شیخ رجبعلی خیاط می‌فرماید: پیش از آنکه منزل عوض کنید آرزوهای مرده‌ها را عمـلی کنیـد! آنـان آرزو می‌کننـد که حتی برای یک لحظه به دنیا برگردنـد و عملی مورد رضایت خداوند انجام دهند. ┈┈•✾🌸✾•┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf

صبح ڪه می‌شود دنبالِ اتفاقاتِ خوب بگرد دنبالِ آدم‌هایِ خوبی ڪه حالِ خوبت را با نگاهشون و لبخندشون به روزگارت سنجاق ڪنی یک روزِ خوب، اتفاق نمی‌افتد ساخته می‌شود... https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf

➣ ۞ #یڪـــ‌آیــه‌قـــــرآن ۞ مى‏ خواهند #نـــور خدا را با دهان خـــود خامـــوش كنند و حال آنكه خدا گر چه كافران را ناخوش افتد نـــور خود را كامل خواهد گردانيد. 📒سوره مبارکه الصف آیه ۸ 🌸 🍃🌸 ┈┈•✾🌸✾•┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf

⚜رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله⚜ 💦🍃 #مویز ⇩ ✨صفرا را برطرف میکند ✨بلغم را از بین می‌برد ✨اعصاب را قوی ✨خستگی را دور ✨اخلاق را خوب می‌کند ✨ارامش روح ✨غم را می‌برد. 📚:خصال ص ۳۴۴ 🌺🍂 🌸 🍃🌸 ┈┈•✾🌸✾•┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf

🍵دمنوش به دانه برای سرفه ▫️برای تهیه دمنوش به دانه برای سرفه به این ترتیب عمل کنید: دانه‌های خشک به دانه را درون یک قوری و یا دمنوش خوری حاوی آب جوش بریزید.درب قوری را بگذارید و آن را روی حرارت غیرمستقیم قرار دهید. در واقع طرز تهیه دمنوش به دانه، شبیه دم کردن چای است.برای لعاب انداختن به دانه‌ها، باید به مدت 15 الی 20 دقیقه صبر کنید تا دمنوش به دانه به خوبی دم بکشد. 🌸 🍃🌸 ┈┈•✾🌸✾•┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf

حرمت والدین در سیره سردار شهید حاج قاسم سلیمانی https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf

‏فرهاد قائمیان هستن سلبریتی داریم تا سلبریتی https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf

#کلام_شهید شهید کاظمی: برای خوشایند هیچ کس جهنم نروید، که بخواهد کسی خوشش بیاد شما جهنمی بشوید https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf

🔸مجری المیادین تو توییتش نوشته: #سید_حسن_نصرالله گفته صدهزار مجاهد دارد مرا نیز اضافه کنید تا صد هزار و یک نفر بشوید. 🔸یکی ازاعضای انصارالله منشن گذاشته: ما هم ۲۵میلیون یمنی با اشاره انگشت او حرکت میکنیم. پس الان بیست و پنج میلیون و صدهزار و یک نفر دارید. #سپاه_یمانی #سپاه_خراسانی https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf

یک روز آمد دوزانو نشست روبه‌رویم. زل زد توی چشم‌هایم. نگاهش تا عمق نگاهم رفت و دلم را لرزاند. معلوم بود یک حرفی نوک زبانش هست که جرئت گفتنش را ندارد. گفت: «مامانِ من تو نمی‌خوای خمس پسرهات رو بدی؟» گفتم «خمس پسرهام تویی؟» گفت «چه فرقی می‌کنه؟» اما فرق می‌کرد. عزیزکرده‌ام بود. همه هم این را می‌دانستند، فک و فامیل و بقیه بچه‌ها. اما حسودی‌شان نمی‌شد. انگار خودشان هم قبول کرده بودند که عبدالله یک چیز دیگر است. گفتم «نرو.» گفت «خودت یادم دادی مامان. همون وقت‌ها که چادرت را می‌کشیدی سرت و دست ما پنج تا رو می‌گرفتی می‌کشوندی تو هییت و مسجد. ضجه می‌زدی کاش بودیم و یاریت می‌کردیم، یادته؟ بلندبلند داد می‌زدی که خانم زینب! من و بچه‌هام فدات بشیم. بفرما الان وقت عمل شده.» 📚 برشي از كتاب باديگارد-زندگينامه داستاني شهيد عبدالله باقری #شهید_عبدالله_باقری سالروز شهادت https://eitaa.com/joinchat/1460207616C8e140b4bdf