eitaa logo
کلبه ی آرامش خدایی ♥️
1.4هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
7.8هزار ویدیو
144 فایل
کلبه ی آرامش ...همان جایی ست که ترا بخدا میرساند♥️ 🍁هرکه منظور خود از غیر خدا میطلبد 🍁چون گدایی است که حاجت ز گدا میطلبد! 🍀معرفی زندگی با نشاط 🍀پاسخ به سوالات 🍀بیان مطالب ناب 🍀مهمترین هدف تبلیغ امام زمان ارواحنافداه میباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عظمت طب (علیه السلام) 🌸﷽🌸 طبیب نگاهی به زخم پهلوی متوکل انداخت و گفت: «ای خلیفه، این زخم به دلیل عفونت زیادی که در آن جمع شده، روز به روز ورمش بیشتر می شود.» متوکل ناله ای کرد و گفت: «فکر چاره باشید که این درد مرا از پای در می آورد.» طبیب نگاهی به صورت رنگ پریده‌ی متوکل انداخت و گفت: «باید سر زخم را بشکافیم تا عفونت بیرون بیاید.» ـ سر زخم را بشکافید؟! من همین طور هم آرام و قرار ندارم، چه رسد به این که بخواهید چاقو را به زخم نزدیک کنید. طبیب دیگر گفت: «ای خلیفه! هیچ راهی غیر از این وجود ندارد.» فتح بن خاقان تعظیمی کرد و گفت: «ای خلیفه! اگر اجازه بدهی، شخصی را نزد علی النقی بفرستیم. شاید دوایی برای این مرض شما داشته باشد.» متوکل با اشاره‌ی سر، حرف او را تایید کرد. فتح بن خاقان بیرون رفت و لحظاتی بعد برگشت و گفت:«حتماً غلام با راه چاره ای بر خواهد گشت.» بطحایی که چشم دیدن امام را نداشت، گفت: «هیچ کاری از او بر نمی‌آید.» طبیب نگاهی تمسخر آمیز به فتح بن خاقان انداخت و گفت: «چه راهی غیر از شکافتن سر زخم وجود دارد؟!» مادر متوکل با دستمال اشک‌هایش را گرفت و پیش خود گفت: «نذر می‌کنم اگر فرزندم شفا پیدا کند، کیسه ای زر برای امام بفرستم.» ساعتی بیشتر نگذشته بود که غلام وارد جمع شد و گفت: «امام گفت که پشکل گوسفند را در گلاب بخیسانید و آن را روی زخم ببندید.» صدای خنده فضای اتاق را پر کرد: [ـ پشکل؟! ـ عجب حرفی! ـ واقعاً مسخره است. (=درست مانند کسانی که تجویز شیاف روغن بنفشه از امام صادق (علیه السلام) را مسخره می‌کردند)] صدای فتح بن خاقان آن‌ها را به خود آورد: ـ حرف امام بی حساب نیست. به آنچه دستور داده، عمل کنید. ضرری نخواهد داشت. و برای تهیه‌ی آن، از در بیرون رفت. یکی از اطباء گفت: «بهتر است ما هم بمانیم تا نتیجه‌ی کار را ببینیم». ساعتی بیش از گذاشتن دارو روی زخم نگذشته بود که شکافته شد و عفونت بیرون زد. طبیب که به زخم خیره شده بود، با ناباوری گفت: «به خدا قسم که علی النقی دانای به علم است و حرف های ما درباره‌ی او اشتباه بود‌.» بطحایی که کنار متوکل ایستاده بود، این حرف برایش گران آمد. سر در گوش متوکل برد و گفت: « ای خلیفه! بهتر است زودتر این طبیبان را مرخّص کنی. جایز نیست در حضور شما کسی را مدح کنند که خلافت شما را قبول ندارد.» متوکل که کمی دردش آرام شده بود، به آن‌ها گفت:«شما مرخص هستید،می توانید بروید». و رو به بطحایی گفت: «اگر داروی علی النقی نبود، من الآن حال خوشی نداشتم». بطحایی چشم های نگرانش را به زمین دوخت و به فکر فرو رفت. متوکل که متوجه نگرانی او شده بود، گفت: «در چه فکری؟ اتفاقی افتاده؟» ـ ای خلیفه! علی النقی مال و اسلحه‌ی زیادی در خانه‌ی خود جمع کرده و می‌خواهد علیه شما قیام کند. بهتر است زودتر فکر چاره ای بکنی. متوکل دستش را به هم کوبید و نگهبان را صدا زد. ـ برو سعید حاجب را خبر کن. وقتی سعید وارد شد، متوکل گفت: «همین امشب مخفیانه به منزل علی النقی برو و هر چقدر اسلحه و اموال دارد، به اینجا بیاور.» * تاریکی کوچه را پوشانده بود. سعید نردبان را به دیوار کاهگلی تکیه داد و از آن بالا رفت. خود را به دیوار آویزان کرد تا جاپایی پیدا کند که صدای امام او را به خود آورد: ـ ای سعید! همان طور بمان تا برایت شمعی بیاورم! گوشه‌ی عمامه‌ی پشمی را دور سرش پیچید و از روی سجاده ای که روی ایوان انداخته بود، بلند شد. وقتی امام شمع را به حیاط آورد، سعید جاپایی پیدا کرد و خود را از دیوار پایین کشید. امام با دست اشاره کرد و گفت: «برو اتاق ها را بگرد و هر چه پیدا کردی، بردار.» سعید به فرش حصیری کف اتاق چشم دوخت و گفت: «ای سید! شرمنده ام. مرا ببخش. دستور خلیفه بود.» و به طرف اتاق ها رفت. * ـ ای خلیفه! در منزل علی النقی غیر از شمشیر که غلافی چوبی دارد و این کیسه چیزی پیدا نکردم. نگاه متوکل به یکی از کیسه‌ها افتاد که مُهر شده بود. رو به سعید گفت: «این که مهر مادرم است! برو او را صدا کن.» کیسه‌ی دیگر را باز کرد، چهارصد دینار داخل آن بود. وقتی مادرش وارد شد، کیسه را زمین گذاشت و گفت: «مادر! این کیسه را در منزل علی النقی پیدا کردیم که نشان مهر شما روی آن است. می خواهم بدانم مهر شما روی این کیسه چه می کند؟» مادر متوکل نگاهی به کیسه انداخت و گفت: «چند روز پیش نذر کردم که اگر شفا پیدا کنی، ده هزار دینار برای امام علی النقی بفرستم. نشان مهر خود را نیز بر آن زدم.» صورت متوکل از شرم سرخ شد، رو به سعید گفت: «شمشیر و این کیسه‌ها را بردار و کیسه ای دیگر به آن اضافه کن و به منزل علی النقی برو و عذرخواهی بکن.»... 📚کافی، ج ۱، ص ۴۹۹ 📚الإرشاد، ج ۲، ص ۳۰۲ 📚المناقب، ج ۴، ص ۴۱۵ 📚الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۶۷۶ 📚إعلام الوری، ج ۲، ص ۱۱۹ 📚کشف الغمة، ج ۲، ص ۳۷۸ 📚بحارالأنوار، ج ۵۰، ص ۱۹۸ ✅ نشر این پیام صدقه جاریه است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 لطفا خودمون رو منتظر ندونیم😭 🔴 آیا واقعا ما منتظر امر مولایمان هستیم؟؟
مثلا طبی و پزشکی و علمی 👇 *فهمیده ام که:* دردسر، سردرد می آورد؛ و درددل از دل درد مهمتر است! *فهمیدم* عصای پیری و کوری با عصای تجویزی دکترها فرق می کند! *فهمیدم* بیماری ها یا ارثی است یا حرصی! *فهمیدم* هیچ متخصص قلبی، قلب شکسته را نمی تواند درمان کند و قلبِ سنگی و سخت را نمی شود پیوند زد و عمل کرد تا درمان شود. *فهمیدم* جراحی زیبایی برای لبخند بر روی صورتها امکانپذیر نیست؛ دلت باید شاد باشد. *فهمیدم* دلت اگر گرفت، هیچ دکتری نیست که خوبش کند. *فهمیدم* متخصصان چشم نمی توانند آدمهای بدبین، ظاهربین، خودخواه و متکبر را درمان کنند. *فهمیدم* تنفس مصنوعی، هوای تازه می خواهد نه چیز دیگری! *فهمیدم* هیچ متخصص داخلی ای نمی تواند به داخل وجود آدمها ورود کند و بفهمد در درون آنها چه می گذرد. *فهمیدم* تب عشق را هیچ تب بُری کنترل نمی کند. *فهمیدم* اگر قند در دلت آب شود، دیابت نمی گیری، بلکه به آرامش می رسی. *فهمیدم* متخصصهای گوش، شنواییِ تو را بهتر می کنند ولی خوب گوش دادن را به تو یاد نمی دهند. *فهمیدم* سرطان یعنی به یکجای زندگی آنقدر توجه کنی که بقیه زندگی از دستت برود. *فهمیدم* بیماران اعصاب و روان آنهایی نیستند که پیش روانپزشک می روند، بلکه آنهایی هستند که آدم را روانی می کنند. *فهمیدم* هیچ ارتوپدی نمی تواند استخوان لای زخم را بردارد یا درمان کند. *فهمیدم* زخم زبان؛ عفونتی دارد به عظمت کوه دماوند و کینه توزی و انتقامجویی با هیچ چرک خشک کن و آنتی بیوتیکی درمان نمی شود! *فهمیدم* خود بزرگ بینی ربطی به هورمون رشد ندارد و آدمها با فکرشان بزرگ می شوند نه با هورمون رشد! *فهمیدم* خون دل خوردن، بیماری خونی نمی آورد و دل پر خون هم باعث فشار خون نخواهد شد. *فهمیدم، فهمیدم، فهمیدم و سرانجام فهمیدم،* *که هیچ چیز نفهمیدم...* بياييد طبيب واقعی هم باشیم، امروزمان درحال گذشتن است، فردایمان را با گذشته مان شیرین کنیم. *ما به مهربانی هم محتاجیم*.....🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️یک رانندگی فوق حرفه‌ای 🔹رانندگی این نیست پشت فرمون ماشین اتومات بشینی گازشو بگیری...
◾️امام باقر علیه السلام 💠لاشَفيعَ لِلمَرأَةِ أنجَحُ عِندَ رَبِّها مِن رِضا زَوجِها: 🔰براى زن نزد پروردگارش هيچ شفاعت كننده اى كارسازتر از خشنودى شوهرش نيست . 📗[میزان الحکمه ح ۷۸۶۴] ✋در خطاب به آقایان هم فرمودند: 💠 اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللّه‌ِ اَشَدُّکُمْ اِکْراماً لِحَلائِـلِهِمْ 🔰 یعنی گرامى‌ترین شما نزد خداوند، کسى است که بیشتر همسر خود را تکریم کند 📗(وسائل الشیعه ، ج 15، ص 58)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کیا از این همسرا میخوان؟😉😍😂 بایددنبالش تو فضا بگردین....🤦‍♀😉 پیوستن یادت نره👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
غروب و دلتنگی💔 سلام امام زمانم♥️ بے گمان خواهد آمد.... در صبـح یك آدینه.... سوار بر سمند سپید با رایت آفتاب بر دوش ،.... تا به اهتزاز درآورد آن را بر بلنداے گنبد گیتے.... او مےآید.... تا با آذرخش ذوالفقارش... سینه شب را بشكافد.... و خورشید خدا را نمایان سازد.... او مےآید..... زیباتر از هزار نگار و خوبتر از صد هزار بهار او مےآید.... و از بادهاےخزانے ، انتقام همه‌ے لاله هاےپرپر را میگیرد . . . در افق آرزوهایم تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم... آقاےمهربان‌‌من♥️ پیوستن یادت نره👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراقب بچه هاتون باشید و نگذارید کسی آزادانه سگ بیاره بیرون هاری کشنده است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💟‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌ إن شاالله سال دیگه با آقا امام زمانمون این عید سعید غدیر رو باهم جشن میگیریم .....🥰 اللهم عجل لولیک فرج 🤲 پیوستن یادت نره👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چـٰادر ...♥️ یَعنی صُعود↑..... یَعنے بالا رَفْتَنْ اَز ریسمان الهۍ.... اما؛..... وَقتی بِه قُله میرسی که! 🧗🏻‍♂ حَیا را هَم هَمراه خُودٺْ داشته باشے.... غِیر از ایݩ حَتماً سُقوط خواهي کرد↓👌🌹 دختر با حجابش زیباست بانو....♥️ پیوستن یادت نره👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿‍✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿‍ هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ چند سال پیش در یک روز گرم تابستان پسر کوچکی با عجله لباس‌هایش را درآورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت مادرش از پنجره نگاهش می‌کرد و از شادی کودکش لذت می‌برد مادر ناگهان تمساحی را دید که بسوی پسرش شنا می‌کرد مادر وحشت زده به سمت دریاچه دوید و با فریادش پسرش را صدا زد پسرش سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت، تمساح پسر را با قدرت می‌کشید ولی عشق مادر آنقدر زیاد بود که نمی‌گذاشت پسر در کام تمساح رها شود کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود صدای فریاد مادر را شنید به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراری داد پسر را سریع به بیمارستان رساندند دو ماه گذشت تا پسر بهبودی پیدا کند پاهایش با آرواره‌های تمساح سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخن‌های مادرش مانده بود خبرنگاری که با کودک مصاحبه می‌کرد از او خواست تا جای زخم‌هایش را به او نشان دهد پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخم‌ها را نشان داد سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت: این زخم‌ها را دوست دارم اینها خراش‌های عشق مادرم هستند گاهی مثل یک کودک قدرشناس خراش‌های عشق خداوند را به خودت نشان بده خواهی دید چقدر دوست داشتنی هستند پیوستن یادت نره👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 لطفا خودمون رو منتظر ندونیم😭 🔴 آیا واقعا ما منتظر امر مولایمان هستیم؟؟
‎🖌🌱🖌🌱🖌🌱🖌🌱🖌 ✍ پنــــــــــــــــــــد امشـــــــــــــــب بــــــــــــدانیــــــــد .... وقتـــــی ایمـــان داشتــــه باشـــی کـــه خــــدا قـــراره بهتریـــن‌هــــارو ســــر‌ راهـــت بــــذاره؛ میـــــذاره. چــــون بـــه او ایمـــان داری. چـــون تـــو هستـــی کـــه داری خالــــق خــــودت رو تواناتــــر از هرچیــــزی کـــه تـــو زندگیــــت پیــــش میـــاد فـــرض میکنـــــی. پــــــس ..... با ایمــــانـــی قـــــوی و دلـــی سرشـــار از امیــــد و یقیــــن فقـــط او را بخوانیـــــد .....√ پیوستن یادت نره👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
کلبه ی آرامش خدایی ♥️
چرا سال دیگه؟ چرا امسال نه؟
بله درسته.... ان شاء الله امسال و همین الان.... یا عالی بحق علی علیه السلام فرج مولای مارو الساعه برسان🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️قبل از خواب این ناحیه از پا را ۵ دقیقه ماساژ دهید. این ماساژ می تواند به کسانی که مبتلا به استرس، کم خوابی وخستگی شدید هستند کمک کرده و سبب کاهش استرس و بهبود خلق شود !👌🌹 پیوستن یادت نره👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
🕊🌹🕊 دل گشتہ بی قرار تو یا صاحب الزمان سخٺ اسٺ انتظار تو یا صاحب الزمان عمرے سٺ در مسیر نگاهٺ نشستہ اند عشاق جان نثار تو یا صاحب الزمان 🤲 شبت بخیر تمام سرمایه زندگیم♥️ پیوستن یادت نره👇 https://eitaa.com/kulbeye_aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰همه دعوتید به👇👇👇 🌷💢 🔰به مناسبت روز عید غدیر ،بنیاد مهدویت استان آذربایجان غربی جشن بزرگ خانوادگی عید غدیر را در جشن یک کیلومتری غدیر در خیابان سردار سلیمانی برگزار می کند ✅همراه با برنامه های متنوع👇 💢چالش های مهدوی 💢غرفه کودکان(کودکان علوی،یاوران مهدوی) 💢پاسخ به شبهات 💢عکاسخانه مهدوی 💢وبه همراه مسابقه وبرنامه های متنوع شاد زمان : ۴و۵تیر ماه ساعت ۱۸_۲۴مکان: 👈میدان انقلاب (ایالت)،خیابان شهید سلیمانی،موکب انتظار و مهدویت 💢منتظر حضور منتظران موعود هستیم 🔰
کلبه ی آرامش خدایی ♥️
🔰همه دعوتید به👇👇👇 🌷💢#جشن_بزرگ_عید_غدیر 🔰به مناسبت روز عید غدیر ،بنیاد مهدویت استان آذربایجان غربی
مهدی یاوران محترم ان شاء الله فردا منتظر حضور گرمتون هستیم ..... دختران گل مدرسه ستایش ودبیرستان پروین اعتصامی .... منتظرم🥰♥️