#مصیبت_حضرت_قاسم_علیه_السلام 🏴 حضرت قاسم چهره ی ماهش مانند آفتاب می درخشید و هنوز به سن بلوغ نرسیده بود، که پس از اذن میدان از عمویش وارد میدان شد راوی می گه:: در میان لشکر عمربن سعد بودم که دیذم کودکی از لشکر امام حسین جدا شد و به طرف میدان آمد در حالی که نور از جبینش می تاببد. این کودک دلیر شروع به رجز خوندن کرد. یکی از سپاهیان عمربن سعد که او را با هزار مرد برابر می دونستند به قاسم حمله کرد ولی این نوجوان به او مهلا نداد بایک ضربت اورا از پای درآوردوسپس خود را به دریای بیکران دشمن زد و در عین نوجوانی سی وپنج و به روایتی هفتاد نفر را به خاک هلاکت انداخت. تا اینکه مردی به نام ابن فضیل ازدی (لعنت الله علیه)با عصبانیت گفت: به خدا سوگند می روم تا او را به قتل برسانم، ضربتی بر فرق مبارک قاسم زد که حضرت به روی خاک افتاد و فریاد برآورد:عموجان مرا دریاب، مرادریاب 🏴از حسن هـرکس در دل کینه داشت 🏴ضربه ای بر جسم قاسم می گذاشت 🏴قاتـل قاسم کند این زمـزمـه 🏴می کشم او را به یاد فاطمه 🏴هرکه بهر قتل او کرده شتاب 🏴می زند ضـربه به یاد بو تراب 🏴امام حسین علیه السلام وقتی رسید بالای سر قاسم آخ بمیرم، چه منظره ای دید؟ حالا منم میخـام چشماتو ببندی و اون منظره را مجسم کنی و.... عزیزم حال مردم ما خوب نیست خونه ای نیست که صدای شیون و گریه بلند نباشه، مرد، زن، بچه، عالم، جوان، استاد، شاگرد، پدر، مادر، پیر، الآن تو بیمارستانها هستند به دعای مانیاز دارند اگر اشگت جاری شد با یک صلوات شفا عاجل آن عزیزان را از خدا بخواه این بزرگواران را واسطه قرار بدیم که دعا کنند، تا دعاهای ما ان شاءالله اجابت بشه. 🏴امام حسین علیه السلام همین که رسید بالای سر قاسم آخ بمیرم، دید چی به سر یتیم برادر اومده؟ای وای، ای وای، ای وای... قاسمی که در دامن عمو بزرگ شده بود؛ یاالله یاالله! دید این نوجوان در حال جون دادن است و از شدت درد پاهاشو به زمین می کشید . ای وای... من قاسم بن الحسنم،ای عموجان شد زره من کفنم، ای عــموجان در کربلا شد جلوه گر غم مدیــنه گشتم شبیه مادرم شکسته سیـنه جان کندنم را دیده ای با دل سوزان من پا کشیدم بر زمین،پیش تو جانان شرمنده ام که بر دلت زخمی نهادم اما کنم شکر خدا، جان هــدیه دادم 🏴الا لعنت الله علی القوم الظالمین 🏴امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء 🏴 🏴اللهم الشف کـل مریض 🏴اللعم عجل لولیک الفرج #قاسم_بن_الحسن #کوثرنور #التماس_دعا @kosarnoor1 🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🏴🏴🏴🏴🏴🏴

🏴🏴🌴🏴🏴🌴🏴🏴🌴🏴🏴🌴🏴🏴🌴🏴🏴🌴🏴🏴 بخواب اصغرگل پژمرده ی من بخواب ای غنچه ی تیر خورده ی من گل نازم چرا رنگت پریده لبت جز اشک من آبی ندیده بخواب ای اصغرم شد مشک پاره نبینی گوشها؛ بی گوشواره 🏴السلام علیک یا علی بن الحسین یا باب الحوئج علیه السلام #محرم #شش_ماهه #کوثرنور @kosarnoor1 💫✨🌿💫✨🌿💫✨🌿💫✨🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿

#زبان_حال_غلی_اصغر 🌴من اصغرم شش ماهه ی لب تشنه بی جرم و گناه 🌴خون گلویم می شود بر غربت بابا گواه 🌴من اصغرم دیدم حسین دیگر نمانده یاورش 🌴دیدم دلش آتش گرفت بر روی نعش اکبرش #علی_اصغر_تو_رفتی_ومرا_خونین_ جگر_کردی #نشان_تیر_کین_گشتی_زغم_خاکم_به_سرکردی #سرگهواره_ات_بیدارتاسحرمادر #تواین_گهواره_راتابوت_غم_اندرنظر_کردی 🏴الا لعنت الله علی القوم الکافرین. #علی_اصغر #شش_ماهه #محرم #کوثرنور @kosarnoor1 💫✨🌿💫✨🌿💫✨🌿💫✨🌿💫✨🌿💫✨🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿

مرحوم محقق اصفهانی از علماء بزرگی هستند که استاد مراجع گذشته مثل مرحوم آیت الله بهجت و دیگران بودند که در علمیت و مقامات معنوی فوق العاده بودند، بعضی ها نقل کردند که سجده های پنج ساعته بالای سر سیدالشهداء داشتند! یک مرجع، یک پیرمرد. بعضی از شاگردانشان نقل کردند که این پیرمرد می آمد در حرم امیرالمومنین می ایستاد و هزار مرتبه سوره انا انزلناه را ایستاده می خواند و تقدیم به حضرت می کرد و بعد محاسنش را کف دست می گرفت. این شعر از خود ایشان است که در دیوانشان هست: «گرچه سیه رو شدم غلام تو هستم * خواجه مگر بنده سیاه ندارد» به طوری که نقل شده سیدالشهداء به ایشان فرموده بود: مردم نمی توانند ببینند یک مرجع تقلید پنج ساعت به سجده افتاده باشد، شما بروید در خانه تان ما بجای بالای سر قبول می کنیم؛ یعنی حرم امام حسین را تا خانه شما بسط می دهیم. ایشان یک دیوان عربی دارند و دو گونه شعر گفتند: بعضی از اشعار ایشان در اوج بلندی عرفان است و بعضی هایش هم مثل شعر یک انسان دلسوخته است. بعد از رحلت ایشان را خواب دیدند و گفتند: شما دیگر جوار سیدالشهداء هستید؟ فرمود: نه هر از گاهی مهمان امام حسین می شویم، جوار برای ما نیست.

#عزیزم_حسین 🔰 شعرخوانی حمیدرضا برقعی در رثای حضرت علی اصغر (ع) 🔸 ننوشتید زمین ها همه حاصل خیزند باغهامان همه دور از نفس پاییز است ننوشتید که ما در دلمان غم داریم در فراوانی این فصل تو را کم داریم @yaran_khorasan