یک پیکر را تحویل داده‌اند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند؟😭 گفتم: "حاج‌آقا، پیکرمحسن مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش." گفت: "قسمت میدم به بی‌بی که بگو." التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.😭 دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برام آوردی، راضی ام." ● وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاج‌آقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام اربا اربا کرده ان."😭 هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"💔🤲 راوی: یکی از رزمندگان مدافع حرم 🌹🌷💐🌹🌷💐🌹🌷 @kosar_varamin